بخش ۱۱۳ - رفتن بشیر ابن جذلم برای خبر دادن به اهل مدینه به فرمان امام(ع)و باقی آن واقعه
رسیدیم نزدیک یثرب زمین
بفرمود آن رهبر چارمین
سراپرده ی بی خداوند شاه
به هامون درون برزنند آن سپاه
چو پرداخته گشت پرده سرای
مرا گفت آن داور رهنمای
که باب تو را بخشش کردگار
صلت باد ای مرد نیکو تبار
که او از سخن گستری بهره است
به نظم سخن نام بر می فراشت
تو را نیز بهره ی از آن کارهست
بگفتم بلی درسخن هست دست
بفرمود پس سوی یثرب خرام
بده آگهیشان ز قتل امام
هم از حال ما بستگان بلا
که اینک رسیدیم از کربلا
به فرمان آن داور رهنمون
براندم سوی شهر یثرب هیون
زن و مرد آن شهر برگرد من
نمودند پرسش کنان انجمن
نگفتم سخن تا بر قبر شاه
چو پیدا شد آن احمدی (ص) بارگاه
کشیدم ز دل ناله کای شهریار
خروشان سر از پاک تربت برآر
پذیره شو از عترت پاک خویش
اسیران دل خسته ی سینه ریش
که اینک زده خیمه با شور و شین
به نزدیک قبرت یتیم حسین (ع)
به همراه وی خواهران پدر
همان دختران تو ای تاجور
پس آنگاه با دیده ی اشکبار
سرودم که ای اهل یثرب دیار
نمانید برگرد قبر نبی (ص)
که شد کشته آن خسرو یثربی
حسین را بکشتند درکوفه زار
ز دیده ز بهر ویم اشکبار
فکندند برخاک ره پیکرش
ببردند برنیزه هر جا سرش
نمانده است جز پور بیمار او
تنی زنده از بسته و یار او
کنون آن خداوند دنیا و دین
ابا دختران رسول امین
به نزدیک یثرب زده بارگاه
پذیره شویدشس به افغان و آه
فکندند دستار و بر فرق خاک
فشاندند با ناله ی دردناک
چو اهل مدینه شنیدند این
گریبان دریدند و اندوهگین
زن و مرد افغان بر افراختند
ز پرده عروسان برون تاختند
ز هر خانه برخاست آوای غم
به تربت رسول خدا شده دژم
سرشک زن و مرد چون ناودان
زهر گوشه ی شهر بودی روان
تو گفتی قیامت پدیدار گشت
سپهر و ثریا نگونسار گشت
ز یثرب سراسر برون تاختند
زن و مرد آهنگ ره ساختند
چو دیدند از دور آن بارگاه
درفش و سراپرده یکسر سیاه
دگر ره فکندند بر جامه چاک
به سر برفشاندند با مویه خاک
ز آه زن و مرد یثرب زمین
سیه گشت روی سپهر برین
زنان سربرهنه پریشیده موی
سوی آل حیدر نهادند روی
به گرد زنان پرده ی غم زدند
ز نرگس به گلبرگ شبنم زدند
یکی زار گفتا که ای انجمن
دریغ از جوانان شمشیر زن
کجا رفت ماه بنی هاشما
چه آمد به عبدالله و قاسما
خداوند محراب و منبر چه شد
شبیه جمال پیمبر چه شد
وزان سوی مردان به گرد امام
برهنه سر و مو پریشان تمام
کشیدند صف با فغان و خروش
جگرشان پراز خون و دل پر زجوش
یکی جویش از گریه بر روی بود
به شه دیگری تعزیت گوی بود
یکی گفت کو آنکه جز او نبود
امامی به زیر سپهر کبود
یکی گفت گو شمع بزم بتول (س)
کجا رفت ریحان باغ رسول (ص)
زگفتارشان شاه بگریست خون
به پا خاست از خیمه آمد برون
پی خطبه برکرسی ای شد فراز
به گفتار او گوش ها گشت باز
نخستین خدا را بدینسان ستود
کزو گشته پیدا فراز و فرود
بخش ۱۱۲ - رفتن اهل بیت(ع)از کربلا به مدینه: به نزدیک یثرب چو زان راه دوربخش ۱۱۴ - خطبه خواندن امام زین العابدین(ع)در بیرون شهر مدینه و دیگر احوال: همه خلق را اوست پروردگار
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رسیدیم نزدیک یثرب زمین
بفرمود آن رهبر چارمین
هوش مصنوعی: به یثرب نزدیک شدیم و آن رهبر چهارمین به ما فرمان داد.
سراپرده ی بی خداوند شاه
به هامون درون برزنند آن سپاه
هوش مصنوعی: سپاه بدون فرمانروای حقیقی و برکت، به زودی در بیابان خالی و بیحاصل گرفتار خواهند شد.
چو پرداخته گشت پرده سرای
مرا گفت آن داور رهنمای
هوش مصنوعی: وقتی که پردهخانه من آماده شد، آن راهنمای داور به من گفت.
که باب تو را بخشش کردگار
صلت باد ای مرد نیکو تبار
هوش مصنوعی: ای مرد نیکو نسب، خداوند تو را مورد رحمت و بخشش قرار دهد.
که او از سخن گستری بهره است
به نظم سخن نام بر می فراشت
هوش مصنوعی: او به خاطر توانایی در بیان سخنان خود، به شهرت و جایگاهی بلند در هنر نظم دست یافته است.
تو را نیز بهره ی از آن کارهست
بگفتم بلی درسخن هست دست
هوش مصنوعی: تو هم از آن کار سهمی داری، من این را گفتم و در گفتارم هم اشارهای به آن دارم.
بفرمود پس سوی یثرب خرام
بده آگهیشان ز قتل امام
هوش مصنوعی: پس امر فرمود که به سوی یثرب حرکت کن و به آنها خبر بده که امام کشته شده است.
هم از حال ما بستگان بلا
که اینک رسیدیم از کربلا
هوش مصنوعی: ما نیز دچار وضعیت دشواری شدهایم و از زمانی که به کربلا رسیدیم، به مصائب و بلاهای زیادی دچار شدهایم.
به فرمان آن داور رهنمون
براندم سوی شهر یثرب هیون
هوش مصنوعی: به دستور آن قاضی حکیم، من به سوی شهر یثرب حرکت کردم.
زن و مرد آن شهر برگرد من
نمودند پرسش کنان انجمن
هوش مصنوعی: مردم آن شهر، چه زن و چه مرد، دور من جمع شدند و درباره من سوال کردند.
نگفتم سخن تا بر قبر شاه
چو پیدا شد آن احمدی (ص) بارگاه
هوش مصنوعی: من سخنی نگفتم تا وقتی که نام احمد (ص) در بارگاه شاه (قبر او) نمایان شد.
کشیدم ز دل ناله کای شهریار
خروشان سر از پاک تربت برآر
هوش مصنوعی: از عمق دل نالهای برآوردم و از تو، ای پادشاه پرآشوب، خواستم که از خاک پاک گور خود بیرون بیایی.
پذیره شو از عترت پاک خویش
اسیران دل خسته ی سینه ریش
هوش مصنوعی: از خانوادهای پاک و با فضیلت، پذیرش کن و به زندگی آمدن را از دلخستهها و کسانی که دلشکسته هستند، تجربه کن.
که اینک زده خیمه با شور و شین
به نزدیک قبرت یتیم حسین (ع)
هوش مصنوعی: اکنون با حالتی پرشور و شاد، در کنار مزار تو، یتیم حسین (ع) خیمه زده است.
به همراه وی خواهران پدر
همان دختران تو ای تاجور
هوش مصنوعی: با او، خواهران پدر هم هستند، همان دخترانی که تو آنها را میشناسی، ای تاجور.
پس آنگاه با دیده ی اشکبار
سرودم که ای اهل یثرب دیار
هوش مصنوعی: سپس با چشمانی پر از اشک گفتم: ای مردم یثرب، سرزمین من.
نمانید برگرد قبر نبی (ص)
که شد کشته آن خسرو یثربی
هوش مصنوعی: به این متن اشاره میشود که نباید برای همیشه در کنار قبر پیامبر (ص) بمانید، زیرا آن شاه یثرب کشته شده است. این جمله به نوعی به واقعیتی اشاره دارد که به یادآوری خاطرهای تلخ پس از وفات پیامبر و وضعیت آن زمان میپردازد.
حسین را بکشتند درکوفه زار
ز دیده ز بهر ویم اشکبار
هوش مصنوعی: حسین را در کوفه به شدت به قتل رساندند و این واقعه به قدری غمانگیز بود که اشک از چشمان همه ریخت.
فکندند برخاک ره پیکرش
ببردند برنیزه هر جا سرش
هوش مصنوعی: پیکر او را بر خاک ریختند و سرش را بر نیزه بردند و به هر جا که خواستند بردند.
نمانده است جز پور بیمار او
تنی زنده از بسته و یار او
هوش مصنوعی: جز پسر بیمار او، هیچ چیز دیگری نمانده و تن زندهاش هم از عشق و محبت او بسته و وابسته است.
کنون آن خداوند دنیا و دین
ابا دختران رسول امین
هوش مصنوعی: اکنون آن کسی که صاحب این دنیا و دین است، پدر دختران پیامبر راستگو است.
به نزدیک یثرب زده بارگاه
پذیره شویدشس به افغان و آه
هوش مصنوعی: به یثرب نزدیک شوید و دربار او را با فریاد و ناله فراخوانید.
فکندند دستار و بر فرق خاک
فشاندند با ناله ی دردناک
هوش مصنوعی: دستاری را از سر برداشتند و بر خاک گذاشتند و با صدای نالان و دلشکسته، احساس درد را ابراز کردند.
چو اهل مدینه شنیدند این
گریبان دریدند و اندوهگین
هوش مصنوعی: وقتی اهل مدینه این خبر را شنیدند، گریبان خود را چاک کردند و بسیار غمگین شدند.
زن و مرد افغان بر افراختند
ز پرده عروسان برون تاختند
هوش مصنوعی: زن و مرد افغان پردهها را کنار زدند و عروسان را به بیرون آوردند.
ز هر خانه برخاست آوای غم
به تربت رسول خدا شده دژم
هوش مصنوعی: از هر خانهای صدای غم بلند شده و بر سر مزار پیامبر خدا، حالتی گرفته و ناراحت است.
سرشک زن و مرد چون ناودان
زهر گوشه ی شهر بودی روان
هوش مصنوعی: مردم شهر، مانند ناودانی که آب را به گوشهای هدایت میکند، اشک میریزند و غم و اندوه خود را ابراز میکنند.
تو گفتی قیامت پدیدار گشت
سپهر و ثریا نگونسار گشت
هوش مصنوعی: تو گفتی که روز قیامت فرارسید و آسمان و ستارهها در حال سقوط و انحطاط هستند.
ز یثرب سراسر برون تاختند
زن و مرد آهنگ ره ساختند
هوش مصنوعی: مردان و زنان از یثرب به سمت جادهها رفتند و سفر را شروع کردند.
چو دیدند از دور آن بارگاه
درفش و سراپرده یکسر سیاه
هوش مصنوعی: وقتی از دور آن کاخ و پرچم و چادر سیاه را دیدند، وحشت زده شدند.
دگر ره فکندند بر جامه چاک
به سر برفشاندند با مویه خاک
هوش مصنوعی: آنها راه دیگری را انتخاب کردند و بر روی لباس پارهام برف ریختند و با اندوه بر خاک مویه کردند.
ز آه زن و مرد یثرب زمین
سیه گشت روی سپهر برین
هوش مصنوعی: به خاطر نالههای زنان و مردان یثرب، زمین زیر آسمان این عالم تیره و تار شد.
زنان سربرهنه پریشیده موی
سوی آل حیدر نهادند روی
هوش مصنوعی: زنان با سرهای بدون پوشش و موهای درهم، به سمت خاندان علی (علیه السلام) روی آوردهاند.
به گرد زنان پرده ی غم زدند
ز نرگس به گلبرگ شبنم زدند
هوش مصنوعی: زنان به دور خود پردهای از غم کشیدهاند و در حالی که گلبرگها به نرگس و شبنم آغشته شدهاند، ناامیدی و غم را بر خود حمل میکنند.
یکی زار گفتا که ای انجمن
دریغ از جوانان شمشیر زن
هوش مصنوعی: یکی از حاضران به حسرت گفت که ای جمع، دریغ بر جوانان شجاعی که شمشیر میزنند.
کجا رفت ماه بنی هاشما
چه آمد به عبدالله و قاسما
هوش مصنوعی: کجا رفت آن ماه تابان از خاندان هاشم؟ چه شد که عبدالله و قاسم به دنیا آمدند؟
خداوند محراب و منبر چه شد
شبیه جمال پیمبر چه شد
هوش مصنوعی: خداوند با تشکر از زیبایی و عظمت پیامبر، چگونه به شبیه او در محراب و منبر تبدیل شد؟
وزان سوی مردان به گرد امام
برهنه سر و مو پریشان تمام
هوش مصنوعی: از آن سو، مردان گرد امام جمع شدهاند، سرها برهنه و موها آشفته.
کشیدند صف با فغان و خروش
جگرشان پراز خون و دل پر زجوش
هوش مصنوعی: صفی تشکیل شد که با فریاد و ناله از دلهایی پر از درد و جگرهایی پر از خون، به حرکت درآمدند.
یکی جویش از گریه بر روی بود
به شه دیگری تعزیت گوی بود
هوش مصنوعی: یکی از او به خاطر غم و اندوهش اشک میریزد و دیگری به خاطر فوت او تسلیت میگوید.
یکی گفت کو آنکه جز او نبود
امامی به زیر سپهر کبود
هوش مصنوعی: شخصی پرسید که آن کیست که هیچ کس جز او در زیر آسمان آبی مقام رهبری ندارد؟
یکی گفت گو شمع بزم بتول (س)
کجا رفت ریحان باغ رسول (ص)
هوش مصنوعی: شخصی از دیگری میپرسد که شمع جشن و شادی، که نماد نور و زیبایی است، کجا رفته و همچنین از ریحان و گلهای زیبای باغ پیامبر (ص) چه خبری است؟
زگفتارشان شاه بگریست خون
به پا خاست از خیمه آمد برون
هوش مصنوعی: از حرفهای آنها شاه به شدت گریست و خون به پا آمد، سپس از چادر خارج شد.
پی خطبه برکرسی ای شد فراز
به گفتار او گوش ها گشت باز
هوش مصنوعی: پس از آنکه خطبهای خوانده شد، بر روی کرسی قرار گرفت و با سخنانش، گوشها را به شنیدن واداشت.
نخستین خدا را بدینسان ستود
کزو گشته پیدا فراز و فرود
هوش مصنوعی: خداوند نخستین را به این شکل ستایش کردند که از او نشانههای ظهور و زوال آشکار شده است.

الهامی کرمانشاهی