غزل شمارهٔ ۲
ای سهی قامت گلبوی صنوبر بر ما
سایهٔ سرو قدت دور مباد از سر ما
هیچ نقاش چو رخسار تو صورت ننگاشت
آفرین بر قلم صنعت صورتگر ما
روی تو اختر سعد است و مرا از طالع
روی آن نیست که تابنده شود اختر ما
جرعهای زان لب شیرین به لب ما نرسید
تا لبالب نشد از خون جگر ساغر ما
خود همین نام تمامم که پس از من نامی
ننویسند به جز نام تو در دفتر ما
زیور مدّعیان گر به مثل سیم و زر است
لؤلؤ نظم خوشاب است زر و زیور ما
مدتی بر سر کویت بنشست ابن حسام
که نگفتی به چه باب است فلان بر در ما
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: منابع ابنحسام
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای سهی قامت گلبوی صنوبر بر ما
سایهٔ سرو قدت دور مباد از سر ما
هوش مصنوعی: ای زیبا و بلند قامت مانند گلی که در بین درختان صنوبر قرار دارد، آرزو میکنم که سایهی وجودت هرگز از بالای سر ما دور نشود.
هیچ نقاش چو رخسار تو صورت ننگاشت
آفرین بر قلم صنعت صورتگر ما
هوش مصنوعی: هیچ هنرمندی نتوانسته است به زیبایی چهرهی تو نقاشی کند. باید به مهارت و هنر سازندهای که تو را به این زیبایی خلق کرده، آفرین گفت.
روی تو اختر سعد است و مرا از طالع
روی آن نیست که تابنده شود اختر ما
هوش مصنوعی: صورت زیبای تو مانند ستاره خوشبختی است، اما برای من چنین بختی وجود ندارد تا بتوانم درخشندگی آن را تجربه کنم.
جرعهای زان لب شیرین به لب ما نرسید
تا لبالب نشد از خون جگر ساغر ما
هوش مصنوعی: هیچ قطرهای از آن لب شیرین به دهان ما نیامد تا اینکه جام ما پر از خون دل شد.
خود همین نام تمامم که پس از من نامی
ننویسند به جز نام تو در دفتر ما
هوش مصنوعی: خود همین نام تو برای من کافی است و بعد از من هیچ نامی جز نام تو در دفتر زندگیام نوشته نخواهد شد.
زیور مدّعیان گر به مثل سیم و زر است
لؤلؤ نظم خوشاب است زر و زیور ما
هوش مصنوعی: زیور کسانی که ادعای بزرگی دارند، اگر به شکل نقره و طلا باشد، در حقیقت درخشش و زیبایی لؤلؤ (مروارید) شعر و نظم ما از آنها بیشتر است.
مدتی بر سر کویت بنشست ابن حسام
که نگفتی به چه باب است فلان بر در ما
هوش مصنوعی: ابن حسام مدتی در کنار کوی تو نشسته بود و هنوز به او نگفتهای که چرا فلانی در در خانه ما است.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲ به خوانش محمد ملکشاهی
حاشیه ها
1398/05/18 23:08
مهدی قناعت پیشه
جرعهای زان لب شیرین به لب ما نرسید
تا لبالب نشد از خون جگر ساغر ما
بدون تحمل سختیها و روی بظاهر بد قضایا و تا خراب خرابه نگردی گوهر ناب الهی را نیابی.