گنجور

بخش ۱۹ - غزل

دردا که دلم اسیر غم شد
اندوه فزود و صبر کم شد
پشتم چو کمان ابروی تو
از بار غم فراق خم شد
مسکین دل مستمند زارم
دور از تو ندیم هر ندم شد
هم خستۀ غصۀ بلا گشت
هم کشتۀ محنت و الم شد
چون طبل نهان زند کسی کاو
در عالم عاشقی علم شد
کارم همه صبر و بردباری‌ست
تا شیوۀ تو همه ستم شد
بر ابن عماد رحمتی کن
کز دست تو پای‌مال غم شد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دردا که دلم اسیر غم شد
اندوه فزود و صبر کم شد
هوش مصنوعی: دلم پر از غم و اندوه شده و این موضوع باعث شده که صبرم کم‌کم از بین برود.
پشتم چو کمان ابروی تو
از بار غم فراق خم شد
هوش مصنوعی: پشتم مانند کمانی که به خاطر بار غم دور شده، از ناراحتی فاصله‌ات خم شده است.
مسکین دل مستمند زارم
دور از تو ندیم هر ندم شد
هوش مصنوعی: دل غمگین و نیازمند من دور از تو به شدت دلتنگ است و هیچ کمکی نمی‌توانم بکنم.
هم خستۀ غصۀ بلا گشت
هم کشتۀ محنت و الم شد
هوش مصنوعی: او همواره از غم و مشکلات خسته و مایوس است و همچنین از زحمت و درد به شدت آسیب دیده و دچار رنج شده است.
چون طبل نهان زند کسی کاو
در عالم عاشقی علم شد
هوش مصنوعی: وقتی کسی در عشق به راز و سرودی پردازد، مانند طبل پنهانی صدا می‌زند و جهان را آگاه می‌کند.
کارم همه صبر و بردباری‌ست
تا شیوۀ تو همه ستم شد
هوش مصنوعی: تمام کار من صبر و تحمل است تا اینکه رفتار تو به طور کامل ناعادلانه و ستمگرانه شود.
بر ابن عماد رحمتی کن
کز دست تو پای‌مال غم شد
هوش مصنوعی: به پسر عماد رحمتی کن که از دست تو دلش پر از غم شده است.