غزل شمارهٔ ۲۸۲۱
به ناقوسی دل امشب از جنون خوردهست پهلویی
بر این نُه دیر آتش میزنم سر میدهم هویی
ز فیض وحشتم همسایهٔ جمعیت عنقا
چو دل دارم به پهلو گوشهٔ از عالم آنسویی
به هر بیدست و پایی سیر گلزاری دگر دارم
سرشکی رفتهام از خویش اما تا سرکویی
بساط خاک عرض دستگاهم برنمیدارد
چو ماه نو به گردونم اگر بالم سر مویی
محیط ناز کانجا زورق دلهاست توفانی
حبابش گردش چشم است و موج، ایمای ابرویی
خم هر سطر سنبل صد جنون آشفتگی دارد
درین گلشن مگر واکردهای طومار گیسویی
ختن میگردد از ناف غزالانکاسهها برکف
سزد کز زلف مشکینت کند دریوزهٔ بویی
سری داربم الفت نشئهٔ سودای فرمانت
به جولانگاه تسلیم از تو چوگانها ز ما گویی
نوای عندلیبان نکهتگل شد در این صحرا
مگر مینا به قلقل واکشد حرف از لب جویی
زمنزل نیست بیرون هر چه میبینی درین صحرا
تو بنما جاده تا من هم دهم عرض تک وپویی
شعور آیینهٔ بیطاقتی ترسم کند روشن
به خاک بیخودی دارد غبارم سر به زانویی
به یک عالم ترشرو کارم افتادهست و ممنونم
شکست رنگ صفرای طمع میخواست لیمویی
ز خواب بیخودی مشکل که بردارم سر مژگان
به زیر سایهام دارد نهال ناز خودرویی
به خاک عاجزی چون بوریا سرکردهام بیدل
مگر زین ره نشانم نقش آرامی به پهلویی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به ناقوسی دل امشب از جنون خوردهست پهلویی
بر این نُه دیر آتش میزنم سر میدهم هویی
هوش مصنوعی: امشب قلبم به خاطر دیوانگیاش به صدای ناقوس میافتد و من در این نُه مکان (دِیر) به آتش میزنم و ناله میکنم.
ز فیض وحشتم همسایهٔ جمعیت عنقا
چو دل دارم به پهلو گوشهٔ از عالم آنسویی
هوش مصنوعی: از نعمت وحشت من در کنار جمعی شبیه به پرندهٔ افسانهای زندگی میکنم، چون دلم به گوشهای از این دنیا وابسته است.
به هر بیدست و پایی سیر گلزاری دگر دارم
سرشکی رفتهام از خویش اما تا سرکویی
هوش مصنوعی: به هر کسی که در زندگی سختی میکشد و یا به نوعی نقصی دارد، من دلی پر از غم دارم. هرچند از خودم دور شدهام و احساس تنهایی میکنم، اما هنوز به جایی که بتوانم آرامش پیدا کنم، امید دارم.
بساط خاک عرض دستگاهم برنمیدارد
چو ماه نو به گردونم اگر بالم سر مویی
هوش مصنوعی: من نمیتوانم در فعالیتهای عادی خود به دنیا پر از خاک پایبند بمانم، چرا که مانند ماه نو که در آسمان نمایان نمیشود، اگر اوج بگیرم، حتی سر مویی را هم نمیتواند تحمل کند.
محیط ناز کانجا زورق دلهاست توفانی
حبابش گردش چشم است و موج، ایمای ابرویی
هوش مصنوعی: در اینجا توصیف یک فضای زیبا و دلنشین وجود دارد، جایی که قلبها مانند قایقهایی در میان باد و طوفان حرکت میکنند. حبابهایی که به دور میچرخند نمایانگر نگاه و توجه هستند و نگاهی پر از اشاره و لبخندی که با ابروان بیان میشود، مانند امواجی است که در این محیط جاری است. این تصویر نشاندهنده جذابیت و دلربایی محیط است که احساسات و حرکات دل را تحت تأثیر قرار میدهد.
خم هر سطر سنبل صد جنون آشفتگی دارد
درین گلشن مگر واکردهای طومار گیسویی
هوش مصنوعی: در هر خطی که به شکل سنبل درآمده، نشانی از آشفتگی و جنون وجود دارد. آیا در این باغ گل، گیسوی کسی را باز نکردهاید؟
ختن میگردد از ناف غزالانکاسهها برکف
سزد کز زلف مشکینت کند دریوزهٔ بویی
هوش مصنوعی: درختان غزالان به شاخ و برگ خود میآرایند و زیبایی را به نمایش میگذارند. جا دارد که بر دستها، کاسههایی گذاشته شود که از عطر و بوی زلفهای مشکینت پر شده باشد. این بوی خوش انسانها را به خود جذب میکند و باعث میشود که دیگران برای به دست آوردن آن تلاش کنند.
سری داربم الفت نشئهٔ سودای فرمانت
به جولانگاه تسلیم از تو چوگانها ز ما گویی
هوش مصنوعی: من در عشق تو مانند یک داربست سرپا هستم؛ در میدان تسلیم، به فرمان تو، چون چوگانهایی که تو میگویی، به حرکت درآمدهام.
نوای عندلیبان نکهتگل شد در این صحرا
مگر مینا به قلقل واکشد حرف از لب جویی
هوش مصنوعی: صدای بلبلان مانند عطر گل در این دشت پخش شده است، انگار که مینا به آرامی در کنار جوی آب صحبت میکند.
زمنزل نیست بیرون هر چه میبینی درین صحرا
تو بنما جاده تا من هم دهم عرض تک وپویی
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این بیابان میبینی، از خانهی من نیست. به من راه را نشان بده تا من هم بتوانم حرکت کنم و جلو بیایم.
شعور آیینهٔ بیطاقتی ترسم کند روشن
به خاک بیخودی دارد غبارم سر به زانویی
هوش مصنوعی: من از این میترسم که در آینهی شعور، بیتابیام و ناپایداریام نمایان شود. در این حال، میبینم که خودم را به خاطر سرانجامی که در غفلت و بیخبری دارم، غبارآلود و فرسوده کردهام و به زانو میزنم.
به یک عالم ترشرو کارم افتادهست و ممنونم
شکست رنگ صفرای طمع میخواست لیمویی
هوش مصنوعی: با یک فرد عبوس و بداخلاق مواجه شدم و از این موضوع سپاسگزارم، چون انتظار داشتم در برابر طمع خود، دچار شکست شوم.
ز خواب بیخودی مشکل که بردارم سر مژگان
به زیر سایهام دارد نهال ناز خودرویی
هوش مصنوعی: در حالت خواب و بیخبری، برایم دشوار است که سرم را از خواب بردارم. زیر سایهام، درختی زیبا و نازک رشد کرده است.
به خاک عاجزی چون بوریا سرکردهام بیدل
مگر زین ره نشانم نقش آرامی به پهلویی
هوش مصنوعی: من در خاک ضعفی مانند بوریا نشستهام، بیدل. شاید از این راه، نشانی از آرامش را در کنارم بیابم.

بیدل دهلوی