بخش ۱۸ - نامۀ سوم از زبان عاشق
گو ای رخت اوج حسن را ماه
سر تا قدمت لطیف و دلخواه
ای رشک پری و غیرت حور
از روی تو باد چشم بد دور
ای خسرو خیل ماهرویان
سرحلقۀ جمع مشکمویان
مه روی تو دید و شد غلامش
زان روی منیر گشت نامش
یارب که سعادتت قرین باد
جان و دل دشمنت حزین باد
دریاب که چشم پرخمارت
برد از من خستهدل به غارت
زد سنبل زلف تو به یک دم
کار من دلشکسته بر هم
از جام محبت تو مستم
سررشتۀ عقل شد ز دستم
بشکست مرا ز بار غم پشت
دردا که غم تو خواهدم کشت
از غصه هجر زار گشتم
چون زلف تو بیقرار گشتم
از چشم و دل من ای دلارام
بربود غم تو خواب و آرام
زین پیش مرانم از در خویش
مهجور مدارم از بر خویش
در عشق مباد کس چو من زار
سودازده و غریب و بی یار
بر من که دلم ز غصه ریش است
گر رحم کنی به جای خویش است
پیوسته مشوشم چو زلفت
همواره بر آتشم چو زلفت
از شوق تو ای مه دلافروز
سوزم همه شب چو شمع تا روز
گویم ز فراق رویت ای ماه
گویم ز غم تو گاه و بیگاه
بخش ۱۷ - آمدن صبا از نزد معشوق و خبر آوردن به عاشق: چون باد صبا از آن پریوشبخش ۱۹ - غزل: دردا که دلم اسیر غم شد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گو ای رخت اوج حسن را ماه
سر تا قدمت لطیف و دلخواه
هوش مصنوعی: ای لباس زیبایی، تو ماهی که از سر تا پا ظریف و دلچسبی.
ای رشک پری و غیرت حور
از روی تو باد چشم بد دور
هوش مصنوعی: ای زیبایی که به پریان حسادت میورزی و حوران به واسطهی جمال تو غیرت دارند، امید است که چشمهای بد از تو دور باشند.
ای خسرو خیل ماهرویان
سرحلقۀ جمع مشکمویان
هوش مصنوعی: ای شاه خوشچهره ماهرو، تو سردمدار و پیشوای جمع زیبایانی هستی که مویهایشان مثل مشک خوشبوست.
مه روی تو دید و شد غلامش
زان روی منیر گشت نامش
هوش مصنوعی: ماه زیبای تو را دید و به خدمتت درآمد، به خاطر زیباییات، نامش درخشنده شد.
یارب که سعادتت قرین باد
جان و دل دشمنت حزین باد
هوش مصنوعی: خداوندا، امیدوارم سعادت تو همیشه همراهت باشد و جان و دل دشمنانت غمگین و ناراحت باشد.
دریاب که چشم پرخمارت
برد از من خستهدل به غارت
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که به خوبی درک کن و توجه کن که چشمهای زیبا و جذابت، دل مرا که خسته و دلشکسته است، به شدت تحت تاثیر قرار داده و از من به شکل غارتگرانهای میبرد.
زد سنبل زلف تو به یک دم
کار من دلشکسته بر هم
هوش مصنوعی: زلف سنجاقمانند تو به یک دم، کار من دلشکسته را به هم ریخت.
از جام محبت تو مستم
سررشتۀ عقل شد ز دستم
هوش مصنوعی: من از عشق تو به شدت شاداب و مست هستم و رشتهٔ عقل و خرد از دستم بیرون رفته است.
بشکست مرا ز بار غم پشت
دردا که غم تو خواهدم کشت
هوش مصنوعی: از شدت غم و اندوهی که بر دوش دارم، به شدت خسته و فرسوده شدهام. این درد و غم ناشی از عشق تو به حدی است که میتواند مرا نابود کند.
از غصه هجر زار گشتم
چون زلف تو بیقرار گشتم
هوش مصنوعی: از درد جدایی، مثل زلفهای تو که همیشه بیقرارند، به شدت نگران و افسرده شدهام.
از چشم و دل من ای دلارام
بربود غم تو خواب و آرام
هوش مصنوعی: ای محبوب نازنین، غم تو خواب و آرامش را از چشم و دل من گرفته است.
زین پیش مرانم از در خویش
مهجور مدارم از بر خویش
هوش مصنوعی: قبل از این دیگر مرا از در خود برانید و دور نکنید.
در عشق مباد کس چو من زار
سودازده و غریب و بی یار
هوش مصنوعی: در عشق هیچکس مانند من، که دلزده، غمگین و دور از یار است، وجود ندارد.
بر من که دلم ز غصه ریش است
گر رحم کنی به جای خویش است
هوش مصنوعی: به من که دلbroken و پر از غم است، اگر بر من رحم کنی، به جای خودت عمل کن.
پیوسته مشوشم چو زلفت
همواره بر آتشم چو زلفت
هوش مصنوعی: من همیشه در حال ناآرامی هستم، مثل موهایت که همواره بر آتش میزنند.
از شوق تو ای مه دلافروز
سوزم همه شب چو شمع تا روز
هوش مصنوعی: از شدت عشق تو ای ماه درخشان، شب را همچون شمع میسوزم تا صبح.
گویم ز فراق رویت ای ماه
گویم ز غم تو گاه و بیگاه
هوش مصنوعی: میگویم از دوری چهرهات ای ماه، و گاهی از اندوه تو صحبت میکنم.