گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۱۸

حبابت ساغر و با بحر توفان پیش می‌آیی
حذر کز یکنفس تنگی برون از خویش می‌آیی
حلاوت آرزوییها گزند آماده است اینجا
همه ‌گر در عسل پا افشری بر نیش می‌آیی
در آن محفل‌ که ناز آدمیت خرس و بز دارد
محاسن می‌فروشی هرقدر با ریش می‌آیی
برو آنجا که سقف سیمکار و قصر زر باشد
تو شیطانی کجا درکلبهٔ درویش می‌آیی
در اهل مزبله‌گند حدث تاثیرها دارد
خباثت پیشه‌کن دنیاست آخر پیش می‌آیی
چه افسون اینقدرها دارد از قرب دلت غافل
که منزل در بغل‌ گم‌کرده دوراندیش می‌آیی
به عریانی سر یک رشته دامانت نمی‌گیرد
جنون‌کن‌ گر برون از عالم تشویش می‌آیی
حباب نقد هستی امتحانی دارد از صفرت
کمی هم زین میان‌ گر رفته باشی بیش می‌آیی
همین آوازم از دلهای درد آلود می‌آید
که مرهم شو اگر بر آستان ریش می‌آیی
بهارت بیدل آخر در چه ‌گلزار آشیان دارد
که عمری شد به چندین رنگ پیش خویش می‌آیی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حبابت ساغر و با بحر توفان پیش می‌آیی
حذر کز یکنفس تنگی برون از خویش می‌آیی
هوش مصنوعی: عشق تو مانند جامی است و مانند دریای طوفانی به سمت من می‌آیی. با این حال، احتیاط کن که از خودت دور نشوی.
حلاوت آرزوییها گزند آماده است اینجا
همه ‌گر در عسل پا افشری بر نیش می‌آیی
هوش مصنوعی: آرزوها مانند عسل شیرین هستند، اما در اینجا خطراتی نیز وجود دارد. اگر به اینجا پا بگذاری، ممکن است با چالش‌ها و مشکلات روبه‌رو شوی.
در آن محفل‌ که ناز آدمیت خرس و بز دارد
محاسن می‌فروشی هرقدر با ریش می‌آیی
هوش مصنوعی: در جمعی که ناز و کرامات انسانی در آن کم‌ارزش است و به جانوران مانند خرس و بز توجه بیشتری می‌شود، هر چقدر هم با ظاهری زیبا و با موهای پرپشت بیایی، تاثیری نخواهی داشت.
برو آنجا که سقف سیمکار و قصر زر باشد
تو شیطانی کجا درکلبهٔ درویش می‌آیی
هوش مصنوعی: برو به جایی که سقف‌ها از نقره و قصرها از طلا ساخته شده است. تو که شیطانی، چرا وارد خانهٔ ساده‌ای مثل خانهٔ درویش می‌شوی؟
در اهل مزبله‌گند حدث تاثیرها دارد
خباثت پیشه‌کن دنیاست آخر پیش می‌آیی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در میان افرادی که به کارهای زشت و ناپسند مشغول هستند، اثرات منفی و بدی وجود دارد. در واقع، اگر شخص در چنین جامعه‌ای زندگی کند و با این افراد ارتباط داشته باشد، در نهایت تحت تأثیر رفتارهای زشت قرار خواهد گرفت. زندگی در چنین محیطی نهایتاً به سمت نابودی و فساد می‌انجامد.
چه افسون اینقدرها دارد از قرب دلت غافل
که منزل در بغل‌ گم‌کرده دوراندیش می‌آیی
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که اینقدر از نزدیکی دل خود بی‌خبر باشی، در حالی که دوراندیشی که در آغوش توست، در مسیر زندگی‌اش گم شده است؟
به عریانی سر یک رشته دامانت نمی‌گیرد
جنون‌کن‌ گر برون از عالم تشویش می‌آیی
هوش مصنوعی: وقتی در آرامش و بیرون از دنیای استرس و نگرانی قرار داری، دیگر چیزی نمی‌تواند تو را غمگین و پریشان کند. اگر آزاد باشی و از مشکلات دور، دیگر هیچ چیز توانایی آسیب رساندن به تو را نخواهد داشت.
حباب نقد هستی امتحانی دارد از صفرت
کمی هم زین میان‌ گر رفته باشی بیش می‌آیی
هوش مصنوعی: حباب زندگی تنها یک تجربه‌ای از محدودیت‌ها و امتحانات است. اگر چه از صفر شروع می‌شود، اما اگر به تلاش و تلاش ادامه دهی، حتی اگر کمی پیشرفت کنی، می‌توانی به موفقیت‌های بیشتری دست یابی.
همین آوازم از دلهای درد آلود می‌آید
که مرهم شو اگر بر آستان ریش می‌آیی
هوش مصنوعی: این شعر نشان می‌دهد که صدای من از دل‌های پر از درد و رنج به وجود آمده است. اگر به قصد تسکین و درمان این دل‌ها می‌آیید، باید سعی کنید به آنها کمک کنید.
بهارت بیدل آخر در چه ‌گلزار آشیان دارد
که عمری شد به چندین رنگ پیش خویش می‌آیی
هوش مصنوعی: بهار بی‌دل، در کدام گلزار خانه‌اش را دنبال می‌کند که سال‌هاست با رنگ‌های مختلف، به سوی خودش می‌آید؟