بخش ۲۱ - در فضیلت شاگردی کردن
ز اوستادی کهن بگیر سراغ
سی چهل سال خورده دود چراغ
همه کرده به خبرگیاش قبول
سخنش حق و کردهاش مقبول
یافته اختصاص در هنرش
وبژه گشته ز قوّت نظرش
سر حاجت بسای در پایش
اوستادش بخوان و مولایش
تا ز شاگردیش بگیری یاد
آنچه او یاد دارد از استاد
خویش را آزمون کن از آغاز
که چه علمی به طبعت آید ساز
عاشقانه به کار داخل شو
پی آن علم گیر و کامل شو
هر تنی را شعاری آماده است
هرکسی بهرکاری آماده است
هر دلی را ز نور کل قبسی است
وز نیاکانش مرده ریگ بسی است
وز محیط است دمبدم خورشش
هم اثرها بود ز پرورشش
باشد آغوش مام و پستانش
طفل را اولین دبستانش
زبن اثرها که برشمردم من
راست گردد مزاج و مغز و بدن
بر تو زینها مدام تلقین است
سرنوشتی که گفتهاند اینست
گرتو همدوش سرنوشت شوی
مرگ نادیده در بهشت شوی
ور گرفتی ز سرنوشت گریز
در سرت هردمی است رستاخیز
شوی آشفتهحال و هیچ مدان
همچو آن مرد مرده در همدان
مثل است این که آهنی ناچیز
بیمربی نگشت خنجرتیز
این سخن را تفکری باید
تا نگویی که ژاژ میخاید
علم در دفتر است و من هشیار
خود بخوانم به اوستاد چه کار
علم از آغاز قطرهای بوده است
کش خداوند وحی فرموده است
سال تا سال برده مردم رنج
تا که آن قطره چار گشته و پنج
قرنها باز خلق رنج کشید
تا که آن قطرهها به جرعه رسید
هم بر این حال روزگاری گشت
تا که آن جرعه چشمهساری گشت
هرکس آمد بر آن فزود نمی
تا شد آن چشمه بر مثال یمی
علم، دریای ژرف گوهر زاست
دل استاد ظرف آن دریاست
هست دفتر، نگاری از دریا
نقشهٔ نیمه کاری از دریا
تو که در نقشه بحر را نگری
دان کز اعماق بحر بیخبری
تو چه دانی جزایر او را
جای مرجان و کان و لولو را
تجربتها که ناخدا دارد
نقشه از آن خبر کجا دارد
تو چه دانی کجا گذرگاهست
یا کدامین طریق کوتاهست
همه را اوستاد دارد یاد
زآن که او هم شنیده از استاد
یک ز دیگر گرفته علم و عمل
همچنین تا معلم اول
آنچه خودگیریاش به سالی یاد
در دمی یادگیری از استاد
زان که گنجینهٔ هنر سینه است
وین زبان چون کلید گنجینه است
از شنیدن به شهر علم درآی
قفل گنجینه با کلید گشای
کز دهان و لب شکرخایان
دانش آموختند دانایان
علم از استاد یادگیر نخست
پس وٍرٍستاد و تجربت با تست
تجربت کن تو نیز چون دگران
فصلهایی دگر فزای بران
دانش آموز تا بلند شوی
سود یابی و سودمند شوی
هر که یک فن به نیکویی داند
در جهان هیچ درنمیماند
وان که او جملهٔ فنون آموخت
عمر خود را به رایگان فروخت
که یک آلوچهٔ رسیده تمام
به ز صد سیب نارسیدهٔ خام
بخش ۲۰ - در صفت شیّادان لفّاظ که با دانستن چند اصطلاح خود را عالم نامیده و درمجالس سخن می گویند: بود مردی ز هر هنر عاریبخش ۲۲ - در فواید اختصاص و تقسیم کارها میان مردم دانا: نیک بنگر بدان بنای بلند
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز اوستادی کهن بگیر سراغ
سی چهل سال خورده دود چراغ
هوش مصنوعی: از یک استاد باتجربه که سی یا چهل سال در تلاش و کوشش شبانهروزی بوده، کمک و راهنمایی بگیر.
همه کرده به خبرگیاش قبول
سخنش حق و کردهاش مقبول
هوش مصنوعی: همه افراد به خاطر مهارت و دانش او، سخنانش را قبول دارند و عملش مورد پذیرش قرار گرفته است.
یافته اختصاص در هنرش
وبژه گشته ز قوّت نظرش
هوش مصنوعی: او در هنر خود به حدی پیشرفت کرده که به دستاوردهای خاصی رسیده و تحت تأثیر قدرت دید و نظرش منحصر به فرد شده است.
سر حاجت بسای در پایش
اوستادش بخوان و مولایش
هوش مصنوعی: برای طلب نیاز خود، پیش استادش برو و به مولایش مراجعه کن.
تا ز شاگردیش بگیری یاد
آنچه او یاد دارد از استاد
هوش مصنوعی: تا زمانی که از شاگردی او بهرهمند شوی و آنچه را که او از استادش آموخته است، یاد بگیری.
خویش را آزمون کن از آغاز
که چه علمی به طبعت آید ساز
هوش مصنوعی: خودت را از ابتدا امتحان کن تا ببینی چه دانشی به طبع و ذات تو میخورد.
عاشقانه به کار داخل شو
پی آن علم گیر و کامل شو
هوش مصنوعی: با عشق و شور وارد کار شو و به دنبال دانش باش تا به کمال برسی.
هر تنی را شعاری آماده است
هرکسی بهرکاری آماده است
هوش مصنوعی: هر فردی برای انجام کاری خاص آماده شده و هر کسی برای وظیفهاش آمادگی دارد.
هر دلی را ز نور کل قبسی است
وز نیاکانش مرده ریگ بسی است
هوش مصنوعی: هر قلبی از روشنایی خاصی برخوردار است و در آن آثار و یادگارهای اجدادش به صورت خاطرات و تجربیات برجا مانده است.
وز محیط است دمبدم خورشش
هم اثرها بود ز پرورشش
هوش مصنوعی: هر لحظه از محیط اطراف تأثیر میگیرد و نشانههایی از پرورش آن محیط در وجودش نمایان میشود.
باشد آغوش مام و پستانش
طفل را اولین دبستانش
هوش مصنوعی: آغوش مادر و شیر او، نخستین مکان آموزش و پرورش کودک به شمار میرود.
زبن اثرها که برشمردم من
راست گردد مزاج و مغز و بدن
هوش مصنوعی: از تأثیرهایی که نام بردم، حالت و عقل و جسم انسان به خوبی شکل میگیرد.
بر تو زینها مدام تلقین است
سرنوشتی که گفتهاند اینست
هوش مصنوعی: مدام بر تو تأکید میشود که سرنوشتت اینگونه است.
گرتو همدوش سرنوشت شوی
مرگ نادیده در بهشت شوی
هوش مصنوعی: اگر با سرنوشت همراه شوی، حتی مرگ را نیز در بهشت و بهراحتی میتوانی نادیده بگیری.
ور گرفتی ز سرنوشت گریز
در سرت هردمی است رستاخیز
هوش مصنوعی: اگر از سرنوشت فرار کنی، در درونت همیشه یک نوید آغاز دوباره وجود دارد.
شوی آشفتهحال و هیچ مدان
همچو آن مرد مرده در همدان
هوش مصنوعی: آشفته و نابسامان نشو، مانند آن مردهای که در همدان است.
مثل است این که آهنی ناچیز
بیمربی نگشت خنجرتیز
هوش مصنوعی: انسان هم بدون آموزش و تربیت به هیچ جا نمیرسد، مانند آهنی که بدون دستیاری نمیتواند به یک خنجر تیز تبدیل شود.
این سخن را تفکری باید
تا نگویی که ژاژ میخاید
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانی حرفی را بیان کنی، باید قبل از آن خوب فکر کنی، تا فقط کلمات بیمورد را به زبان نیاوری.
علم در دفتر است و من هشیار
خود بخوانم به اوستاد چه کار
هوش مصنوعی: علم در کاغذ و کتاب جا دارد، اما من که هوشیارم، نیازی به استاد ندارم و خود میتوانم به دانشم دست یابم.
علم از آغاز قطرهای بوده است
کش خداوند وحی فرموده است
هوش مصنوعی: علم از ابتدا مانند یک قطره کوچک بوده است که خداوند به تدریج آن را از طریق وحی به انسانها منتقل کرده است.
سال تا سال برده مردم رنج
تا که آن قطره چار گشته و پنج
هوش مصنوعی: سالها میگذرد و مردم در زحمت و درد به سر میبرند تا اینکه آن قطرهی امید، به اندازهی چهار یا پنج میرسد.
قرنها باز خلق رنج کشید
تا که آن قطرهها به جرعه رسید
هوش مصنوعی: قرنها مردم از سختیها و مشکلات رنج بردند تا اینکه بالاخره آن اندک خوشیها و لذتها به دست آمد.
هم بر این حال روزگاری گشت
تا که آن جرعه چشمهساری گشت
هوش مصنوعی: برای مدتی طولانی، وضعیت به همین شکل ادامه داشت تا اینکه آن قطره به آب چشمه تبدیل شد.
هرکس آمد بر آن فزود نمی
تا شد آن چشمه بر مثال یمی
هوش مصنوعی: هر کسی که به آنجا نزدیکتر میشود، نور بیشتری دریافت میکند. آن چشمه نیز به مانند یک یم، زیبایی و نور خود را افزایش میدهد.
علم، دریای ژرف گوهر زاست
دل استاد ظرف آن دریاست
هوش مصنوعی: علم مانند دریای عمیق و پر از گوهر و ارزش است، و دل استاد به عنوان ظرفی برای نگهداری آن علم به شمار میآید.
هست دفتر، نگاری از دریا
نقشهٔ نیمه کاری از دریا
هوش مصنوعی: دفتری وجود دارد که تصویری از دریا را نشان میدهد و این تصویر، ناتمام و ناقص است.
تو که در نقشه بحر را نگری
دان کز اعماق بحر بیخبری
هوش مصنوعی: تو که در حال بررسی دریا هستی، باید بدان که از عمق و اسرار دریا بیخبر هستی.
تو چه دانی جزایر او را
جای مرجان و کان و لولو را
هوش مصنوعی: تو چه میدانی که جزایر او پر از مرجان و مکانهای گرانبهایی چون مروارید هستند؟
تجربتها که ناخدا دارد
نقشه از آن خبر کجا دارد
هوش مصنوعی: تجربهها و شناختها مانند ناوخی که نقشهای از مسیر دارد، خبر از مقصد و راه را در اختیار دارند.
تو چه دانی کجا گذرگاهست
یا کدامین طریق کوتاهست
هوش مصنوعی: تو نمیدانی که کجای راه است یا کدام مسیر کوتاهتر است.
همه را اوستاد دارد یاد
زآن که او هم شنیده از استاد
هوش مصنوعی: همه افراد معلم و استاد دارند زیرا آنها نیز از استاد خود آموختهاند.
یک ز دیگر گرفته علم و عمل
همچنین تا معلم اول
هوش مصنوعی: یکی از دیگری علم و عمل را گرفته، همانطور که معلم اول این کار را انجام میدهد.
آنچه خودگیریاش به سالی یاد
در دمی یادگیری از استاد
هوش مصنوعی: آنچه خودت بهسختی و با گذشت زمان یاد میگیری، میتوانی در یک لحظه از استاد بیاموزی.
زان که گنجینهٔ هنر سینه است
وین زبان چون کلید گنجینه است
هوش مصنوعی: زیرا هنر در درون انسان نهفته است و زبان مانند کلیدی است که میتواند به این گنجینه دسترسی پیدا کند.
از شنیدن به شهر علم درآی
قفل گنجینه با کلید گشای
هوش مصنوعی: از شنیدن سخنانی درباره علم و دانش به دنیای علم و دانش وارد شو و قفل گنجینههای آن را با کلید علم باز کن.
کز دهان و لب شکرخایان
دانش آموختند دانایان
هوش مصنوعی: دانایان از شیرینی گفتار و لبهای افرادی با کلام جذاب و دلنشین، علم و دانش را فراگرفتهاند.
علم از استاد یادگیر نخست
پس وٍرٍستاد و تجربت با تست
هوش مصنوعی: ابتدا باید از استاد علم بیاموزی، سپس با تجربه خود آن را در عمل به کار بگیری.
تجربت کن تو نیز چون دگران
فصلهایی دگر فزای بران
هوش مصنوعی: تجربه کن تو هم مانند دیگران، فصلهای جدیدی را به زندگیات اضافه کن.
دانش آموز تا بلند شوی
سود یابی و سودمند شوی
هوش مصنوعی: هر شاگردی باید تلاش کند و به دنبال یادگیری باشد تا بتواند پیشرفت کند و به دیگران نیز فایده برساند.
هر که یک فن به نیکویی داند
در جهان هیچ درنمیماند
هوش مصنوعی: هر کسی که در یک هنر یا مهارت خاص به خوبی تسلط پیدا کند، در زندگیاش هرگز بیفایده و بیهدف نخواهد بود و همواره برایش فرصتی برای پیشرفت و موفقیت وجود دارد.
وان که او جملهٔ فنون آموخت
عمر خود را به رایگان فروخت
هوش مصنوعی: کسی که تمام هنرها و مهارتها را آموخته، عمر خود را بیفایده و به بطالت گذرانده است.
که یک آلوچهٔ رسیده تمام
به ز صد سیب نارسیدهٔ خام
هوش مصنوعی: یک آلوچهٔ رسیده و خوشمزه به اندازهٔ بیش از صد سیب نارس و خام ارزش دارد.