گنجور

شمارهٔ ۳۸ - بیم از بحران

پادشاهی را یکی دستور بود
کز خط نعمت‌شناسی دور بود
در سیاست خاطری آگاه داشت
لیک با بدخواه خسرو راه داشت
بود چندان‌ عاصی‌ و بیگانه‌دوست
کش‌ نبود از خلق‌ جز بیگانه‌، دوست
او به‌ظاهرکدخدای خانه بود
لیک در آن خانه خود بیگانه بود
تا ز هر سو دشمنان ره یافتند
سوی دارالملک شه بشتافتند
خلق غوغاها نمودند از بلاد
گوش شه بشنود غوغای عباد
خواست تا کیفر دهد بدخواه را
آن وزیر عاصی گمراه را
مر وزبران دگر را پیش خواند
داستان‌ها زان خیانت‌کیش راند
گفت‌ خود دانید کاین‌ دستور کیست
با وجودش‌ ملک‌ را دستور چیست
در شمال ملک غوغا کرده است
در جنوبش فتنه برپا کرده است
مشرق از او زیر و بالا گشته است
خاک مغرب‌ را به خون‌ آغشته‌ است
این شنیدستم که دستوران هله
متفق هستند در هر مسأله
لیک یاری در خیانت نیک نیست
یار خائن با دلت نزدیک نیست
در نکویی اتفاق مهتران
نیست جز نیکی به‌جای کهتران
لیک‌ در زشتی خلاف است اتفاق
در خیانت اختلاف است اتفاق
چون که دستوران «‌دارا» در بدی
متفق گشتند از نابخردی
خسرو ایران به خون اندر تپید
کشور ایران به بدخواهان رسید
متفق گردید با وجدانتان
تا بیاساید ز زحمت جانتان
اتفاق آرید تا من پر زنم
بر وزبر زشتخو اخگر زنم
جمله گفتند این حکایت نیک بود
هرچه گفتی با خرد نزدیک بود
جمله هم‌رائیم اندر طرد او
هرچه‌ می‌خواهی‌ بکن‌ در خورد او
روز دیگر شه به مجلس بار داد
همگنان را رخصت احضار داد
خواست‌ چون‌ دستور را نزدیک خویش
آن وزیران جملگی رفتند پیش
سینه‌ها از بد دلی انباشته
وسوسهٔ بدخواه در دل کاشته
یاوران آن وزیر حیله گر
کرده تلقین بر وزیران دگر
که نگهبانی این‌یک با شماست
ور نه ‌ما را از شما بس شکوه‌هاست
متفق گردید با هم تا شما
هفت تن باشید اندر یک ردا
چون دراین‌غوغا ملک‌رایارنیست
نیز کس را با وزارت کار نیست
بیم بحرانش چنان کوبد به خشم
که بپوشد از گناه جمله چشم
هفت‌ تن را هفت ره تحسین کند
وز پس تحسینشان تمکین کند
الغرض‌ چون‌ دید خسرو سوی‌شان
راز پنهان را بخواند از رویشان
گفت‌ هان‌ آن‌ مردک‌ مجرم کجاست‌؟
آن خیانت‌پیشهٔ مبرم کجاست‌؟
جمله گفتند ای ملک ما حاضریم
مظلمهٔ او را به گردن می‌بریم
گوش سلطان زین سخن‌ پرزنگ شد
سینه‌اش از بیم بحران تنگ شد
بسته‌ شد عزم‌ ملک‌ را چشم‌ و گوش
خوف‌ و رعب‌ آمد به‌ جای‌ عقل‌ و هوش
کانچنانش داده بودندی وعید
که دلش از نام بحران می‌تپید
زین‌ سبب برجست‌ و دامن برفشاند
دید ه گریان‌سوی قصرخویش‌راند
خادمی‌ بودش‌ به درگه، گفت‌:‌ چیست
گریه و بیچارگی از دست کیست‌؟‌!
گفت دستوران خیانت می‌کنند
نفع دشمن را ضمانت می‌کنند
خواهم ار دست یکی کوته کنم
صحبت بحران بلرزاند تنم
گفت‌ بحران‌ را ندانستم که‌ چیست
هم‌ مگر بحران‌ ز بدخواهان یکی‌ست‌؟‌!
گفت بحران‌ نیست‌ جز لختی‌ درنگ
که از آن بدخواه گردد تیز چنگ
گفت خادم آه این نیرنگ چیست
قصهٔ بحران‌ و قهر و جنگ چیست‌؟‌!
دشمنانت‌ روز و شب گرم وصول
ز ارتباط این وزیر بلفضول
آن وزیران دگر شنگول او
آب غفلت خورده ازکشکول او
هرچه این حالت بماند مستمر
دشمن اندر کارها گردد مصر
بیم از این بحران مکن ای دادگر
داری ار بیمی ز بحران دگر
زان که آشوبی دگر اندرپی است
کاین خرابی‌ها جلودار وی است
هرچه‌ خواهند این‌ وزیران‌ می‌کنند
چون‌ «چرا؟» گویی ز بحران دم زنند
این‌خود از بحران‌بسی‌ هایل‌تر است
این‌چنین‌حالت بلای کشور است
این بلا را گر برون باید نمود
کار فردا را کنون باید نمود
سیل را ز اول توان بستن به بیل
چون فزون‌تر شد بغلطد ژنده‌پیل
این شنیدستم که شه بیدار شد
وز نعیم ملک برخوردار شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پادشاهی را یکی دستور بود
کز خط نعمت‌شناسی دور بود
هوش مصنوعی: یک پادشاه دستوری داشت که اگر کسی از نعمت‌های او بی‌خبر باشد، از او دور باشد.
در سیاست خاطری آگاه داشت
لیک با بدخواه خسرو راه داشت
هوش مصنوعی: در سیاست، او آگاهی و درایت داشت، اما با دشمنان خسرو نیز ارتباطاتی برقرار کرده بود.
بود چندان‌ عاصی‌ و بیگانه‌دوست
کش‌ نبود از خلق‌ جز بیگانه‌، دوست
هوش مصنوعی: او به قدری نافرمان و دوستدار بیگانگان بود که از میان مردم، تنها بیگانگان را به عنوان دوست خود می‌دید.
او به‌ظاهرکدخدای خانه بود
لیک در آن خانه خود بیگانه بود
هوش مصنوعی: او به شکل و قیافه سرپرست و کدخدای خانه به نظر می‌رسید، اما در واقع در آن خانه احساس بیگانگی و ناآشنایی می‌کرد.
تا ز هر سو دشمنان ره یافتند
سوی دارالملک شه بشتافتند
هوش مصنوعی: دشمنان از هر طرف به سوی پایتخت حمله کردند و شاه به سرعت به آنجا رفت.
خلق غوغاها نمودند از بلاد
گوش شه بشنود غوغای عباد
هوش مصنوعی: مردم در شهرها شور و هیاهو به راه انداختند تا اینکه گوش‌ شیوای خداوند صدای بندگان را بشنود.
خواست تا کیفر دهد بدخواه را
آن وزیر عاصی گمراه را
هوش مصنوعی: وزیر عاصی و گمراه تصمیم دارد تا بدخواه خود را مجازات کند.
مر وزبران دگر را پیش خواند
داستان‌ها زان خیانت‌کیش راند
هوش مصنوعی: او داستان‌های خیانت و فریب را برای دیگران روایت کرد و آنان را از این ماجرا آگاه ساخت.
گفت‌ خود دانید کاین‌ دستور کیست
با وجودش‌ ملک‌ را دستور چیست
هوش مصنوعی: گفتید خودتان می‌دانید که این راهنما کیست، با وجود او دیگر چه نیازی به فرمانروایی ملک است؟
در شمال ملک غوغا کرده است
در جنوبش فتنه برپا کرده است
هوش مصنوعی: در شمال کشور شورش و هیاهو وجود دارد و در جنوبش اوضاع آشفته و ناآرام است.
مشرق از او زیر و بالا گشته است
خاک مغرب‌ را به خون‌ آغشته‌ است
هوش مصنوعی: شرق به خاطر او دچار تغییر و تحول شده و غرب با خون آغشته شده است.
این شنیدستم که دستوران هله
متفق هستند در هر مسأله
هوش مصنوعی: من شنیده‌ام که دانشمندان و متخصصان در هر موضوعی با هم نظر一致 دارند.
لیک یاری در خیانت نیک نیست
یار خائن با دلت نزدیک نیست
هوش مصنوعی: اما کمک کردن به کسی که خیانت می‌کند، کار پسندیده‌ای نیست. دوست خیانتکار هرگز به دل شما نزدیک نمی‌شود.
در نکویی اتفاق مهتران
نیست جز نیکی به‌جای کهتران
هوش مصنوعی: در کارهای نیک، برتری‌ها و بزرگان تفاوتی با کوچکترها ندارند و همه باید به انجام کارهای خوب بپردازند.
لیک‌ در زشتی خلاف است اتفاق
در خیانت اختلاف است اتفاق
هوش مصنوعی: اما در زشتی، هرگز نمی‌توان به توافق رسید و در خیانت، نظرات متفاوتی وجود دارد.
چون که دستوران «‌دارا» در بدی
متفق گشتند از نابخردی
هوش مصنوعی: زمانی که کسانی که در حکومت «دارا» به یکدیگر در بدی رفتاری مشابه شدند، نشان از نادانی و جهالت آنهاست.
خسرو ایران به خون اندر تپید
کشور ایران به بدخواهان رسید
هوش مصنوعی: شاه ایران به خاطر دشمنانش به شدت در حال جنگ و خونریزی است و کشور ایران تحت تأثیر این بدخواهان قرار گرفته است.
متفق گردید با وجدانتان
تا بیاساید ز زحمت جانتان
هوش مصنوعی: با ضمیر ناخودآگاه خود هم‌نظر شوید تا روح شما از درد و رنج آرام گیرد.
اتفاق آرید تا من پر زنم
بر وزبر زشتخو اخگر زنم
هوش مصنوعی: بیایید تا من بتوانم بر دشمن زشت‌سیرت خود غلبه کنم و به او ضربه بزنم.
جمله گفتند این حکایت نیک بود
هرچه گفتی با خرد نزدیک بود
هوش مصنوعی: همه گفتند که این داستان خوب بود و هر آنچه گفتی با عقل و اندیشه نزدیک و هماهنگ بود.
جمله هم‌رائیم اندر طرد او
هرچه‌ می‌خواهی‌ بکن‌ در خورد او
هوش مصنوعی: همه ما در مورد طرد او به یکدیگر هم‌نظر هستیم، می‌توانی هر کاری که می‌خواهی با او انجام دهی.
روز دیگر شه به مجلس بار داد
همگنان را رخصت احضار داد
هوش مصنوعی: در روز بعد، شاه اجازه داد تا همراهان خود را دعوت کند و به مجلس بیاورد.
خواست‌ چون‌ دستور را نزدیک خویش
آن وزیران جملگی رفتند پیش
هوش مصنوعی: وقتی خواست که دستور را بدهد، تمام وزیران به سمت او آمدند.
سینه‌ها از بد دلی انباشته
وسوسهٔ بدخواه در دل کاشته
هوش مصنوعی: دل‌ها از کینه و بدگمانی پر شده و اندیشه‌های منفی در آن‌ها ریشه دوانده است.
یاوران آن وزیر حیله گر
کرده تلقین بر وزیران دگر
هوش مصنوعی: دوستان آن وزیر فریبکار، به دیگر وزیران هم آموزش می‌دهند و بر آنها تأثیر می‌گذارند.
که نگهبانی این‌یک با شماست
ور نه ‌ما را از شما بس شکوه‌هاست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگرچه ما با هم هستیم و نگهداری از این رابطه به عهده شماست، اما در غیر این صورت ما از مشکلات و نارضایتی‌های زیادی شکایت داریم.
متفق گردید با هم تا شما
هفت تن باشید اندر یک ردا
هوش مصنوعی: همه با هم توافق کردند تا شما هفت نفر باشید که در یک لباس قرار بگیرید.
چون دراین‌غوغا ملک‌رایارنیست
نیز کس را با وزارت کار نیست
هوش مصنوعی: در این شلوغی و همهمه، کسی به فکر مشاوره و تدبیر نیست و هیچ‌کس در کار امور دولتی و حکومتی توجهی ندارد.
بیم بحرانش چنان کوبد به خشم
که بپوشد از گناه جمله چشم
هوش مصنوعی: نگرانی و ترس او به قدری شدید است که مانند طوفانی خشمگین می‌کوبد و به قدری قوی است که باعث می‌شود همه چشم‌ها از گناه پنهان شوند.
هفت‌ تن را هفت ره تحسین کند
وز پس تحسینشان تمکین کند
هوش مصنوعی: هفت نفر را هفت روش تحسین می‌کند و پس از آن، به خاطر ستایش آن‌ها، احترام می‌گذارد.
الغرض‌ چون‌ دید خسرو سوی‌شان
راز پنهان را بخواند از رویشان
هوش مصنوعی: خلاصه اینکه، هنگامی که خسرو نگاه کرد و متوجه شد که آن‌ها در حال پنهان کردن چیزی از او هستند، از چهره‌هایشان رازشان را فهمید.
گفت‌ هان‌ آن‌ مردک‌ مجرم کجاست‌؟
آن خیانت‌پیشهٔ مبرم کجاست‌؟
هوش مصنوعی: این سخن به جستجوی فردی اشاره دارد که دچار خطا و خیانت شده است. گوینده از دیگران می‌خواهد تا بگویند آن شخص کجا است و به دنبال اوست.
جمله گفتند ای ملک ما حاضریم
مظلمهٔ او را به گردن می‌بریم
هوش مصنوعی: همه گفتند، ای پادشاه، ما آماده‌ایم که بار ظلم او را به دوش بکشیم.
گوش سلطان زین سخن‌ پرزنگ شد
سینه‌اش از بیم بحران تنگ شد
هوش مصنوعی: گوش سلطان از این سخن پر از صدا شد و سینه‌اش از ترس بحران تنگ و گرفته گشت.
بسته‌ شد عزم‌ ملک‌ را چشم‌ و گوش
خوف‌ و رعب‌ آمد به‌ جای‌ عقل‌ و هوش
هوش مصنوعی: عزم و اراده‌ی پادشاه به خواب رفته و به جای آن ترس و هراسی که عقل و فهم را می‌گیرد، جایگزین شده است.
کانچنانش داده بودندی وعید
که دلش از نام بحران می‌تپید
هوش مصنوعی: او آنقدر تهدید و قول و وعده به او داده بودند که از شنیدن نام بحران، دلش به تپش می‌افتاد.
زین‌ سبب برجست‌ و دامن برفشاند
دید ه گریان‌سوی قصرخویش‌راند
هوش مصنوعی: به همین دلیل برجسته و شکوهمند شد و دامنش را گسترد، دیدی که با حالتی گریان به سمت قصر خود رفت.
خادمی‌ بودش‌ به درگه، گفت‌:‌ چیست
گریه و بیچارگی از دست کیست‌؟‌!
هوش مصنوعی: خادمی در درگاه کسی حاضر بود و از او پرسید: چرا گریه می‌کنی و چه چیزی باعث ناراحتی‌ات شده است؟
گفت دستوران خیانت می‌کنند
نفع دشمن را ضمانت می‌کنند
هوش مصنوعی: دستوردهندگان خیانت می‌کنند و در واقع منافع دشمن را تضمین می‌نمایند.
خواهم ار دست یکی کوته کنم
صحبت بحران بلرزاند تنم
هوش مصنوعی: اگر بخواهم دست کسی را از خود دور کنم، صحبت از بلایایی می‌شود که وجودم را به لرزه می‌اندازد.
گفت‌ بحران‌ را ندانستم که‌ چیست
هم‌ مگر بحران‌ ز بدخواهان یکی‌ست‌؟‌!
هوش مصنوعی: گفت که من ماهیت بحران را درک نکردم، مگر اینکه بحران ناشی از دشمنان باشد؟
گفت بحران‌ نیست‌ جز لختی‌ درنگ
که از آن بدخواه گردد تیز چنگ
هوش مصنوعی: هیچ مشکلی وجود ندارد جز کمی صبر و تأمل، که اگر از آن غافل شویم، دشمنان با سرعت و تیزهوشی حمله می‌کنند.
گفت خادم آه این نیرنگ چیست
قصهٔ بحران‌ و قهر و جنگ چیست‌؟‌!
هوش مصنوعی: خادم گفت: این ترفند و فریب چیست؟ داستان این بحران و جدل و جنگ چه معنایی دارد؟
دشمنانت‌ روز و شب گرم وصول
ز ارتباط این وزیر بلفضول
هوش مصنوعی: دشمنانت همیشه و در هر زمانی به دنبال ارتباط با این وزیر بی‌فایده هستند.
آن وزیران دگر شنگول او
آب غفلت خورده ازکشکول او
هوش مصنوعی: آن وزیران دیگر که شاد و خوشحال هستند، تحت تأثیر غفلت او قرار دارند و از وضعیت او بی‌خبرند.
هرچه این حالت بماند مستمر
دشمن اندر کارها گردد مصر
هوش مصنوعی: اگر همین وضعیت ادامه یابد، دشمن در امور ما بیشتر نفوذ خواهد کرد.
بیم از این بحران مکن ای دادگر
داری ار بیمی ز بحران دگر
هوش مصنوعی: نگران این بحران نباش، ای دادگر؛ اگر از بحران دیگری نگران هستی.
زان که آشوبی دگر اندرپی است
کاین خرابی‌ها جلودار وی است
هوش مصنوعی: چون آشوبی جدید در راه است، این خرابی‌ها نشانه‌های آن است.
هرچه‌ خواهند این‌ وزیران‌ می‌کنند
چون‌ «چرا؟» گویی ز بحران دم زنند
هوش مصنوعی: این وزیران هر کاری که بخواهند انجام می‌دهند و همین‌طور که می‌گویند، به نظر می‌آید که از بحران‌ها صحبت می‌کنند.
این‌خود از بحران‌بسی‌ هایل‌تر است
این‌چنین‌حالت بلای کشور است
هوش مصنوعی: این وضعیت، خود از بسیاری از بحران‌ها هم خطرناک‌تر است؛ به این شکل، این وضعیت به بلای جان کشور تبدیل شده است.
این بلا را گر برون باید نمود
کار فردا را کنون باید نمود
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از این مشکل رهایی یابی، باید الآن اقدام کنی. کارهای فردا را همین امروز انجام بده.
سیل را ز اول توان بستن به بیل
چون فزون‌تر شد بغلطد ژنده‌پیل
هوش مصنوعی: عمل بستن و کنترل سیل در ابتدا با استفاده از بیل ممکن است، اما هر چه سیل بیشتر و شدیدتر شود، دیگر نمی‌توان آن را مهار کرد و در نهایت، اوضاع به هم می‌ریزد و از کنترل خارج می‌شود.
این شنیدستم که شه بیدار شد
وز نعیم ملک برخوردار شد
هوش مصنوعی: این را شنیدم که پادشاه به هوش آمد و از نعمت‌های سرزمینش بهره‌مند شد.