گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۳۱

پیرگشتم چند رنج آب وگل برداشتن
پیکرم خم ‌کرد ازین ویرانه دل برداشتن
خفت بی‌اعتباری سخت سنگین بوده است
چون حنا فرسوده‌ام از خون بحل برداشتن
کاش خاکستر شوم تا دل زحسرت وارهد
چند دود از آتش نا مشتعل برداشتن
پشت دستم بر زمین ناامیدی نقش بست
بسکه از بار دعاها شد خجل برداشتن
از سپند ما اگر هویی به دست آید بس است
بیش نتوان نالهٔ طاقت‌ گسل برداشتن
در خراب‌آباد هستی ازکدورت چاره نیست
دوش مزدوریم باید خاک و گل برداشتن
چون حیا هرگز نشد پیشانی‌ام پاک از عرق
نیست آسان بار طبع منفعل برداشتن
با ضعیفی ساز ایمن زی ‌که آفتهای دهر
هست در خورد مزاج مستقل برداشتن
عبرت‌آباد است بیدل سیرگاه این چمن
بایدت مژگان به حیرت مشتمل برداشتن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیرگشتم چند رنج آب وگل برداشتن
پیکرم خم ‌کرد ازین ویرانه دل برداشتن
هوش مصنوعی: من در طول زندگی‌ام چنان سختی‌ها و مشکلاتی را تجربه کرده‌ام که بدنم دیگر قدرت ایستادن ندارد و احساس ناتوانی و افسردگی در دل دارم.
خفت بی‌اعتباری سخت سنگین بوده است
چون حنا فرسوده‌ام از خون بحل برداشتن
هوش مصنوعی: خواب بی‌احترامی و بی‌ارزشی برای من بسیار سنگین و دشوار بوده است، مانند حالتی که حنای روی دست، با خون آغشته شده و زود رنگش رفته است.
کاش خاکستر شوم تا دل زحسرت وارهد
چند دود از آتش نا مشتعل برداشتن
هوش مصنوعی: ای کاش به حالت خاکستر در می‌آمدم تا دل از حسرت آزاد شود. می‌خواهم چند دود از آتش خفته و بی‌جوش برداشت کنم.
پشت دستم بر زمین ناامیدی نقش بست
بسکه از بار دعاها شد خجل برداشتن
هوش مصنوعی: بر دل زمین ناامیدی، اثر دعاهای مکرر من نقش بسته است، به حدی که از سنگینی این دعاها شرمنده شده‌ام.
از سپند ما اگر هویی به دست آید بس است
بیش نتوان نالهٔ طاقت‌ گسل برداشتن
هوش مصنوعی: اگر ما از آتش عشق خود چیزی به دست بیاوریم، همین کافی است و دیگر نتوان داغ و رنج طاقت‌فرسا را تحمل کرد.
در خراب‌آباد هستی ازکدورت چاره نیست
دوش مزدوریم باید خاک و گل برداشتن
هوش مصنوعی: در محلی که همواره مشکلات و ناخوشی وجود دارد، برای درمان دلخوری‌ها چاره‌ای نیست. دیشب متوجه شدم که باید سختی‌های کار را تحمل کرده و برای ساختن دوباره تلاش کنم.
چون حیا هرگز نشد پیشانی‌ام پاک از عرق
نیست آسان بار طبع منفعل برداشتن
هوش مصنوعی: حیا باعث شده که پیشانی‌ام همیشه از عرق تر باشد و بنابراین آسان نیست که احساسات خود را به راحتی ابراز کنم.
با ضعیفی ساز ایمن زی ‌که آفتهای دهر
هست در خورد مزاج مستقل برداشتن
هوش مصنوعی: با وجود ناتوانی‌ها، باید از آن‌ها محافظت کرد، زیرا مشکلات و خطرات زندگی می‌تواند به آرامش و حال خوش ما آسیب برساند.
عبرت‌آباد است بیدل سیرگاه این چمن
بایدت مژگان به حیرت مشتمل برداشتن
هوش مصنوعی: در این چمن، جایی برای عبرت و درس گرفتن وجود دارد، و تو باید با چشمان متعجب و حیرت‌زده به زیبایی‌های آن نگاه کنی.