بخش ۱۰۸ - خواهش فرمودن حضرت امام زین العابدین (ع) از یزید و نپذیرفتن آن پلید
سیم آنکه گر خواهی ام بیگناه
به شمشیر بیداد کردن تباه
سپار این زنان را به مردی امین
کز اینجا رساند به یثرب زمین
بگفتش بد اختر کزین در گذر
که بینی دگر باره روی پدر
مرا با سر باب تو کارهاست
زکینش به دوش دلم بارهاست
دگر آنکه پرسیدی از قتل خویش
به دل داشتم این از امروز پیش
هم ایدون کشیدم زخون تو دست
میاور از این ره به خاطر شکست
زنان را تو باید بری باز جا
به غیر تو این کار نبود روا
ز مال شما آنچه دشمن ربود
دهم هم بهایش دو چندان که بود
ازآن بگذر ار بیش و گر اندکیست
که هر پاره ی آن به دست یکی است
شهنشه به پاسخ چنین گفت باز
که ما را به مال تو نبود نیاز
غنی کرده ما را خداوند پاک
نیرزد جهان پیش ما مشت خاک
کلید در گنج پروردگار
بود درکفت ما به هر روزگار
در آن مال کاین لشگر از ما ربود
یکی چادر و جامه ی پاک بود
که رشته است زهرا ایشان (س) پود و تار
به کاخ علی (ع) شیر پروردگار
یکی عقد گوهر هم از آنجناب
در آنمال بود و نباشد صواب
که ساید برآن دست بیگانه گان
نزیید قلاده ی اسد برسگان
دگر آنکه گفتی نبینی دگر
سر باب خود آن شه دادگر
گمانت که دورم من از شاه خویش
اگر کوهها پرده گردد به پیش
بگفت این و سوی سر شهریار
بیاورد روی و بنالید زار
بگفتا سلام و درود فزون
ز من بر تو ای داور رهنمون
بخش ۱۰۷ - خواب دیدن هند زن یزید: گشودند و آمد ملایک زاوجبخش ۱۰۹ - ظهور اعجاز از سر مطهر امام شهید و پس دادن یزید اموال اهل بیت را: زمخزن برون آمد آن پاک سر
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سیم آنکه گر خواهی ام بیگناه
به شمشیر بیداد کردن تباه
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که من بدون گناه باشم، با ظلم و جفا نمیتوانم بپذیرم.
سپار این زنان را به مردی امین
کز اینجا رساند به یثرب زمین
هوش مصنوعی: این زنان را به مردی قابل اعتماد بسپار که آنها را از اینجا به یثرب برساند.
بگفتش بد اختر کزین در گذر
که بینی دگر باره روی پدر
هوش مصنوعی: بد کرداری به او گفت که وقتی از این جا بگذری، دیگر نمیتوانی دوباره چهره پدر را ببینی.
مرا با سر باب تو کارهاست
زکینش به دوش دلم بارهاست
هوش مصنوعی: من به خاطر تو و کارهایی که با تو دارم، همیشه در دل احساس سنگینی و دغدغه میکنم.
دگر آنکه پرسیدی از قتل خویش
به دل داشتم این از امروز پیش
هوش مصنوعی: دیگر اینکه از من درباره کشته شدن خودت سؤال کردی، باید بگویم که از امروز به این موضوع فکر میکنم.
هم ایدون کشیدم زخون تو دست
میاور از این ره به خاطر شکست
هوش مصنوعی: من از خون تو نوشتم، حالا از این مسیر دستت را برای یادآوری شکستت دراز کن.
زنان را تو باید بری باز جا
به غیر تو این کار نبود روا
هوش مصنوعی: زنان باید به تو بازگردند، زیرا این کار در غیر از تو مجاز نیست.
ز مال شما آنچه دشمن ربود
دهم هم بهایش دو چندان که بود
هوش مصنوعی: از دارایی شما، هر آنچه که دشمن ببرد، من همان مقدار را دو برابر به شما بازمیگردانم.
ازآن بگذر ار بیش و گر اندکیست
که هر پاره ی آن به دست یکی است
هوش مصنوعی: اگرچه چیزی که در دست داری ممکن است کم و بیش باشد، اما بدان که هر بخش از آن به دست یک نفر است.
شهنشه به پاسخ چنین گفت باز
که ما را به مال تو نبود نیاز
هوش مصنوعی: پادشاه در پاسخ گفت که ما به ثروت تو نیازی نداریم.
غنی کرده ما را خداوند پاک
نیرزد جهان پیش ما مشت خاک
هوش مصنوعی: خداوند پاک، ما را بینیاز کردهاست و بنابراین دنیا در نظر ما ارزشی ندارد و مانند تودهای خاک به نظر میرسد.
کلید در گنج پروردگار
بود درکفت ما به هر روزگار
هوش مصنوعی: در هر زمان، کلید ثروت و نعمتهای الهی در دستان ماست.
در آن مال کاین لشگر از ما ربود
یکی چادر و جامه ی پاک بود
هوش مصنوعی: در بین آن چیزی که این سپاه از ما دزدید، یک چادر و لباس تمیز وجود داشت.
که رشته است زهرا ایشان (س) پود و تار
به کاخ علی (ع) شیر پروردگار
هوش مصنوعی: رشتهای که وجود زهرا (س) را به هم پیوند میدهد، مانند پود و تار به کاخ علی (ع) مربوط است که پر از نعمتهای الهی و قدرت است.
یکی عقد گوهر هم از آنجناب
در آنمال بود و نباشد صواب
هوش مصنوعی: یکی از گوهرهایی که از آن شخص بود، در آن مال وجود داشت و این درست نیست.
که ساید برآن دست بیگانه گان
نزیید قلاده ی اسد برسگان
هوش مصنوعی: که نباید به دست بیگانگان نزدیک شوی، چون زنجیری از شیر بر گردن آنهاست.
دگر آنکه گفتی نبینی دگر
سر باب خود آن شه دادگر
هوش مصنوعی: دیگر اینکه کسی را که میگویی نمیبینی، او همان پادشاه دادگر است که به تو کمک خواهد کرد.
گمانت که دورم من از شاه خویش
اگر کوهها پرده گردد به پیش
هوش مصنوعی: اگر فکر میکنی که من از سلطان خودم دور هستم، حتی اگر کوهها هم میان ما حائل شوند، باز هم ارتباط ما قطع نخواهد شد.
بگفت این و سوی سر شهریار
بیاورد روی و بنالید زار
هوش مصنوعی: او این را گفت و به سوی پادشاه رفت و چهرهاش را نشان داد و به شدت ناله کرد.
بگفتا سلام و درود فزون
ز من بر تو ای داور رهنمون
هوش مصنوعی: او گفت: سلام و درود زیادی از من برای تو، ای داور و راهنمای من.

الهامی کرمانشاهی