گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۳۲

منفعل خلق را ناز صنم داشتن
زنگی و با آن جمال آینه هم داشتن
خاک خوری خوشتر است زین همه تن‌پروری
تا به‌ کی انبان صفت حلق و شکم داشتن
می‌شکند صد کلاه بر فلک اعتبار
سوی ادبگاه خاک یک مژه خم داشتن
چوب به‌کرباس پیچ‌، طاسی و چرمی و هیچ
نیست جز این دستگاه طبل و علم داشتن
کارگه حیرتی ورنه که داردگمان
دل به بر و حسرت دیر و حرم داشتن
گر طلب عافیت دامن جهدت ‌کشد
آبله واری خوش است پاس قدم داشتن
محرمی وضع دهر بی عرق شرم نیست
آینه صیقل زده‌ست جبهه ز نم داشتن
مهر ازل شامل است با همه ذرات ‌کَو‌ن
ننگ کرم‌ گستریست علم ‌کرم داشتن
بر رخ ما بافتند پردهٔ تصویر صبح
دم زدن را نخواست شرم عدم داشتن
آه سر و برگ ما سوخت غم عافیت
مهلت عیشی نداد ماتم هم داشتن
ای هوس اندوز امن جمع ز آفت شناس
خصم سر ناخن است شکل درم داشتن
بیدل از امید خلد قطع توّهم خوش است
جز دل آسوده نیست باغ ارم داشتن

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منفعل خلق را ناز صنم داشتن
زنگی و با آن جمال آینه هم داشتن
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و جذابیت‌های ظاهری اشاره شده است. شاعر بیان می‌کند که برخی افراد که خود را تحت تاثیر زیبایی‌ها و جذابیت‌های ظاهری دیگران قرار می‌دهند، به نوعی اسیر魅魅 (جذبه) آن زیبایی می‌شوند. همچنین به این نکته اشاره شده است که اگرچه زیبایی و جذابیت بسیار چشم‌نواز است، اما ممکن است در پس آن زنگار و کدورت‌هایی نیز وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، زیبایی ظاهری نمی‌تواند همیشه نشانه‌ای از زیبایی درون باشد.
خاک خوری خوشتر است زین همه تن‌پروری
تا به‌ کی انبان صفت حلق و شکم داشتن
هوش مصنوعی: زندگی با خاک و زحمت کشیدن بهتر از تن پروری و بی‌کاری است. دیگر چه زمانی باید فقط به پر کردن شکم و سیر کردن خود فکر کنیم؟
می‌شکند صد کلاه بر فلک اعتبار
سوی ادبگاه خاک یک مژه خم داشتن
هوش مصنوعی: در اینجا به پرده‌برداری از افتخارات و بزرگی‌های دنیوی اشاره شده است: حتی اگر صدها کلاه و اعتبار را بر سر آسمان بگذارند، در برابر یک لحظه تواضع و ادب در روی زمین، هیچ ارزشی ندارند. یک مژه‌ خم کردن به نشانه احترام و فروتنی، ارزش بالاتری دارد.
چوب به‌کرباس پیچ‌، طاسی و چرمی و هیچ
نیست جز این دستگاه طبل و علم داشتن
هوش مصنوعی: چوب بر روی کرباس در حال پیچیدن است، و تنها چیزی که وجود دارد همین ساز و علم است.
کارگه حیرتی ورنه که داردگمان
دل به بر و حسرت دیر و حرم داشتن
هوش مصنوعی: در جایی که شگفتی و حیرت وجود دارد، دیگر چه کسی می‌تواند به دل خود اعتماد کند و آرزوی داشتن عشق و نشستن در خانه امن را داشته باشد؟
گر طلب عافیت دامن جهدت ‌کشد
آبله واری خوش است پاس قدم داشتن
هوش مصنوعی: اگر دنبال راحتی و سلامتی هستی، باید تلاش کنی؛ حتی اگر آن تلاش به قیمت زحمت و سختی باشد، ارزشش را دارد که برای قدم برداشتن و پیشرفت کوشش کنی.
محرمی وضع دهر بی عرق شرم نیست
آینه صیقل زده‌ست جبهه ز نم داشتن
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که در زمانه‌ای که به سر می‌بریم، بی‌شرمی و بی‌عفتی رایج شده و افراد دیگر هیچ گونه شرمی از اعمال ناپسند خود ندارند. همچنین، به این نکته اشاره می‌شود که اگر کسی در آینه خود را بررسی کند، می‌تواند نشانه‌هایی از این وضعیت را بر چهره‌اش ببیند؛ یعنی این رفتارها و کم‌ملاحظگی‌ها بر ظاهر فرد نیز تأثیر گذاشته است.
مهر ازل شامل است با همه ذرات ‌کَو‌ن
ننگ کرم‌ گستریست علم ‌کرم داشتن
هوش مصنوعی: عشق و محبت از آغاز، بر همه ی موجودات حاکم است و این عشق، نشان‌دهنده‌ی کرامت و بزرگی است. علم و دانش در این زمینه، نشانه‌ای از شخصیت والای انسانی است.
بر رخ ما بافتند پردهٔ تصویر صبح
دم زدن را نخواست شرم عدم داشتن
هوش مصنوعی: بر چهره‌ام پرده‌ای کشیده‌اند تا صبح با تصویر آن به روز روشن نرسم و به خاطر نداشتن وجود واقعی خجالت بکشم.
آه سر و برگ ما سوخت غم عافیت
مهلت عیشی نداد ماتم هم داشتن
هوش مصنوعی: آه، تمام زندگی و جوانی‌مان را به خاطر نگرانی و غم از دست دادیم و حتی فرصتی برای لذت بردن از زندگی به ما نداد. غم و اندوه همواره با ما همراه بود.
ای هوس اندوز امن جمع ز آفت شناس
خصم سر ناخن است شکل درم داشتن
هوش مصنوعی: ای کسی که به دنبال لذت‌جویی هستی، در جمع امن بمان و از خطرات آگاه باش. دشمن همچون سر ناخن است و می‌تواند به راحتی آسیب برساند، پس باید مراقب بود که برای خود زینت و ارزش ایجاد کنی.
بیدل از امید خلد قطع توّهم خوش است
جز دل آسوده نیست باغ ارم داشتن
هوش مصنوعی: امید داشتن به بهشت و باغ ارم خوشایند است، اما تنها داشتن یک دل آسوده و راحت واقعی است.

حاشیه ها

1392/04/11 00:07

هرچند نسخ مختلف این مصرع را " دم زدن را نخواست شرم عدم داشتن" ضبط کرده اند ولی احتمال می رود با توجه به وزن غزل مفتعلن فاعلن(دو بار) مصوتی از مصراع ضبط نشده باشد مثلاً: "دم زدن[ی] را نخواست شرم عدم داشتن. همچنین هیچ گونه اختیارت وزنی ضبط اینچنینی مصرع را توجیه نمی کند. شایعترین اختیارات در این وزن تبدیل مفتعلن به مفعولن است که در مصرع صادق نیست.والله اعلم باالصواب.

با آقای شهرام میرزایی موافقم، بهتر است بازنگری شود.