گنجور

شمارهٔ ۶۴٩

آنم که بندگی نکنم حرص و آزار
آزادگیست رسمم و این خود سزد ز من
حقا که بر سر افسر شاهی نبایدم
گر بیم آن بود که صداعی رسد ز من
شادی نمای هستم و از دولت زمان
غم نیز هم نمیخورم از محنت ز من
اکنون زمانه گرچه شمار از کسی نیافت
کز جهل فرق می نکند کیل را ز من
غمگین مباش ابن یمین ز آنکه پیش ازین
جمعی گرفته اند بدل تیره را ز من

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنم که بندگی نکنم حرص و آزار
آزادگیست رسمم و این خود سزد ز من
هوش مصنوعی: من فردی هستم که اهل بندگی نیستم و حرص و آزار را نمی‌پسندم. آزادگی و آزادمنشی شیوه‌ی من است و این ویژگی به خوبی برای من مناسب است.
حقا که بر سر افسر شاهی نبایدم
گر بیم آن بود که صداعی رسد ز من
هوش مصنوعی: واقعاً نباید بر سر تاج شاهانه قرار بگیرد، اگر ترس از این باشد که سردردی از من ناشی شود.
شادی نمای هستم و از دولت زمان
غم نیز هم نمیخورم از محنت ز من
هوش مصنوعی: من مانند شادی هستم و از وضعیت زمان نه تنها غمگین نیستم، بلکه از درد و رنجی که از من فرار کرده نیز نگران نیستم.
اکنون زمانه گرچه شمار از کسی نیافت
کز جهل فرق می نکند کیل را ز من
هوش مصنوعی: امروز زمانه به جایی رسیده است که کسی نمی‌تواند به تنهایی از جهل خود فاصله بگیرد و تفاوتی میان آگاهی و ناآگاهی قائل شود.
غمگین مباش ابن یمین ز آنکه پیش ازین
جمعی گرفته اند بدل تیره را ز من
هوش مصنوعی: غصه نخور، ابن یمین، چرا که قبل از تو عده‌ای دیگر هم از من دلی شکستند و غم خود را به دل تاریک من منتقل کردند.