گنجور

بخش ۱۱۲ - رفتن اهل بیت(ع)از کربلا به مدینه

به نزدیک یثرب چو زان راه دور
رسیدند و بنهفت رخساره هور
به زینب (س) چنین ام کلثوم گفت
که ای با مهین مام در رتبه جفت
بسی رنج برد این کهن سال مرد
ز ما اندرین راه سودی نخورد
به پاداش این خدمت بی شمار
به نعمان مر انعام باشد به کار
بدو گفت بانو ز مال جهان
نداریم ما آشکار و نهان
جز آویزه ی گوش و خلخال چند
که این دختران راست ای مستمند
نمانده به ما چیز دیگر به جای
بگیر و فرستش بدان پاک رای
بگو تا بگویند با وی زمن
که شرمنده ام از تو ای موتمن
تو این هدیه ی کم ز ما در پذیر
اگر خرد شد خرده بر ما مگیر
که از بیش و کم غیر این مختصر
نداریم از مال چیز دگر
و گرنه به پاداش رنج دراز
تو را کردمی از جهان بی نیاز
چو انعام بانو به نعمان رسید
ز گوینده پیغام او را شنید
نپذرفت و با گریه گفتا بدو
که از من بدان بانوی دین بگو
که ای پرده گی اختر برج دین
منم از شما خانه زادی کمین
نبردم من این رنج از بهر مال
بدم کام خوشنودی ذوالجلال
همین خواهشم هست از بانوان
که گردم به دیگر سرا چون روان
بخواهند از بهر من از خدا
کزین خاندانم نسازد جدا
نمودند آل رسول امین
به کردار و گفتار او آفرین
بشیر ابن جذلم چنین گفته باز
که چون با حریم خدیو حجاز

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به نزدیک یثرب چو زان راه دور
رسیدند و بنهفت رخساره هور
هوش مصنوعی: وقتی به نزدیکی یثرب نزدیک شدند و چهره زیبا و درخشانی را در آن جا مشاهده کردند.
به زینب (س) چنین ام کلثوم گفت
که ای با مهین مام در رتبه جفت
هوش مصنوعی: ام کلثوم به زینب (س) گفت: ای خواهر بزرگوار، تو در مقام و منزلت بسیار بلند و شایسته هستی.
بسی رنج برد این کهن سال مرد
ز ما اندرین راه سودی نخورد
هوش مصنوعی: این مرد سالخورده بسیار درد و زحمت کشید، اما در این مسیر هیچ بهره و نفعی نصیب ما نشد.
به پاداش این خدمت بی شمار
به نعمان مر انعام باشد به کار
هوش مصنوعی: به خاطر این خدمت‌های فراوان، نعمان باید پاداشی مناسب دریافت کند.
بدو گفت بانو ز مال جهان
نداریم ما آشکار و نهان
هوش مصنوعی: او به او گفت که ما از ثروت دنیا چیزی نداریم، نه به صورت علنی و نه به صورت پنهانی.
جز آویزه ی گوش و خلخال چند
که این دختران راست ای مستمند
هوش مصنوعی: غیر از زیورآلاتی که به گوش و پاهای این دختران آویخته شده، چیز دیگری ندارند که نشان دهنده‌ نیازمندی آن‌ها باشد.
نمانده به ما چیز دیگر به جای
بگیر و فرستش بدان پاک رای
هوش مصنوعی: دیگر چیزی برای ما باقی نمانده است. پس به جای آن، احساس و اندیشه‌های پاک خود را بفرست.
بگو تا بگویند با وی زمن
که شرمنده ام از تو ای موتمن
هوش مصنوعی: بگو تا به او بگویند که من از طرف تو شرمنده‌ام، ای امانت‌دار.
تو این هدیه ی کم ز ما در پذیر
اگر خرد شد خرده بر ما مگیر
هوش مصنوعی: اگر هدیه‌ای که از ما دریافت می‌کنی کم و ناچیز است، آن را با دل باز بپذیر، و اگر به هر دلیلی مورد قبول تو واقع نشد، بر ما خرده نگیر.
که از بیش و کم غیر این مختصر
نداریم از مال چیز دگر
هوش مصنوعی: ما چیزی جز این مقدار کم و کم نیست داریم و غیر از آن چیزی از مال و دارایی نداریم.
و گرنه به پاداش رنج دراز
تو را کردمی از جهان بی نیاز
هوش مصنوعی: اگر نبود آن پاداشی که از زحمات طولانی تو می‌رسد، تو را به گونه‌ای بی‌نیاز از این جهان می‌کردم.
چو انعام بانو به نعمان رسید
ز گوینده پیغام او را شنید
هوش مصنوعی: وقتی هدیه‌ها و پاداش‌های آن زن به نعمان رسید، او پیام‌بر را شنید.
نپذرفت و با گریه گفتا بدو
که از من بدان بانوی دین بگو
هوش مصنوعی: او با گریه به او گفت که از من، به آن بانوی دیندار، چیزی بگو.
که ای پرده گی اختر برج دین
منم از شما خانه زادی کمین
هوش مصنوعی: ای پرده‌نشین، من همان ستاره‌ای هستم که برج دین را روشن می‌کند؛ من از شما، که فرزندان خانه‌ای هستید، در کمینم.
نبردم من این رنج از بهر مال
بدم کام خوشنودی ذوالجلال
هوش مصنوعی: من این سختی‌ها را برای به دست آوردن مال تحمل نکردم، بلکه هدفم خوشنودی خداوند بزرگ است.
همین خواهشم هست از بانوان
که گردم به دیگر سرا چون روان
هوش مصنوعی: از بانوان خواهش دارم که در زندگی‌ام تغییراتی ایجاد کنند و مرا به دنیایی جدید و متفاوت ببرند.
بخواهند از بهر من از خدا
کزین خاندانم نسازد جدا
هوش مصنوعی: می‌خواهند از خدا درخواست کنند که مرا از این خاندان جدا نکند.
نمودند آل رسول امین
به کردار و گفتار او آفرین
هوش مصنوعی: آل پیامبر با رفتار و گفتار خود، همگان را تحت تأثیر قرار دادند و ستایش را شایسته خود کردند.
بشیر ابن جذلم چنین گفته باز
که چون با حریم خدیو حجاز
هوش مصنوعی: بشیر ابن جذلم در اینجا اشاره می‌کند که وقتی در نزدیکی سرزمین خداوند در حجاز قرار می‌گیرد، احساسی عمیق و معنوی در او ایجاد می‌شود. او به تاثیر این مکان مقدس بر روح و دل خود اشاره دارد و به نوعی از ارزش و اهمیت این محیط سخن می‌گوید.