گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۴۹

دل روشن چه لازم تیره از عرض هنر کردن
ز جوهر خانهٔ آیینه را زیر و زبر کردن
به غیر از معنی خواری ندارد نقد تحصیلی
کتاب حرص را شیرازه از مد نظر کردن
اگر چون آفتاب آیینهٔ همت جلا گردد
توانی خاک را از یک نگاه‌ گرم زر کردن
ز قید خود برای غنچه یکساعت‌ گلستان شو
نفس را تا به‌ کی شیرازهٔ لخت جگر کردن
درین دریا که از ساحل تیمم می‌کند موجش
به آب دیده می‌باید وضویی چون‌ گهر کردن
به رنگ سایه ‌گم ‌کن نقش پا در نقش پیشانی
ره عجزی‌ که ما داریم آسان نیست سر کردن
ز خاکستر تفاوت نیست دود آتش خس را
ندارد آنقدر فرصت شب ما را سحر کردن
شرر در پنبه بستن نیست از انصاف آگاهی
ز مکتوبم ستم نتوان به‌بال نامه بر کردن
وبال لذت دنیاست بال رستگاریها
گره در کار نی‌ کم افتد از ترک شکر کردن
ز فیض اغنیا با تشنه‌کامیها قناعت‌کن
ندارد چشمهٔ خورشید غیر از چشم تر کردن
فراهم تا شود سر رشتهٔ آغوش تحقیقت
چو تار سبحه از صد جیب باید سر به در کردن
ندامت می‌کشد عشق از دل افسرده‌ام بیدل
نداردگنج در وبرانه جز خاکی به سرکردن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل روشن چه لازم تیره از عرض هنر کردن
ز جوهر خانهٔ آیینه را زیر و زبر کردن
هوش مصنوعی: دل روشن چه نیازی به تیره‌گویی و نمایش هنر دارد، وقتی که می‌توان جوهر اصلی وجود را شفاف و یکپارچه نگه داشت بدون اینکه آن را به هم ریخت.
به غیر از معنی خواری ندارد نقد تحصیلی
کتاب حرص را شیرازه از مد نظر کردن
هوش مصنوعی: این شعر به این مفهوم اشاره دارد که تنها ارزش کتاب «حرص» در واقعیت، درس عبرتی از ذلت و خواری است و هیچ ارزش دیگری ندارد، زیرا وقتی به محتوای آن توجه می‌کنیم، تنها درسی که می‌آموزیم، اهمیت احتیاط و پرهیز از حرص و طمع است.
اگر چون آفتاب آیینهٔ همت جلا گردد
توانی خاک را از یک نگاه‌ گرم زر کردن
هوش مصنوعی: اگر همت و تلاش تو مثل آفتاب درخشان شود، می‌توانی با یک نگاه گرم، خاک را به طلا تبدیل کنی.
ز قید خود برای غنچه یکساعت‌ گلستان شو
نفس را تا به‌ کی شیرازهٔ لخت جگر کردن
هوش مصنوعی: برای یک ساعت هم که شده، از محدودیت‌ها و مشکلات خود رها شو و نفس عمیق بکش. به دنیای زیبایی و آرامش برو و اجازه نده که دل‌تنگی و غم، تو را دچار پریشانی و سردرگمی کند.
درین دریا که از ساحل تیمم می‌کند موجش
به آب دیده می‌باید وضویی چون‌ گهر کردن
هوش مصنوعی: در این دریا که موج‌هایش از ساحل فاصله می‌گیرد، باید به آب با نگاهی شفاف و پاکیزه نگریست، گویی که در حال وضو گرفتن هستیم و این آب مثل مروارید ارزشمند است.
به رنگ سایه ‌گم ‌کن نقش پا در نقش پیشانی
ره عجزی‌ که ما داریم آسان نیست سر کردن
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ما در مسیر زندگی، مانند اثری که سایه به جا می‌گذارد، ردپایی داریم که به سادگی نمی‌توانیم آن را فراموش کنیم. اما در عین حال، با وجود ناتوانی و مشکلاتی که داریم، گذر از این مسیر و تحمل آن آسان نیست.
ز خاکستر تفاوت نیست دود آتش خس را
ندارد آنقدر فرصت شب ما را سحر کردن
هوش مصنوعی: از خاکستر چیزی نمی‌ماند، دود آتش هم به هیچ جا نمی‌رسد. شب ما آنقدر فرصت ندارد که بخواهد به سپیده‌دم تبدیل شود.
شرر در پنبه بستن نیست از انصاف آگاهی
ز مکتوبم ستم نتوان به‌بال نامه بر کردن
هوش مصنوعی: آتش را نمی‌توان در پنبه پنهان کرد و بی‌انصافی این است که به نوشته‌ام ظلم برسانم و نامه‌ام را بر خلاف حق تحریف کنم.
وبال لذت دنیاست بال رستگاریها
گره در کار نی‌ کم افتد از ترک شکر کردن
هوش مصنوعی: لذت‌های دنیوی ممکن است عواقب بدی به همراه داشته باشند و راه رسیدن به آرامش و رستگاری را تحت‌الشعاع قرار دهند. اگر انسان شکرگزار نعمت‌ها نباشد، از خوشی‌ها و موفقیت‌ها کمتر بهره‌مند خواهد شد.
ز فیض اغنیا با تشنه‌کامیها قناعت‌کن
ندارد چشمهٔ خورشید غیر از چشم تر کردن
هوش مصنوعی: از نعمت اغنیا کسی که به دنبال پر کردن نیازهای خود است، نمی‌تواند قناعت کند، چرا که چشمهٔ خورشید تنها بر روی تر کردن چشمان افراد متکی نیست.
فراهم تا شود سر رشتهٔ آغوش تحقیقت
چو تار سبحه از صد جیب باید سر به در کردن
هوش مصنوعی: با ایجاد زمینه‌ای مناسب، می‌توان به جستجوی عمیق حقیقت پرداخت؛ مانند اینکه برای خارج کردن رشته‌های تسبیح، باید آنها را از هزار منبع استخراج کرد.
ندامت می‌کشد عشق از دل افسرده‌ام بیدل
نداردگنج در وبرانه جز خاکی به سرکردن
هوش مصنوعی: عشق از دل غمگین و افسرده‌ام دچار ندامت و پشیمانی است و در دلم هیچ چیزی جز پوچی و بی‌حالی وجود ندارد؛ فقط باید با این وضعیت ناچاری کنار بیایم.