غزل شمارهٔ ۲۴۳۰
کار آسانی مدان تاج کمر برداشتن
همچو خورشید آتشی باید به سر برداشتن
غفلت ذاتی به جهد ازدل نگردد مرتفع
تیرگی نتوان به صیقل از سپر برداشتن
سعی بیمغزان به عزم خفت ما باطل است
نیست ممکن پنبه را آب ازگهر برداشتن
برندارد دوش آزادی خم باری دگر
یک نگهکم نیستگر خواهد شرر برداشتن
سایهٔ مو نیز میچربد بر آثار نفس
اینقدر گردن نمیارزد به سر برداشتن
حایلی دیگر ندارد منزل مقصود ما
گرد خود میباید از ره چون سحر برداشتن
همتت در ترک اسباب اینقدر عاجز چراست
می شود افکندن بارت مگر برداشتن
چون نگه تاکی ز مژگان زحمتت باید کشید
یک تپش پرواز و چندین بال و پر برداشتن
نیست عذر ناتوانی باب اقلیم وفا
زخم بسیار است میباید جگر برداشتن
شرمدار از سعی خوه ای حرصکوش بیخبر
عزم مقصدگور و آنگه کرّ و فر برداشتن
کر چنین نیرن حرصت دشمن آسودکیست
خاک شو در منزل ازگرد سفر برداشتن
دانه را بیدل ز فیض سجدهریزیهای عجز
نیست بی نشو و نما از خاک سر برداشتن
غزل شمارهٔ ۲۴۲۹: تا به کی چون شمع باید تاج زر برداشتنغزل شمارهٔ ۲۴۳۱: پیرگشتم چند رنج آب وگل برداشتن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کار آسانی مدان تاج کمر برداشتن
همچو خورشید آتشی باید به سر برداشتن
هوش مصنوعی: کار سادهای نمیدان که با برداشتن تاج به آسانی به مقام و جایگاه بلند دست یابید؛ بلکه باید مانند خورشید، سختیها و چالشهای زیادی را تحمل کنید.
غفلت ذاتی به جهد ازدل نگردد مرتفع
تیرگی نتوان به صیقل از سپر برداشتن
هوش مصنوعی: غفلت درونی با تلاش و کوشش از دل انسان برطرف نمیشود، و نمیتوان با کندن سپر تیرگیها را از بین برد.
سعی بیمغزان به عزم خفت ما باطل است
نیست ممکن پنبه را آب ازگهر برداشتن
هوش مصنوعی: تلاش کسانی که بیدلیل هستند برای اینکه ما را خسته کنند، بیفایده است. برچیدن پنبه از دریا ممکن نیست، پس هر تلاشی در این زمینه بینتیجه خواهد ماند.
برندارد دوش آزادی خم باری دگر
یک نگهکم نیستگر خواهد شرر برداشتن
هوش مصنوعی: در دوش آزادی، هیچ باری وجود ندارد و اگر کسی بخواهد، میتواند با یک نگاه کوچک، شعلهای برانگیزد.
سایهٔ مو نیز میچربد بر آثار نفس
اینقدر گردن نمیارزد به سر برداشتن
هوش مصنوعی: سایهٔ مو نیز بر نشانههای نفس تأثیر میگذارد، اما این اندازه ارزش ندارد که بخواهی خود را برتری دهی یا باد به غبغب بیندازی.
حایلی دیگر ندارد منزل مقصود ما
گرد خود میباید از ره چون سحر برداشتن
هوش مصنوعی: منزل مورد نظر ما دیگر حایل و مانع ندارد، پس باید همچون صبح زود، از مسیر گرد و غبار را کنار بزنیم.
همتت در ترک اسباب اینقدر عاجز چراست
می شود افکندن بارت مگر برداشتن
هوش مصنوعی: چرا تلاش تو در رها کردن وسایل زندگی اینقدر ناتوان است؟ آیا نمیتوانی بارت را زمین بگذاری و آن را بردارید؟
چون نگه تاکی ز مژگان زحمتت باید کشید
یک تپش پرواز و چندین بال و پر برداشتن
هوش مصنوعی: وقتی به چشمهای تو نگاه میکنم، باید برای تو منتظر بمانم، که با یک بار تپش دل، سفر بیپایانی را شروع کنم و برای آن پرواز، بال و پرهای زیادی را آماده کنم.
نیست عذر ناتوانی باب اقلیم وفا
زخم بسیار است میباید جگر برداشتن
هوش مصنوعی: عذری برای ناتوانی وجود ندارد، زیرا در دنیای وفا زخمها و آسیبهای زیادی وجود دارد و باید برای تحمل این دردها شجاعت و تصمیم جدی داشته باشیم.
شرمدار از سعی خوه ای حرصکوش بیخبر
عزم مقصدگور و آنگه کرّ و فر برداشتن
هوش مصنوعی: از تلاش خود شرمنده باش، ای کسی که به دنبال دنیا هستی و از عزم و هدف نهاییات که همان قبر و آخرت است، غافل شدهای، سپس از تلاش برای جمعآوری مال و دنیا دست برندار.
کر چنین نیرن حرصت دشمن آسودکیست
خاک شو در منزل ازگرد سفر برداشتن
هوش مصنوعی: اگر کسی به حریص بودن معروف باشد، در حقیقت دشمن آسودگی و آرامش است. باید از فرسودگی و سفر دوری کنی و در خانه خود آرامش پیدا کنی.
دانه را بیدل ز فیض سجدهریزیهای عجز
نیست بی نشو و نما از خاک سر برداشتن
هوش مصنوعی: دانه، به خاطر باروری و نشو و نمایی که از سجده و عبادت به دست میآورد، نمیتواند بیهیچ تلاشی و بدون رشد و ارتقا، از خاک سر بلند کند.

بیدل دهلوی