بخش ۲۶ - تمامی سخن
ای گمره دل ز دست داده
در دام غم بلا فتاده
بس دل که زبون شدهست ازین غم
بس دیده که خون شدهست ازین غم
بیهوده به خون خود چه کوشی
وین زهر هلاهل از چه نوشی
آتش چه زنی به خرمن خویش
کس چون تو مباد دشمن خویش
جز درد دل و غمت چه حاصل
زین فکر کج و خیال باطل
با شاه گدا نگشت همدوش
با سرو گیا نشد همآغوش
هست آرزوی توای مهوس
اندیشۀ گنج و مرد مفلس
عنقا نشود به هر بهانه
با زاغ و زغن همآشیانه
دور است ز راه آشنایی
طاووس و سرای روستایی
با دانۀ در و عقد گوهر
خرمهره کجا شود برابر
تو چون مگسی و ما هماییم
آیا تو کجا و ما کجاییم
هرچند پی وصال پویی
هرچند نوید وصل جویی
هرگز نرسد نویدی از مات
هیهات ازین امید هیهات
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای گمره دل ز دست داده
در دام غم بلا فتاده
هوش مصنوعی: تو که دل گم کردهای و در مشکلات و غمهای زندگی گرفتار شدهای، در وضع دشواری قرار داری.
بس دل که زبون شدهست ازین غم
بس دیده که خون شدهست ازین غم
هوش مصنوعی: بسیاری از دلها به خاطر این غم گویای حال خود شدهاند و چشمان زیادی از شدت این درد، اشکبار گشتهاند.
بیهوده به خون خود چه کوشی
وین زهر هلاهل از چه نوشی
هوش مصنوعی: به خودت زحمت نده و بیدلیل خودت را عذاب نده، چون این زهر کشنده را چرا مینوشی؟
آتش چه زنی به خرمن خویش
کس چون تو مباد دشمن خویش
هوش مصنوعی: آتش را به کجا میفرستی که به خرمن خودت آسیب نرسانی، کسی مثل تو نباشد که دشمن خود را چنین بدبخت کند.
جز درد دل و غمت چه حاصل
زین فکر کج و خیال باطل
هوش مصنوعی: غیر از ناراحتی و غم تو، چه چیزی از این تفکر نامناسب و خیالهای بیاساس به دست میآید؟
با شاه گدا نگشت همدوش
با سرو گیا نشد همآغوش
هوش مصنوعی: با پادشاه، گدا همسطح نشد و به مانند درخت سرو، به هم آغوشی نرسید.
هست آرزوی توای مهوس
اندیشۀ گنج و مرد مفلس
هوش مصنوعی: آرزو و خیال تو همچون گنجی ارزشمند است، اما من در شرایطی هستم که از نظر مالی در تنگنا هستم.
عنقا نشود به هر بهانه
با زاغ و زغن همآشیانه
هوش مصنوعی: پرندهای چون عنقا به هیچ بهانهای دوست نمیشود و در کنار زاغ و زغن نمینشیند.
دور است ز راه آشنایی
طاووس و سرای روستایی
هوش مصنوعی: طاووس و خانه روستایی هرگز به هم نزدیک نیستند و ارتباطی با یکدیگر ندارند.
با دانۀ در و عقد گوهر
خرمهره کجا شود برابر
هوش مصنوعی: با دانهی در و مهرهی زیبا و باارزش، هیچگاه نمیتوان به برابری و همسطحی رسید.
تو چون مگسی و ما هماییم
آیا تو کجا و ما کجاییم
هوش مصنوعی: تو مثل مگسی هستی و ما همچون هماییم. آیا میتوانی جایگاه خود را در مقایسه با ما درک کنی؟
هرچند پی وصال پویی
هرچند نوید وصل جویی
هوش مصنوعی: هرچند که در جستجوی ملاقات و وصال هستی، اما حتی اگر وعدهای از وصال به تو داده شود، باز هم در پی آن خواهی بود.
هرگز نرسد نویدی از مات
هیهات ازین امید هیهات
هوش مصنوعی: هرگز امیدی به نوید و خبر خوشی از این وضعیت و شرایط نامساعد نداشته باش. چنین انتظاری بیهوده و غیرممکن است.