گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۵۶

از خود سری مچینید ادبار تا به‌گردن
خلقی‌ست زین چنین سر بیزار تا به‌گردن
ای غافلان گر این است آثار سربلندی
فرقی نمی‌توان یافت از دار تا به گردن
تسلیم تیغ تقدیر زین بیشتر چه بالد
چون موست پیکر ما یک تار تا به‌گردن
زین سرکشی چه دارد طبع جنون سرشتت
آفات همچو سیل‌ست درکار تابه گردن
تمکین نمی‌پسندد هنگامهٔ رعونت
زین وضع زیر تیغ‌ست کهسار تا به گردن
فرداست خاک این‌دشت پا بر سر شکسته‌ست
امروز در ته پاش انگار تا به گردن
خلقی‌ست زین جنونزار عریان بی‌تمیزی
دستار تا به زانو شلوار تا به گردن
رنج خلاب دنیا مست بهار خوبی‌ست
تا پا نهی که رفتی یک بار تا به گردن
مینای این خرابات بی می نمی‌توان یافت
در خون نشستگانند بسیار تا به گردن
از حرص ما تعلق دارد سر تملق
چندیش پای در گل بگذار تا به گردن
موج‌گهر چه مقدار از آب سر برآرد
دارد بنای اقبال دیوار تا به گردن
تا بند بندت از هم چون سبحه وا نگردد
عقد انامل یأس بشمار تا به گردن
تا زندگی ست چون شمع‌ ایمن نمی‌توان زیست
یک‌کوچه آتش از پاست این خار تا به‌گردن
در خلق اگر به این بعد بی ربطی وفاق‌ست
پیغام سر توان برد دشوار تا به گردن
کو سیلی ضروری یا تیغ امتحانی
خلقی نشسته اینجا بیکار تا به گردن
کو طاعتی‌که ما را تاکوی او رساند
تسبیح تا زبان‌ست زنار تا به‌ گردن
بید بهار یأسیم از بی‌بری مپرسید
اعضا به خم شکستیم زین بار تا به‌ گردن
رنگ حنایش امشب سیر بهار نازست
پابوس و منت خون بردار تا به گردن
زان جرأتی که سودم دستی به تیغ نازش
بردم ز هر سر انگشت زنهار تا به‌گردن
چون شعله برده بودم بر چرخ بار طاقت
رنگ شکسته‌ام کرد هموار تا به گردن
سودایی هوس را کم نیست موی سر هم
بیدل مپیچ ازین بیش دستار تا به ‌گردن

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از خود سری مچینید ادبار تا به‌گردن
خلقی‌ست زین چنین سر بیزار تا به‌گردن
هوش مصنوعی: از خودخواهی و خودسری خودتان بپرهیزید، چون تا وقتی که این احساس ناخوشایند در بین مردم وجود دارد، همواره بر سر دوش آنها خواهد بود و آن‌ها را رنج می‌دهد.
ای غافلان گر این است آثار سربلندی
فرقی نمی‌توان یافت از دار تا به گردن
هوش مصنوعی: ای کسانی که غافلید، اگر این نشانه‌های سربلندی است، هیچ تفاوتی بین دار (چوبه‌دار) و گردن (جایی که سر بر دار می‌رود) وجود ندارد.
تسلیم تیغ تقدیر زین بیشتر چه بالد
چون موست پیکر ما یک تار تا به‌گردن
هوش مصنوعی: سرنوشت ما را با قدرت خود تعیین کرده و ما در برابر آن چاره‌ای نداریم. بدنی که داریم، همچون مویی است که به راحتی می‌توان آن را برید.
زین سرکشی چه دارد طبع جنون سرشتت
آفات همچو سیل‌ست درکار تابه گردن
هوش مصنوعی: سرکشی و طغیان تو به نوعی نشان‌دهنده‌ی دیوانگی‌ات است و آفت‌ها و مشکلاتی که به وجود می‌آورد، مانند سیل است که همه چیز را در مسیرش درمی‌نوردد تا جایی که در گردابی فرورفتی.
تمکین نمی‌پسندد هنگامهٔ رعونت
زین وضع زیر تیغ‌ست کهسار تا به گردن
هوش مصنوعی: تمکین و تسلیم در برابر قدرت، حالت غرور و خودبزرگ‌بینی را نمی‌پسندد. این وضعیت به قدری دشوار است که فرد در زیر فشار قرار می‌گیرد و به نوعی در تنگنا و بحران مواجه می‌شود.
فرداست خاک این‌دشت پا بر سر شکسته‌ست
امروز در ته پاش انگار تا به گردن
هوش مصنوعی: فردا خاک این دشت بر سر داغی که امروز در زیر پایش بود، سایه خواهد انداخت و گویی تا گردن در آن غرق شده است.
خلقی‌ست زین جنونزار عریان بی‌تمیزی
دستار تا به زانو شلوار تا به گردن
هوش مصنوعی: موجودی از دیوانگی است که بدون هیچ پوششی ظاهر شده، یعنی فقط یک دست‌کش به دست دارد و تا زانو شلوار پوشیده و تا گردن نیز لباس دارد.
رنج خلاب دنیا مست بهار خوبی‌ست
تا پا نهی که رفتی یک بار تا به گردن
هوش مصنوعی: نگرانی‌ها و دشواری‌های زندگی مانند لذت بهاری هستند که وقتی واردشان می‌شوی، دیگر نمی‌توانی از آنها خارج شوی. این وضعیت تو را با تمام وجود درگیر می‌کند و نمی‌توانی به سادگی از آن فاصله بگیری.
مینای این خرابات بی می نمی‌توان یافت
در خون نشستگانند بسیار تا به گردن
هوش مصنوعی: در این میخانه، پیداکردن لیوان سرشار از شراب ممکن نیست، زیرا بسیاری هستند که در حال غرق شدن در خون خود به سر می‌برند.
از حرص ما تعلق دارد سر تملق
چندیش پای در گل بگذار تا به گردن
هوش مصنوعی: بیت اشاره دارد به اینکه به خاطر حرص و طمع خود، در یک وضعیت پیچیده و دشوار قرار گرفتیم. برای رهایی از این وضعیت، بهتر است تظاهر و ریا را کنار بگذاریم و با پذیرش واقعیت، به سمت حل مشکل قدم برداریم.
موج‌گهر چه مقدار از آب سر برآرد
دارد بنای اقبال دیوار تا به گردن
هوش مصنوعی: موجی که از دریا بالای سرش می‌آید، به اندازه‌ای است که دیوار برابری می‌کند و تا گردن بالا می‌رود.
تا بند بندت از هم چون سبحه وا نگردد
عقد انامل یأس بشمار تا به گردن
هوش مصنوعی: تا زمانی که اجزای وجودت مانند یک رشته تسبیح از هم جدا نشود، به شمردن دانه‌های یأس و ناامیدی بپرداز.
تا زندگی ست چون شمع‌ ایمن نمی‌توان زیست
یک‌کوچه آتش از پاست این خار تا به‌گردن
هوش مصنوعی: زندگی همچون شمعی است که در خطر خاموشی قرار دارد، و نمی‌توان در این دنیا با خیال راحت زندگی کرد. در اطراف ما خطراتی وجود دارد که ممکن است به ما آسیب برساند، مانند خارهایی که تا گردن ما را می‌سوزانند.
در خلق اگر به این بعد بی ربطی وفاق‌ست
پیغام سر توان برد دشوار تا به گردن
هوش مصنوعی: اگر در آفرینش، توافقی در این دور از بی‌ارتباطی وجود داشته باشد، می‌توان پیام‌های سخت را تا گردن تحمل کرد.
کو سیلی ضروری یا تیغ امتحانی
خلقی نشسته اینجا بیکار تا به گردن
هوش مصنوعی: شخصی در اینجا نشسته است که به نوعی آماده آزمایش و چالش است، اما در حال حاضر بی‌کار و بی‌حرکت به نظر می‌رسد. او به دنبال موقعیتی است که بتواند توانایی‌هایش را نشان دهد.
کو طاعتی‌که ما را تاکوی او رساند
تسبیح تا زبان‌ست زنار تا به‌ گردن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ما چه توانی داریم که بتوانیم به مقام و حضور او دست یابیم. ذکر و عبادت ما به اندازه‌ای نیست که ما را به او نزدیک کند، همچنان که زنجیر در گردن ما تنها نشان‌دهنده محدودیت‌ها و وابستگی‌هاست.
بید بهار یأسیم از بی‌بری مپرسید
اعضا به خم شکستیم زین بار تا به‌ گردن
هوش مصنوعی: بهار بیدها از ما یأس و ناامیدی را نپرسید، چرا که ما از شدت درد و شکست، به گونه‌ای خم شده‌ایم که تا گردن‌مان پایین آمده‌ایم.
رنگ حنایش امشب سیر بهار نازست
پابوس و منت خون بردار تا به گردن
هوش مصنوعی: امشب رنگ حنا تند و زیباست، مانند ناز و زیبایی بهار. با احترام و فروتنی بر زمین بیفت و تحمل کن تا به مقام والایی برسی.
زان جرأتی که سودم دستی به تیغ نازش
بردم ز هر سر انگشت زنهار تا به‌گردن
هوش مصنوعی: به خاطر شجاعتی که داشتم، دستم را به طرف تیغ نازش دراز کردم و از هر انگشت من، تا گردن، خطر وجود دارد.
چون شعله برده بودم بر چرخ بار طاقت
رنگ شکسته‌ام کرد هموار تا به گردن
هوش مصنوعی: من شعله‌ای را در آسمان بلند کرده بودم و بار سنگینی را بر دوش داشتم که رنگم را خراب کرد و به حالتی هموار و یکنواخت تبدیل شدم تا به گردن رسیدم.
سودایی هوس را کم نیست موی سر هم
بیدل مپیچ ازین بیش دستار تا به ‌گردن
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که فردی در تلاش است تا از خواسته‌ها و آرزوهایش دور شود، اما به او هشدار داده می‌شود که نباید در این راه از خود ناامید شود. به‌ویژه اینکه حتی اگر موی سر را به دلخواه خود بچرخاند، هنوز هم نمی‌تواند به صورت کامل از علاقه خود فاصله بگیرد. بنابراین باید به اصول و اعتقادات خود پایبند باشد و مراقب باشد که در این مسیر به افراط نرود.

حاشیه ها

1399/03/06 14:06
Fatêh.A

شاعر گرانمایه‌ جناب آقای "سروش آئینه" اینگونه به استقبال این شعر زیبا رفته‌ است:

از راهِ جفا یارم تا بارِ سفر بسته
هم راهِ حضورِ دل، هم راهِ نظر بسته
حاصل نشود کامم از دستِ دلارامم
تا وعده‌ی شاید را، بر شاخِ اگر بسته

فارغ شده از رنجم، در پوست نمی‌گنجم
بر قتلِ من خسته، تا یار کمر بسته
گر کودک و گر پیریم ما نامده می‌میریم
عمرِ من و تو خود را بر بالِ شرر بسته
کرده‌ست خطا آدم، افتاده بشر در غم
کرده‌ست پدر عصیان، تهمت به پسر بسته
اوضاع ِخلایق باز، بیدل به همان وضع است
دستار به پا کرده، شلوار به سر بسته

1400/01/14 13:04
Gerami

زبان قاصر است از زیبایی این شعر عجیب