بخش ۱۷ - آمدن صبا از نزد معشوق و خبر آوردن به عاشق
چون باد صبا از آن پریوش
این قصه شنید شد مشوش
آمد سوی عاشق جگرسوز
گفتش سخنان آن دلافروز
حرفی چو رسید از آن به گوشش
برد انده عاشقی ز هوشش
امید به هوش بازش آورد
در دایره نیازش آورد
با باد به صد فغان و زاری
گفت از سر عجز و خاکساری
کای پیک سبکرو سحرخیز
دست من و دامن تو برخیز
بشتاب ز گرد ره دگر بار
او را ز من این پیام بگزار
بخش ۱۶ - تمامی سخن: این فکر مخالف از کجا خاستبخش ۱۸ - نامۀ سوم از زبان عاشق: گو ای رخت اوج حسن را ماه
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون باد صبا از آن پریوش
این قصه شنید شد مشوش
هوش مصنوعی: وقتی باد صبا این داستان را از آن دختر زیبا شنید، بسیار ناراحت و دلنگران شد.
آمد سوی عاشق جگرسوز
گفتش سخنان آن دلافروز
هوش مصنوعی: به سوی عاشق جگرسوز آمد و صحبتهای دلانگیزی را با او در میان گذاشت.
حرفی چو رسید از آن به گوشش
برد انده عاشقی ز هوشش
هوش مصنوعی: وقتی خبری به او رسید، احساس غم و اندوه عشق بر او تسلط پیدا کرد و باعث شد که از حال و هوش خودش خارج شود.
امید به هوش بازش آورد
در دایره نیازش آورد
هوش مصنوعی: امید باعث شد که او دوباره به خود بیاید و در دایره نیازها و خواستههایش قرار بگیرد.
با باد به صد فغان و زاری
گفت از سر عجز و خاکساری
هوش مصنوعی: باد با صدای بلند و نالههای دلسوزانهاش به همه گفت که از روی ناتوانی و خاکساری صحبت میکند.
کای پیک سبکرو سحرخیز
دست من و دامن تو برخیز
هوش مصنوعی: ای فرستاده ی سریع و شاداب صبح، برخیز و دست مرا بگیر و دامن تو را هم بلند کن.
بشتاب ز گرد ره دگر بار
او را ز من این پیام بگزار
هوش مصنوعی: زود باش و به سمت او برو و این پیام را از سوی من به او برسان.