گنجور

شمارهٔ ۷۰

کشور حسن تو امروز بکام دل ماست
خطبه در مملکت عشق بنام دل ماست
صد چو لیلی بگه حسن کنیز رخ تست
صد چو مجنون بگه عشق غلام دل ماست
بر سر آتش سودای توأم سوخت جگر
وینهم از کار بشولیده خام دل ماست
چین زلف از چه سبب باز بهم برزده ئی
گشت معلوم تو گوئی که مقام دل ماست
طمع از دانه خالت نبرد مرغ دلم
که ز زنجیر سر زلف تو دام دل ماست
جان بشکرانه فدا میکنم اندر قدمت
گر رسد از لبت آنچیز که کام دل ماست
نیست در عشق تو ما را خبر از صبح و ز شام
صبح جان روی تو و موی تو شام دل ماست
نشود ابن یمین از تو بغیری نگران
روی تو قبله و عشق تو امام دل ماست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.