گنجور

شمارهٔ ۱۲۲

زمانه رونق کارم بکام می نکند
ره مراد مرا زیر گام می نکند
کرشمه ئی نکند دلبرم بسحر حلال
که صبر بر دل عاشق حرام می نکند
نظام رشته دندان ز لعل بنماید
که کار خسته دلان بی نظام می نکند
بگرد عارض او خط قیرفام چراست
زمانه پرده صبح ارز شام می نکند
مهندس خرد من بنای خانه صبر
نهاد اول و آخر تمام می نکند
بنزد ابن یمینش خلیل نتوان گفت
که با هواش در آتش مقام می نکند
گشاده باد صراحی صفت ز جانش خون
که از صفاش دل خود چو جام می نکند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.