غزل شمارهٔ ۲۴۵۱
اگر مشت غبار خود پریشان میتوانکردن
به چشم هر دو عالم ناز مژگان میتوانکردن
متاع زندگی هر چند میارزد به باد اینجا
به همت اندکی زین قیمت ارزان میتوانکردن
شب حرمان فرو بردهست عصیانگاه هستی را
اگر اشکی به درد آید چراغان میتوان کردن
بهار دستگاه شوق و چندین رنگ سودایی
جنون مفتست اگر یک ناله عریان میتوان کردن
غبار وادی حسرت فسردن بر نمیدارد
به پای هر که از خود رفت جولان میتوان کردن
اگر حرص گهر دامن نگیرد قطرهٔ ما را
برون زین بحر چندین رنگ توفان میتوانکردن
به رنگ شمع دارم رفتنی در پیش ازین محفل
به پا جهدی که نتوانم به مژگان میتوان کردن
به وحشت دامن همت اگر یکچین بلند افتد
جهانی را غبار طاق نسیان میتوان کردن
به طاووسی نیام قانع زگلزار تماشایت
مرا زین بیشتر هم چشم حیران میتوانکردن
ادبگاه محبت گر نباشد در نظر بیدل
ز شور دل دو عالم یک نمکدان میتوان کردن
غزل شمارهٔ ۲۴۵۰: بی سیر عبرتی نیست ترک حیا نکردنغزل شمارهٔ ۲۴۵۲: به دل گر یک شرر شوق تو پنهان میتوان کردن
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر مشت غبار خود پریشان میتوانکردن
به چشم هر دو عالم ناز مژگان میتوانکردن
هوش مصنوعی: اگر بتوانی حتی با یک مشت خاک، چشمهای دو جهان را پر از غبار کنی، پس میتوانی با ناز چشمانت کارهای بزرگتری انجام دهی.
متاع زندگی هر چند میارزد به باد اینجا
به همت اندکی زین قیمت ارزان میتوانکردن
هوش مصنوعی: محصول زندگی هرچند ارزشمند است، اما در اینجا با تلاش کم، میتوان آن را به قیمتی پایینتر به دست آورد.
شب حرمان فرو بردهست عصیانگاه هستی را
اگر اشکی به درد آید چراغان میتوان کردن
هوش مصنوعی: شب ناامیدی همه جا را در بر گرفته است، اما اگر اشکی از دل رنجیده بریزد، میتوان زیبایی و نور را به آن فضا آورد.
بهار دستگاه شوق و چندین رنگ سودایی
جنون مفتست اگر یک ناله عریان میتوان کردن
هوش مصنوعی: بهار نمایانگر شادی و زیبایی است، و اگر بتوان با یک نالهی صادقانه و عمیق احساسات را بیان کرد، میتوان از این زیبایی بهرهمند شد.
غبار وادی حسرت فسردن بر نمیدارد
به پای هر که از خود رفت جولان میتوان کردن
هوش مصنوعی: غبار حسرت و ندامت نمیتواند کسی را متوقف کند که از خود و موانع درونیاش عبور کرده و به سمت جلو حرکت میکند.
اگر حرص گهر دامن نگیرد قطرهٔ ما را
برون زین بحر چندین رنگ توفان میتوانکردن
هوش مصنوعی: اگر طمع به گوهر در وجود ما نباشد، میتوانیم از این دریا که پر از رنگها و حوادث است، به راحتی عبور کنیم.
به رنگ شمع دارم رفتنی در پیش ازین محفل
به پا جهدی که نتوانم به مژگان میتوان کردن
هوش مصنوعی: من به رنگ شمعی هستم که به زودی از این جمع دور میشوم. در این حال، تلاش میکنم که با اشکهایم و غمهایی که دارم، بر خودم غلبه کنم و نتوانم به راحتی به این کار بپردازم.
به وحشت دامن همت اگر یکچین بلند افتد
جهانی را غبار طاق نسیان میتوان کردن
هوش مصنوعی: اگر عزم و ارادهی تو به شدت و بلندی باشد، میتوانی با تلاش خود، جهان را از فراموشی و کدورت دور کنی.
به طاووسی نیام قانع زگلزار تماشایت
مرا زین بیشتر هم چشم حیران میتوانکردن
هوش مصنوعی: من مانند طاووس هستم و از تماشای گلزار تو راضی نیستم. میتوانی با زیباییهای بیشتری مرا جذب کنی و حیرت مرا دوچندان کنی.
ادبگاه محبت گر نباشد در نظر بیدل
ز شور دل دو عالم یک نمکدان میتوان کردن
هوش مصنوعی: اگر مکان والای محبت در نظر بیدل نباشد، با شور و اشتیاق دل میتوان از دو جهان فقط یک نمکدان (چیزی کوچک و بیارزش) ساخت.

بیدل دهلوی