گنجور

شمارهٔ ٧١٠

یکچند شد که بر هدف دل کمان چرخ
تیر از کمین گشاد و فروبست کار من
وز دور نا موافق و ایام مختلف
آشفته شد چو زلف بتان روزگار من
وز اختلاف گردش گردون دون نواز
اغیار من شدند کنون یار غار من
وز صرصر هموم و دم سرد حاسدان
بی برگ و بینوا چو خزان شد بهار من
با عقل کار دیده که در حل مشکلات
رای ویست مؤنمن و مستشار من
گفتم از آنچه میکشم از دهر شمه ئی
زان پس که در گذشت ز حد اضطرار من
گفتا که مسپر ابن یمین جز طریق صبر
کاینست در حوادث دهر اختیار من

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکچند شد که بر هدف دل کمان چرخ
تیر از کمین گشاد و فروبست کار من
هوش مصنوعی: مدتی است که عشق به دلم مانند کمان کشیده شده و تیر آن از کمین خود رها شده، حالا کار من به پایان رسیده است.
وز دور نا موافق و ایام مختلف
آشفته شد چو زلف بتان روزگار من
هوش مصنوعی: روزگار من مانند موهای پریشان معشوقان، به سبب ناهماهنگی‌ها و روزهای گوناگون، درهم و آشفته شده است.
وز اختلاف گردش گردون دون نواز
اغیار من شدند کنون یار غار من
هوش مصنوعی: به خاطر تغییرات و ناپایداری‌های زندگی، از محبت دیگران دور افتاده‌ام و حالا تنها کسی که می‌توانم به او تکیه کنم، دوست نزدیکم است.
وز صرصر هموم و دم سرد حاسدان
بی برگ و بینوا چو خزان شد بهار من
هوش مصنوعی: از وزش سرد باد و نگرانی‌ها، حسودان بی‌چاره و بی‌برگ مانند پاییز، بهار زندگی من نیز به پایان رسید.
با عقل کار دیده که در حل مشکلات
رای ویست مؤنمن و مستشار من
هوش مصنوعی: من با اندیشه و تجربه‌ام توانسته‌ام مشکلات را حل کنم و در این راه به نظرات و مشاوره‌های شما اعتماد دارم.
گفتم از آنچه میکشم از دهر شمه ئی
زان پس که در گذشت ز حد اضطرار من
هوش مصنوعی: گفتم بخشی از آنچه که به خاطر مشکلاتی که از زندگی می‌کشم را بیان کنم، از زمانی که از حالت ناچاری و اضطراب عبور کرده‌ام.
گفتا که مسپر ابن یمین جز طریق صبر
کاینست در حوادث دهر اختیار من
هوش مصنوعی: او گفت که جز راه صبر، انتخابی در برابر حوادث زندگی ندارم.