بخش ۲۸ - نامۀ پنجم از زبان عاشق
گو ای بت مهوش دلآرام
یارب که خجسته بادت ایام
رحم آر بر آه دردناکم
زین بیش مکوش در هلاکم
هجران توام هلاک جان است
اصل تو حیوة جاودان است
خونیندلم از غمت چو لاله
کارم همه گریه است و ناله
گریم همه روز در فراقت
نالم همه شب در اشتیاقت
بیم است که از درون غمناک
گر آه زنم بسوزد افلاک
در دام توام فکند تقدیر
درخور نیمات ولی چه تدبیر
در خواری من مبین نگارا
در زاری من نگر خدا را
گر محنت عشق و بار اندوه
یک ذره نهند بر دل کوه
فریاد ز جان او برآید
خوناب ز چشمها گشاید
آن کو غم عشق دیده باشد
در عشق بلا کشیده باشد
داند که چه میکنم شب و روز
در عشق تو ای مه دلافروز
من منتظر نوید وصلم
در هجر تو بر امید وصلم
تا عمر بود امیدوارم
جان در ره عشق میسپارم
گویی پی کار خویشتن گیر
دم درکش و ترک مهر من گیر
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گو ای بت مهوش دلآرام
یارب که خجسته بادت ایام
هوش مصنوعی: ای زیبای دلنواز، امیدوارم روزگارت خوش و خرم باشد.
رحم آر بر آه دردناکم
زین بیش مکوش در هلاکم
هوش مصنوعی: به من رحم کن و از درد و رنج من بیشتر مکن، از این بدتر نکن که باعث هلاک من شوی.
هجران توام هلاک جان است
اصل تو حیوة جاودان است
هوش مصنوعی: دوری و جدایی تو برای من مانند مرگ است، در حالی که وجود تو زندگی ابدی را به ارمغان میآورد.
خونیندلم از غمت چو لاله
کارم همه گریه است و ناله
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم تو مانند لالهای خونین شده است و من تنها مشغول گریه و ناله هستم.
گریم همه روز در فراقت
نالم همه شب در اشتیاقت
هوش مصنوعی: هر روز به خاطر دوریات اشک میریزم و هر شب به خاطر عشق و yearning به تو ناله میزنم.
بیم است که از درون غمناک
گر آه زنم بسوزد افلاک
هوش مصنوعی: نگرانم اگر از دل غمگین خود آهی بکشم، آسمانها بسوزند.
در دام توام فکند تقدیر
درخور نیمات ولی چه تدبیر
هوش مصنوعی: من در دام تو گرفتار شدم، تقدیر مرا به این حال دچار کرده است. اما چه ترفندی باید به کار ببرم؟
در خواری من مبین نگارا
در زاری من نگر خدا را
هوش مصنوعی: ای محبوب، به ذلت و خواری من نگاه نکن، بلکه نگران حال پریشان و زار من باش. خداوند را در این وضعیت در نظر بگیر.
گر محنت عشق و بار اندوه
یک ذره نهند بر دل کوه
هوش مصنوعی: اگر درد عشق و بار غم را حتی به اندازه یک ذره بر دلِ کوه بگذارند، آن را خرد و شکسته میکند.
فریاد ز جان او برآید
خوناب ز چشمها گشاید
هوش مصنوعی: از دل او فریاد بیرون میآید و اشکها به مانند خون از چشمانش جاری میشود.
آن کو غم عشق دیده باشد
در عشق بلا کشیده باشد
هوش مصنوعی: کسی که عشق را تجربه کرده و دچار درد و رنج ناشی از آن شده باشد، حقیقتاً طعم عشق را چشیده است.
داند که چه میکنم شب و روز
در عشق تو ای مه دلافروز
هوش مصنوعی: میداند که من در عشق تو، هم شب و هم روز چه کارهایی انجام میدهم، ای ماه روشنکننده دل.
من منتظر نوید وصلم
در هجر تو بر امید وصلم
هوش مصنوعی: من در غیبت تو به انتظار خبر وصال هستم و امیدم به رسیدن به وصالت باقی مانده است.
تا عمر بود امیدوارم
جان در ره عشق میسپارم
هوش مصنوعی: تا وقتی که زندهام، امیدوارم که جانم را در راه عشق فدا کنم.
گویی پی کار خویشتن گیر
دم درکش و ترک مهر من گیر
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در پی پیدا کردن خودت هستی؛ پس باید درنگ کنی و از وابستگی به محبت من دست بکشی.