گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۶۲

چون شمع روزگاری با شعله سازکردم
تا در طلسم هستی سیر گداز کردم
قانع به یأس گشتم از مشق‌ کج ‌کلاهی
یعنی شکست دل را ابروی ناز کردم
صبح جنون نزارم شوقی به هیچ شادم
گردی به باد دادم افشای راز کردم
رقص سپند یارب زین بیشتر چه دارد
دل بر در تپش زد من ناله سازکردم
ممنون سعی خویشم ‌کز عجز نارسایی
کار نکردهٔ دی امروز باز کردم
رفع غبار هستی چشمی بهم زدن داشت
من از فسانه شب را بر خود دراز کردم
در دشت بی‌نشانی شبنم نشان صبحست
عشقت ز من اثر خواست اشکی نیاز کردم
اسباب بی‌نیازی در رهن ترک دنیاست
کسبی دگر چه لازم گر احتراز کردم
مینای من زعبرت درسنگ خون شد آخر
تا می به خاطر آمد یاد گداز کردم
جز یک تپش سپندم چیزی نداشت بیدل
آتش زدم به هستی کاین عقده باز کردم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون شمع روزگاری با شعله سازکردم
تا در طلسم هستی سیر گداز کردم
هوش مصنوعی: در زمانی شبیه به شمع، با نور و گرمایی که داشتم، به زندگی خود معنایی بخشیدم و تلاش کردم تا رازهای وجود را روشن کنم.
قانع به یأس گشتم از مشق‌ کج ‌کلاهی
یعنی شکست دل را ابروی ناز کردم
هوش مصنوعی: دیگر از ناامیدی به نتیجه نرسیدم و برای دل‌شکستگی‌ام خود را با زیبایی و ناز آراستم.
صبح جنون نزارم شوقی به هیچ شادم
گردی به باد دادم افشای راز کردم
هوش مصنوعی: صبحی را که پر از جنون است سپری می‌کنم و هیچ شوقی برای شادی ندارم. رازهای دل را به باد سپرده‌ام و آن‌ها را فاش کرده‌ام.
رقص سپند یارب زین بیشتر چه دارد
دل بر در تپش زد من ناله سازکردم
هوش مصنوعی: خوشحالی و شادمانی چقدر بیشتر از این می‌تواند باشد؟ دل من به شدت تپش می‌زند و من برای احساساتم ناله‌ای برگزیده‌ام.
ممنون سعی خویشم ‌کز عجز نارسایی
کار نکردهٔ دی امروز باز کردم
هوش مصنوعی: به خاطر تلاشم سپاسگزارم، چون از ناتوانی و کم‌کاری‌های گذشته، امروز دوباره کار نکرده‌ام را شروع کرده‌ام.
رفع غبار هستی چشمی بهم زدن داشت
من از فسانه شب را بر خود دراز کردم
هوش مصنوعی: با یک نگاه، گرد و غبار وجودم را کنار زدم و با خیال پردازی، شب را بر خودم کشیدم.
در دشت بی‌نشانی شبنم نشان صبحست
عشقت ز من اثر خواست اشکی نیاز کردم
هوش مصنوعی: در دشت بی‌نشان، شبنم علامت صبح است. عشق تو از من نشانه‌ای خواسته بود و من برای آن به اشک و نیاز روی آوردم.
اسباب بی‌نیازی در رهن ترک دنیاست
کسبی دگر چه لازم گر احتراز کردم
هوش مصنوعی: برای بی‌نیازی از دنیا، لازم نیست به دنبال چیز دیگری باشم، اگر از دنیا دوری کنم.
مینای من زعبرت درسنگ خون شد آخر
تا می به خاطر آمد یاد گداز کردم
هوش مصنوعی: می‌گوید که پس از آنکه مینا (ظرف شیشه‌ای) من تحت تاثیر زعفران قرار گرفته و به رنگ خون درآمد، یاد نوشیدنی را به یاد آوردم و به خاطر این احساس، درد و رنج خود را فراموش کردم.
جز یک تپش سپندم چیزی نداشت بیدل
آتش زدم به هستی کاین عقده باز کردم
هوش مصنوعی: جز یک تپش در قلبم چیزی نداشتم، بیدل! به زندگی‌ام شعله‌ای زدم تا این راز را فاش کنم.