گنجور

بخش ۱۱۴ - خطبه خواندن امام زین العابدین(ع)در بیرون شهر مدینه و دیگر احوال

همه خلق را اوست پروردگار
خطابخش و روزی ده مور و مار
خداوند و دارای روز جزاست
همه هستی از هستی او به پاست
به دوری زنه آسمان است بر
به نزدیکی از رازها با خبر
اگرشهد بارد به ما یا شرنگ
ز حمدش نیاریم کردن درنگ
چو هر سختی و رنج و ماتم ازوست
بر ما همه سهل و نغز و نکوست
ایا قوم یزدان پی آزمون
بلایی به ما داد از حد فزون
یکی رخنه افکند اسلام را
که رسوا کند مرد خود کام را
حسین علی (ع) کشته گردید زار
ابا یار و اولاد و خویش و تبار
زن و کودکانش بگشتند اسیر
برفتند درشهرها دستگیر
سرش را به نیزه به بازارها
ببردند و کردند آزارها
ازین سخت تر ماتمی کس ندید
که براهل بیت پیمبر رسید
شگفت است وزین پس ایا مردمان
که ماند دلی از شما شادمان
و یا آب دیده نماید دریغ
از ان تن که شد چاک از زخم تیغ
ازیرا که از قتل آن شهریار
همه آفرینش گرستند زار
بگریید در ماتمش آسمان
ز دریا برآمد ازان غم دخان
گرستند در سوگ او چوب و سنگ
زمین گشت درقتل او بی درنگ
ز ماهی به دریا و مرغ هوا
پی ماتم او برآمد نوا
ملایک بهفت آسمان ناله کرد
کدامین دلست آنکه ناید بدرد
ز اسلامیان تا که یارد شنید
که این رخنه اسلام را شد پدید
که ما را چنین خوار کردند زار
براندند و بردند درهر دیار
تو گفتی اسیران ترکیم ما
و یا سر زد از ما بدین ناروا
به یزدان اگر جد ما مصطفی (ص)
بدین قوم برجای مهر و وفا
سفارش به آزار ما کرده بود
ازین بیشتر دسترسمان نبود
ولی ما ازین رنج و از این بلا
که وارد به ما گشت درکربلا
نیاریم هرگز به خاطر نهیب
بخواهیم از پاک یزدان شکیب
خداوند ازکشتن شاه ما
دهد کیفر بد به بدخواه ما
زگفتار آن شاه از مردمان
برآمد غو گریه تا آسمان
چو افکند شه سوی هامون نظر
سواری به چشم آمدش مویه گر
بدانست عمش محمد بود
مهین زاده ی شاه سرمد بود
زجا جست افسرده و مویه گر
پذیره شد از عم والا گهر
چو افتاده پور علی (ع) را نگاه
بدان انجمن با لباس سیاه
نگونسار گردید از توسنا
تو گفتی روانش برفت از تنا
شهنشه شد از کار عم درشگفت
سر فرخش را به زانو گرفت
بمالید پیوسته اش نرم نرم
که تا سرو اندام او گشت گرم
به هوش آمد و دیده از هم گشود
به زاری به پور برادر سرود
که کو کارفرمای ملک جهان
برادرم آن یادگار نهان
خداوند گاه پیمبر کجاست
روان تن پاک حیدر کجاست
برادرم شاه سرفراز کو
حسن (ع) را همانند و انباز کو
شهش گفت ای عم والا گهر
زجور یزید آمدم بی پدر
چو بشنید این پور ضرغام دین
ز غم دست چندان بزد بر جبین
که بار دگر رفت هوشش ز سر
تو گفتی ز گیتی برون شد مگر
چو دیدش چنین کشته با خاک پست
به دوشش بمالید بیمار دست
به هوش آمد و از دل پر ز جوش
بر آورد چون مرغ بی پر خروش
پس گریه گفتا بدان شهریار
که برگوی ز آغاز و انجام کار
زگفتار عم شاه بگریست سخت
پس از گریه گفتا بران نیکبخت
سراسر ستم ها که در آن سفر
بدیدند اولاد خیرالبشر
کزین زاده ی شیر پروردگار
ز گفتار آن شاه شد بی قرار
ز پرویزن غم به سر خاک بیخت
همی خون ز چشمان نمناک ریخت
پس آنگه سوی شهر کردند روی
جهان پر شد از شیون و های و هوی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همه خلق را اوست پروردگار
خطابخش و روزی ده مور و مار
هوش مصنوعی: تمامی موجودات خلق شده، او پروردگار است که رحمت و روزی‌اش شامل همه می‌شود، حتی کوچکترین موجودات مانند مورچه و مار.
خداوند و دارای روز جزاست
همه هستی از هستی او به پاست
هوش مصنوعی: خداوند و مالک روز قیامت، همه چیز از وجود او نشأت می‌گیرد و به او وابسته است.
به دوری زنه آسمان است بر
به نزدیکی از رازها با خبر
هوش مصنوعی: آسمان دور است، اما نزدیکی از رازها می‌تواند انسان را آگاه کند.
اگرشهد بارد به ما یا شرنگ
ز حمدش نیاریم کردن درنگ
هوش مصنوعی: اگر از سوی خدا بر ما نعمت و رحمت نازل شود، باید شکر او را به جا آوریم و در این کار هیچ درنگی نکنیم.
چو هر سختی و رنج و ماتم ازوست
بر ما همه سهل و نغز و نکوست
هوش مصنوعی: هر سختی و رنج و اندوهی که از او به ما می‌رسد، بر ما آسان و زیبا و نیکوست.
ایا قوم یزدان پی آزمون
بلایی به ما داد از حد فزون
هوش مصنوعی: ای قوم! خداوند در آزمون ما بلایی به ما داد که از حد و اندازه فراتر رفته است.
یکی رخنه افکند اسلام را
که رسوا کند مرد خود کام را
هوش مصنوعی: یک شخصی نقشه‌ای طراحی کرده تا با ایجاد فضای نابسامان برای اسلام، افرادی را که خودخواه و مغرور هستند، رسوا کند.
حسین علی (ع) کشته گردید زار
ابا یار و اولاد و خویش و تبار
هوش مصنوعی: حسین علی (ع) به طور مظلومانه‌ای به قتل رسید، در حالی که دورش را یاران و خانواده‌اش احاطه کرده بودند.
زن و کودکانش بگشتند اسیر
برفتند درشهرها دستگیر
هوش مصنوعی: زن و بچه‌ها به اسیری گرفتار شدند و به شهرها برده شدند و دستگیر شدند.
سرش را به نیزه به بازارها
ببردند و کردند آزارها
هوش مصنوعی: سر او را بر نیزه کردند و آن را به بازارها بردند و در آنجا به او آزردگی زیادی رساندند.
ازین سخت تر ماتمی کس ندید
که براهل بیت پیمبر رسید
هوش مصنوعی: هیچ ماتمی به اندازه ماتم اهل بیت پیامبر سخت و دل‌خراش نبوده است.
شگفت است وزین پس ایا مردمان
که ماند دلی از شما شادمان
هوش مصنوعی: عجیب است که از این به بعد ای مردم، چه کسی خواهد ماند که دلی از شما شاد باشد؟
و یا آب دیده نماید دریغ
از ان تن که شد چاک از زخم تیغ
هوش مصنوعی: شخصی که با چشم گریان به درد و رنج دیگران نگاه می‌کند، به حال آن کسی که به خاطر زخم تیغ آسیب دیده، افسوس می‌خورد.
ازیرا که از قتل آن شهریار
همه آفرینش گرستند زار
هوش مصنوعی: زیرا که با کشته شدن آن پادشاه، تمام موجودات به شدت از غم و اندوه به حال آمده‌اند.
بگریید در ماتمش آسمان
ز دریا برآمد ازان غم دخان
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر اندوهش گریه می‌کند و از دل دریا بخار غم‌انگیزی برمی‌خیزد.
گرستند در سوگ او چوب و سنگ
زمین گشت درقتل او بی درنگ
هوش مصنوعی: زمین به خاطر فقدان او تحت تأثیر قرار گرفته و در سوگ او همه چیز حتی چوب و سنگ را احساس کرده‌اند، بنابراین پس از مرگ او، سریعاً واکنش نشان داده است.
ز ماهی به دریا و مرغ هوا
پی ماتم او برآمد نوا
هوش مصنوعی: از ماهی دریا و پرنده آسمان، برای او سوگواری و ناله‌ای برآمد.
ملایک بهفت آسمان ناله کرد
کدامین دلست آنکه ناید بدرد
هوش مصنوعی: فرشتگان در آسمان‌ها ناله می‌کنند و می‌پرسند کدام قلبی وجود دارد که دردی احساس نکند و به گريه نیفتد؟
ز اسلامیان تا که یارد شنید
که این رخنه اسلام را شد پدید
هوش مصنوعی: از مسلمانان، تا زمانی که بفهمند این آسیب به اسلام ایجاد شده است، چیزی نخواهند شنید.
که ما را چنین خوار کردند زار
براندند و بردند درهر دیار
هوش مصنوعی: ما را به گونه‌ای ذلیل و حقیر کردند و از سرزمین‌مان بیرون کردند و به هر جایی فرستادند.
تو گفتی اسیران ترکیم ما
و یا سر زد از ما بدین ناروا
هوش مصنوعی: تو گفتی که ما اسیران ترک هستیم و یا از ما چیزی بدی به دیگران رسیده است.
به یزدان اگر جد ما مصطفی (ص)
بدین قوم برجای مهر و وفا
هوش مصنوعی: اگر جد ما، پیامبر مصطفی (ص)، در میان این قوم محبت و وفا را جایگزین کند، به یزدان قسم...
سفارش به آزار ما کرده بود
ازین بیشتر دسترسمان نبود
هوش مصنوعی: او برای آزار ما بیشتر از این چیزی نداشت که بگوید یا انجام دهد.
ولی ما ازین رنج و از این بلا
که وارد به ما گشت درکربلا
هوش مصنوعی: اما ما از این درد و مصیبتی که در کربلا بر ما وارد شد، آگاهیم.
نیاریم هرگز به خاطر نهیب
بخواهیم از پاک یزدان شکیب
هوش مصنوعی: ما هرگز به خاطر ترس از تهدید، از خداوند پاک و ازلی صبر نمی‌خواهیم.
خداوند ازکشتن شاه ما
دهد کیفر بد به بدخواه ما
هوش مصنوعی: خداوند به دشمنان ما مجازات سختی خواهد داد و این مجازات به خاطر کشتن شاه ما خواهد بود.
زگفتار آن شاه از مردمان
برآمد غو گریه تا آسمان
هوش مصنوعی: از سخنان آن شاه، مردم به قدری گریه کردند که صدایشان به آسمان رسید.
چو افکند شه سوی هامون نظر
سواری به چشم آمدش مویه گر
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه به سمت هامون نگاه کرد، سواری در جلوی چشمش ظاهر شد که به شدت دلتنگ و غمگین بود.
بدانست عمش محمد بود
مهین زاده ی شاه سرمد بود
هوش مصنوعی: بدانید که عموی محمد، از خاندان محترم و بزرگی است که به عنوان فرزند شاهی بزرگ به دنیا آمده است.
زجا جست افسرده و مویه گر
پذیره شد از عم والا گهر
هوش مصنوعی: از جایش برخاست و غمگین ناله کرد، و اگر آغوش پهناوری در اختیارش باشد، خود را به آن می‌سپارد.
چو افتاده پور علی (ع) را نگاه
بدان انجمن با لباس سیاه
هوش مصنوعی: وقتی پسر علی (ع) را دیدم که در آن جمع، لباس سیاه پوشیده است.
نگونسار گردید از توسنا
تو گفتی روانش برفت از تنا
هوش مصنوعی: او از شدت ناراحتی و غم به حالت افلاس و شکست درآمد، انگار که روحش از بدنش جدا شده است.
شهنشه شد از کار عم درشگفت
سر فرخش را به زانو گرفت
هوش مصنوعی: پادشاه از کار عم بسیار شگفت‌زده شد و سر فرخش را به حالت تسلیم پایین آورد.
بمالید پیوسته اش نرم نرم
که تا سرو اندام او گشت گرم
هوش مصنوعی: آن را به آرامی و با احتیاط لمس کنید تا بدن او گرم و نرم شود.
به هوش آمد و دیده از هم گشود
به زاری به پور برادر سرود
هوش مصنوعی: او به هوش آمد و چشمانش را باز کرد و در حالی که به شدت ناراحت بود، برای پسر برادرش شعر غمگینی خواند.
که کو کارفرمای ملک جهان
برادرم آن یادگار نهان
هوش مصنوعی: کارفرمای عالم که برادر من است، همان یادگار پنهانی است.
خداوند گاه پیمبر کجاست
روان تن پاک حیدر کجاست
هوش مصنوعی: در این بیت، پرسش درباره‌ی محل و وجود پیامبر و روح پاک حضرت علی (ع) مطرح شده است. شاعر از نبود و غیبت راهنمای الهی و روح نیک و پاک صحبت می‌کند و به نوعی دلتنگی و سوال از وضعیت و حضور این شخصیت‌های مقدس را بیان می‌کند.
برادرم شاه سرفراز کو
حسن (ع) را همانند و انباز کو
هوش مصنوعی: برادرم، شاه بزرگوار، مانند و همتای حسن (ع) کسی را ندارد.
شهش گفت ای عم والا گهر
زجور یزید آمدم بی پدر
هوش مصنوعی: شهش گفت: ای عم، به درستی که من به خاطر ظلم یزید به اینجا آمده‌ام و بی‌پدر هستم.
چو بشنید این پور ضرغام دین
ز غم دست چندان بزد بر جبین
هوش مصنوعی: وقتی این جوان بزرگمرد دین، از غم شنید، به شدت بر پیشانی‌اش ضربه زد.
که بار دگر رفت هوشش ز سر
تو گفتی ز گیتی برون شد مگر
هوش مصنوعی: دوست عزیز، دوباره عقل و هوش او از دست رفت و تو گویی از این دنیا بیرون رفت.
چو دیدش چنین کشته با خاک پست
به دوشش بمالید بیمار دست
هوش مصنوعی: وقتی او این حالت را دید که کشته‌ای در خاک و زیر بار رنج افتاده است، با دست بیمار خود بر دوش او نهاد.
به هوش آمد و از دل پر ز جوش
بر آورد چون مرغ بی پر خروش
هوش مصنوعی: او به خود آمد و از دل پر از شور و هیجانش فریاد زد، مانند مرغی که پر ندارد و به شدت ناله می‌کند.
پس گریه گفتا بدان شهریار
که برگوی ز آغاز و انجام کار
هوش مصنوعی: پس گریه گفت: ای پادشاه، بر تو واجب است که از آغاز و پایان کارها سخن بگویی.
زگفتار عم شاه بگریست سخت
پس از گریه گفتا بران نیکبخت
هوش مصنوعی: عم شاه پس از یک گفت‌وگوی عاطفی و غم‌انگیز، بسیار ناراحت و اشک ریزان می‌شود. بعد از این ناراحتی و گریه، می‌گوید که بر آن شخص خوشبخت و خوش‌سرنوشت تاسف می‌خورد.
سراسر ستم ها که در آن سفر
بدیدند اولاد خیرالبشر
هوش مصنوعی: در طول سفری که فرزندان بهترین انسان‌ها داشتند، همه انواع ظلم‌ها و ستم‌ها را مشاهده کردند.
کزین زاده ی شیر پروردگار
ز گفتار آن شاه شد بی قرار
هوش مصنوعی: از دامن شیر، فرزند قدرت پروردگار برآمد و سخنان آن پادشاه او را بی‌قرار کرد.
ز پرویزن غم به سر خاک بیخت
همی خون ز چشمان نمناک ریخت
هوش مصنوعی: از پرویز، غم و اندوه بر خاک می‌ریزد، و اشک‌هایش به خاطر ناراحتی از چشمانش سرازیر می‌شود.
پس آنگه سوی شهر کردند روی
جهان پر شد از شیون و های و هوی
هوش مصنوعی: سپس به سمت شهر رفتند و به این ترتیب، جهان پر از ناله و سر و صدای مردم شد.