گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۳۵

به دل‌ گردی ز هستی یافتم از خویشتن رفتم
نفس تا خانهٔ آیینه روشن کرد من رفتم
شرار کاغذم از بی‌دماغیها چه می‌پرسی
همه گر یک قدم رفتم به خویش آتش‌فکن رفتم
ز باغ امتیاز آیینه‌گل چیدن نمی‌داند
تحیر خلوت‌آرا بود اگر در انجمن رفتم
زدل بیرون نجستم چون خیال از آسمان تازی
نیفتادم به غربت هر قدر دور از وطن رفتم
تحیر شد دلیلم در سواد دشت آگاهی
همان تار نگاهم جاده بود آنجا که من رفتم
ز بس وحشت ‌کمین الفت اسباب امکانم
کسی با خویش اگرپرد‌اخت من از خویشتن رفتم
چو شمعم مانع‌ وحشت نشد بی‌دست و پاییها
به لغزشهای اشک آخر برون زین انجمن رفتم
به آگاهی ندیدم صرفهٔ تدبیر عریانی
ز غفلت چشم پوشیدم به فکر پیرهن رفتم
هجوم ضعف برد از یادم امید توانایی
نشستم آنقدر بر خاک کز برخاستن رفتم
پر طاووس دارد محمل پرواز مشتاقان
به یادت هر کجا رفتم به سامان چمن رفتم
ادا فهم رموز غیب بودن دقتی دارد
عدم شد جیب فطرت تا به فکر آن دهن رفتم
به قدر التفات مهر دارد ذره پیدایی
به یادت گر نمی‌آیم یقینم شد که من رفتم
مرا بر بستن لب فتح باب راز شد بیدل
که در هر خلوت از فیض خموشی بی‌سخن رفتم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به دل‌ گردی ز هستی یافتم از خویشتن رفتم
نفس تا خانهٔ آیینه روشن کرد من رفتم
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و عشق، از خودم جدا شدم و با روحی تازه به جستجوی حقیقت پرداختم. این فرآیند باعث شد تا وجودم به نور و روشنی تبدیل شود.
شرار کاغذم از بی‌دماغیها چه می‌پرسی
همه گر یک قدم رفتم به خویش آتش‌فکن رفتم
هوش مصنوعی: خیال و فکر بی‌هدف من باعث آتش‌سوزی کاغذهایم شده است. از من چه می‌پرسید؟ تنها با یک قدم اگر به خودم بروم، باعث تخریب و آتش‌سوزی بیشتری می‌شوم.
ز باغ امتیاز آیینه‌گل چیدن نمی‌داند
تحیر خلوت‌آرا بود اگر در انجمن رفتم
هوش مصنوعی: از باغی که در آن گل‌های زیبا وجود دارد، کسی نمی‌تواند گل‌چینی کند، مگر اینکه در خلوت و آرامش به تماشا بپردازد. اگر به جمعی بروم، احساس سردرگمی می‌کنم.
زدل بیرون نجستم چون خیال از آسمان تازی
نیفتادم به غربت هر قدر دور از وطن رفتم
هوش مصنوعی: من از دل بیرون نرفته‌ام و مانند خیال که از آسمان فرود می‌آید، به دوردست‌ها نرفته‌ام. هرچقدر هم از وطن دور شده‌ام، از آن احساس جدایی و غم را ندارم.
تحیر شد دلیلم در سواد دشت آگاهی
همان تار نگاهم جاده بود آنجا که من رفتم
هوش مصنوعی: دلیلی برای سردرگمی‌ام نداشتم، چرا که در دشت وسیع آگاهی، تنها چیزی که می‌دیدم همان مسیر بود که با نگاه کردم به جلو، آنجا که قدم گذاشتم.
ز بس وحشت ‌کمین الفت اسباب امکانم
کسی با خویش اگرپرد‌اخت من از خویشتن رفتم
هوش مصنوعی: به خاطر ترس و دلهره‌ای که در دل دارم، هیچ چیز نمی‌تواند مرا به خودم بازگرداند. اگر کسی با من ارتباط برقرار کند، احساس می‌کنم که از وجود خودم فاصله گرفته‌ام.
چو شمعم مانع‌ وحشت نشد بی‌دست و پاییها
به لغزشهای اشک آخر برون زین انجمن رفتم
هوش مصنوعی: من مانند شمعی هستم که در برابر ترس‌ها و ناامنی‌ها نتوانستم از خودم دفاع کنم و با بی‌دست و پای خود، در آخرین لحظات با اشک‌هایم از این جمعیت دور شدم.
به آگاهی ندیدم صرفهٔ تدبیر عریانی
ز غفلت چشم پوشیدم به فکر پیرهن رفتم
هوش مصنوعی: من به خاطر بی‌توجهی‌ام، از سود تدبیر و اندیشه غافل ماندم و به فکر پوشیدن یک لباس مناسب افتادم.
هجوم ضعف برد از یادم امید توانایی
نشستم آنقدر بر خاک کز برخاستن رفتم
هوش مصنوعی: زخمی که از ضعف به من دست داده، باعث شده است تا امیدم به توانایی فراموش شود. پس از نشستن طولانی بر زمین، دیگر حتی فکر برخاستن از ذهنم خارج شده است.
پر طاووس دارد محمل پرواز مشتاقان
به یادت هر کجا رفتم به سامان چمن رفتم
هوش مصنوعی: در هر جایی که رفتم، یاد تو همیشه با من بود و مانند پر طاووس، زیبایی و شگفتی‌های سفرم را همراه داشتم.
ادا فهم رموز غیب بودن دقتی دارد
عدم شد جیب فطرت تا به فکر آن دهن رفتم
هوش مصنوعی: فهمیدن اسرار پنهان نیاز به دقت و توجه خاصی دارد. وقتی به عمق مسائل فطرت بنگرم، متوجه می‌شوم که برای درک بهتر آن باید فکر کنم و به آن توجه کنم.
به قدر التفات مهر دارد ذره پیدایی
به یادت گر نمی‌آیم یقینم شد که من رفتم
هوش مصنوعی: به اندازه توجهی که داری، ستاره‌ای کوچک نیز نور و وجودی دارد. اگر به یاد تو نمی‌آیم، مطمئنم که دیگر در این دنیا نیستم.
مرا بر بستن لب فتح باب راز شد بیدل
که در هر خلوت از فیض خموشی بی‌سخن رفتم
هوش مصنوعی: من در لحظات تنهایی‌ام از سکوت لذت بردم و این سکوت برایم به نوعی دروازه‌ای به اسرار زندگی شد. بیدل، با اینکه لب‌هایم بسته بود، ولی در این خلوت بی‌صدا، به عمق معانی و تجربیات جدیدی دست یافتم.