غزل شمارهٔ ۲۸۲۷
چو محو عشق شدی رهنما چه میجویی
به بحر غوطه زدی ناخدا چه میجویی
متاع خانه آیینه حیرت است اینجا
تو دیگر از دل بیمدعا چه میجویی
عصا ز دست تو انگشت رهنما دارد
توگرنهکوردلی از عصا چه میجویی
جز اینکه خرد کند حرص استخوان ترا
دگر ز سایهٔ بال هما چه میجویی
به سینه تانفسی هستدل پریشان است
رفوی جیب سحر از هوا چه میجویی
سر نیاز ضعیفان غرور سامان نیست
به غیر سجده ز مشتی گیا چه میجویی
صفای دل نپسندد غبار آرایش
به دست آینه رنگ حنا چه میجویی
ز حرص، دیدهٔ احباب حلقهٔ دام است
نم مروت ازین چشمها چه میجویی
چو شمع خاک شدم در سراغ خویش اما
کسی نگفت که در زیر پا چه میجویی
ز آفتاب طلب شبنم هوا شدهایم
دل رمیدهٔ ما را زما چه میجویی
بجز غبار ندارد تپیدن نفست
ز تار سوخته بیدل صدا چه میجویی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو محو عشق شدی رهنما چه میجویی
به بحر غوطه زدی ناخدا چه میجویی
هوش مصنوعی: وقتی که در محبت غرق شدهای، دیگر به دنبال چه چیزی هستی؟ زمانی که به دریا پا گذاشتهای، چه نیازی به راهنما داری؟
متاع خانه آیینه حیرت است اینجا
تو دیگر از دل بیمدعا چه میجویی
هوش مصنوعی: این خانه پر از نشانههای شگفتی و تعجب است و تو دیگر نمیتوانی از دل پریشانت کمکی بخواهی یا چیزی پیدا کنی.
عصا ز دست تو انگشت رهنما دارد
توگرنهکوردلی از عصا چه میجویی
هوش مصنوعی: عصا که در دست توست، تو را به راه درست هدایت میکند. اگر بینا بودی و اهل نظر، نیازی به عصا نداشتی.
جز اینکه خرد کند حرص استخوان ترا
دگر ز سایهٔ بال هما چه میجویی
هوش مصنوعی: به جز اینکه حرص و طمع میتواند تو را به خاک مذلت بیندازد، چه فایدهای از زیر سایهٔ پرندهای بزرگ میکنی؟
به سینه تانفسی هستدل پریشان است
رفوی جیب سحر از هوا چه میجویی
هوش مصنوعی: در دل شما تنگنایی وجود دارد و حالتان ناخوش است. در اینجا، جیب سحر به معنی تغییر یا شگفتیهای روز جدید است. از دنیای اطرافتان چه چیزهایی را طلب میکنید؟
سر نیاز ضعیفان غرور سامان نیست
به غیر سجده ز مشتی گیا چه میجویی
هوش مصنوعی: شکستگی و ضعف انسانها نمیتواند به آنها عزتی بخشد. به جز فروتنی و سجده، از چیزهای بیارزش چه انتظاری داری؟
صفای دل نپسندد غبار آرایش
به دست آینه رنگ حنا چه میجویی
هوش مصنوعی: دل پاک و صاف نمیپسندد که آینه با زینت و آرایش غبارآلود شود. رنگ حنایی که بر آن است، چه سودی دارد؟
ز حرص، دیدهٔ احباب حلقهٔ دام است
نم مروت ازین چشمها چه میجویی
هوش مصنوعی: به خاطر طمع و حرص، چشمهای دوستان مانند دام و تلهای است. از این چشمان، وفای به عهد و مهربانی را جستجو نکن.
چو شمع خاک شدم در سراغ خویش اما
کسی نگفت که در زیر پا چه میجویی
هوش مصنوعی: به مانند شمعی که در خاک فرو رفتهام و دیگر خودم را نمیشناسم، اما هیچکس به من نگفت که در زیر پایم چه چیزی را جستجو میکنم.
ز آفتاب طلب شبنم هوا شدهایم
دل رمیدهٔ ما را زما چه میجویی
هوش مصنوعی: ما از آفتاب خواهان شبنم هستیم و دلهای نگران ما را از تو چه چیزی میخواهی؟
بجز غبار ندارد تپیدن نفست
ز تار سوخته بیدل صدا چه میجویی
هوش مصنوعی: تنها چیزی که نفس تو دارد، غباری است و صدای تو از درد و سوختگی یک عاشق ناشاد است. پس به دنبال چه چیزی هستی؟
حاشیه ها
1392/04/20 00:07
مفهوم و نقش واژه "سراغ" در مصرع:
چو شمع خاک شدم در سراغ خویش اما...
چیست؟
1393/12/27 16:02
معنی سراغ در این مصرع جستجو است.
سراغ چیزی را کردن یا جستجوی چیزی را کردن است.
در اکثر ابیات بیدل در قالب استعاره در جستجوی خود است ولی هدف از سراغ نمودن خود یعنی همان جستجوی فطرت اصلی انسان است.
1395/11/01 18:02
نادر..
دل که بیابان گرفت چشم ندارد به راه
سَر که صراحی کشید گوش ندارد به پند ..
1396/07/13 02:10
دلیل مقصد از سر گذشتگان پا نیست...

بیدل دهلوی