گنجور

بخش اول - قسمت اول

شود که گویند گرد شده ی قرآن را نشاید که تصنیف خواند زیرا که ظاهر آن است که تصنیف بایستی تمام سخن منصف بود.

پاسخ آن است که بدان دلیل که گفتی، گرد شده ی قرآن را نتوانیم تصنیف گفت، گردآوری حدیث را نیز نتوان تصنیف خواند. در حالی که بکار بردن واژه ی تصنیف برای گردآوری حدیث، شایع است.

. . . بدانید که امروز همان روز است که خداوندش گرامی و بزرگ داشته و آن را در کتاب عزیز بخوبی بیان فرموده است آنجا که فرمود جل شانه: «الیوم اکملت لکم دینکم و انعمت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» امروز روز به کمال رسیدن دین، اتمام نعمت بر جهانیان، آشکار گشتن حق و یقین، خوار ساختن مخالفان و دورویان است، امروز، روز غدیر، روز اظهار چیزی است که در دل دارم، روز برداشتن پرده ها و روز آشکاری اسرار است.

امروز روز هدایت بندگان، روز اقرار حسودان، روز سرور اوصیا، روز فرشتگان آسمانی روز خبر بزرگ، روز راه راست است. امروز روز کشف و بیان و روز حجت و برهان و روز نص جلی است.

امروز، روزی است که دشمنان گویند: خوشا بحال تو یا علی! امروز، روزی است که هر کس من مولایش بودم، علی مولای اوست.

امروز روز این گفتار است که خداوندا آن کس که وی را دوست بدارد دوست بدار و آن کس که وی را دشمنی دارد. دشمن بدار. امروز، روز روشن گری و زبان آوری است.

امروز روز پیمانها و روز شهود است. امروز روز عرفان وایقان، هدایت و وصایت، احقاق حق و پیمان است. امروز روز تنصیص و تخصیص است. امروز، روز شیعه ی امیر مومنان و یوم حجت بر عموم خلائق است.

ابن براج بیست یا سی سال قضاوت طرابلس را برعهده داشت. ابو جعفر شیخ طوسی هنگامی که شاگر سید مرتضی بود. ماهانه دوازده دینار از وی میستاند و ابن براج هشت دینار.

سید مرتضی - که خداوند روحش را قدسی کناد - علوم بسیاری را تدریس همی کرد و به شاگردان خویش درآمد ماهانه ای همی داد. تا بسالی، قحط سالی شدید فرآمد.

مردی یهودی برای بدست آوردن قوت روزانه حیله ای اندیشید و به مجلس سید آمد و اجازت خواست که نزد وی نجوم خواند. سید وی را اجازت داد و دستور داد جیره ی وی را روزانه دهند. مرد مدتی چنین بود و سرانجام نزد سید اسلام آورد.

سید مرتضی اما لاغر اندام بود و بکودکی همراه با برادرش رضی نزد ابن نباته مولف خطب درس همی خواند. روزی شیخ مفید به مجلس درس سید آمد.

وی از جای خویش برخاست شیخ را بجای خود نشاند و خود در مقابلش بنشست. شیخ اشارت کرد که در حضور وی به درس گفتن پردازد چه از فصاحت وی در سخن بشگفت بود.

و داستان اینکه شیخ مفید فاطمه زهرا(ع) را بخواب دید که حسن و حسین (ع) را بنزد وی آورد و فرمود این دو را دانش آموز، و روز بعد فاطمه دختر ناصر دو فرزندش سید رضی و سید مرتضی را به محضر او آورد و گفت این دو را دانش آموز. سخت مشهور است.

کسی باشد به گیتی مرد این کار
که از گیتی همینش کار باشد
در هر چه میکنم نظر از چشم عبرتی
دروی مشرح است زتوحید صد دلیل
بگذ رتو از دلیل و بمدلول راه بر
او را از او شناس نه از بحث و قیل و قال
از پدرآموز ای روشن جبین
ربنا گفت و طلمنا پیش از این
نه چو ابلیسی که بحث آغاز کرد
که بدم من سرخ رو، کردیم زرد
رنگ، رنگ تو است و صباغم توئی
اصل جرم و آفت و داغم توئی
همین بخوان رب بما اغویتنی
تا نگردی جبری و کژ کم تنی
بر درخت جبر تا کی برجهی
اختیار خویش را یک سو نهی
همچو آن ابلیس و ذریات او
با خدا در جنگ و اندر گفتگو
داند او کونیکبخت و محرم است
زیرکی زابلیس و عشق از آدم است
زیرکی بفروش و حیرانی بخر
زیرکی کوری است، حیرانی بصر
عقل قربان کن بقول مصطفی
حسبی الله گو که الله ام کفی
همچو کنعان سرزکشتی وامکش
که غرورش داد نفس زیرکش
کاشکی او آشنا ناموختی
تا طمع در نوح و کشتی دوختی
رستگی زین ابلهی داری هوس
خویش را ابله کن و میرو به پس
اکثر اهل الجنه البله ای پسر
بهر این گفته است سلطان البشر
ابلهی نه کوبه مسخرگی دو توست
ابلهی کو واله و حیران اوست
ابلهانند آن زنان دست بر
از کف ابله و زرخ یوسف بدر
عقل را قربان کن اندر راه دوست
عقلهات آید از آن سوئی که اوست
زین سراز حیرت اگر غفلت رود
هر سر مویت سر عقلی شود
غیر این عقل تو حق را علقهاست
که بدان تدبیر اسباب شماست
غیر از این معقول ها، معقول ها
یابی اندر عشق با فر و بها
عشر امثالت دهد تا هفتصد
چون ببازی عقل در عشق صمد

حجاج روزی خطبه میخواند، گفت: همانا خداوند ما را فرمان داده است که موونت عقبی فراهم کنیم، و او خود موونت دنیایمان فراهم همی کند. کاش خداوند موونت عقبای ما را فراهم همی فرمود و ما را بطلب موونت دنیا فرمان همی داد.

حس بصری این سخن بشنید. گفت: این سخن گمشده ی مومنی است که از دل منافقی برشده است.

سخن یکی از خوارج، سفیان ثوری را خوش آمد، گفت: گمشده ی مومنی بر زبان منافقی است.

از سخنان حکیمان: برترین کار حفظ عرض بمال است. اگر آمیزش با فروتر از خویش گزیدی خویش را از وی پاس دار. برادر خویش را بنیک و بد، بدرستی نصیحت کن، از خوارمایگان بپرهیز، هیبتت بماند. فرومایه را فروتنی مکن، چرا که فرمانت نخواهد برد.

از مردمان بپرهیز و تنها همدمی با پروردگار را بگزین.

مردمان را هر گونه خواهی زیر و بالا کن، جز عقربی نخواهیشان یافت.

از سفیان ثوری که خدایش ببخشاید روایت است که: شنیدم که امام صادق جعفر بن محمد(ع) میگفت: سلامت آنچنان گرانبها گشته که پیدا نیست کجایش میتوان یافت.

حال اگر در چیزی بتوانش یافت، شود که در گمنامی باشد. و اگر در گمنامی نبود، شود که در تنهائی بود هر چند که سلامت گمنامی از آن تنهائی بیش است.

و اگر در تنهائی نبود، شود که در سکوت بود هر چند که سلامت تنهائی از آن سکوت بیش است. و اگر در سکوت نبود، شود که در سخن سلف صالح بود. اما خوشبخت کسی است که در نفس خویش خلوت یابد و خداوند موفقیت می دهد.

خدایش خیردهاد شاعر چه نیکو سروده است:

لذت بخش تر از تمتع زیبارویانی که در لباس ابریشمین همی آیند لذت آن تائب است که گریزان از اهل و مال این جا و آنجا سفر کند. تا بل نامش فراموش شود و تنها ماند و عبادت را امانی یابد.

لذتش این بود که هر جا رو میکند، بتلاوت پردازد و هر جا هست در دل و زبان ذکر پروردگار گوید.

خداوند را بین مردمان، بندگانی زیرک است که دنیا را طلاق گفته اند و از فتنه هایش ترسیده.

دنیا را نیک نگریسته اند و از آن جا که آن را جایگاهی برای زندگان نیافته اند.

آن را گردابی دانسته اند که تنها با کشتی کار نیک میتوان از آن رهایی یافت.

اگر سپاسگزاری من از نعمت های خداوند خود نعمتی بود، در خور سپاس است.

بدین گونه هر چند روزگار دیر ماند و عمر دراز بود، سپاس وی جز بفضل او ممکن نشود.

رابعه ی عدویه را پرسیدند: کی بنده از پروردگار بزرگ راضی شود؟ گفت:

آن گاه که شادیش از مصیبت چون شادیش بر نعمت بود.

روزی هم او را گفتند: شوق تو به فردوس چسان است؟ گفت: ابتدا همسایه سپس خانه.

نیز از کلام اوست که خدایمان از آن بهرمند کناد: آنچه از عباداتم را که آشکارا بوده است، بحساب نمی آورم.

عابدی گفته است: دنیا را خوار دارید. چرا که گواراترین چیزهایش نزد شما، در مقابل زیانهایش سخت کوچک او خوار است.

دلارام زیبا رخی است که از آفتاب جز دور از دسترسش بودنش را نیاموخته است.

مذمتش که میکنم، گوشش شنوای آن نیست و خشنودی ام را نیز اعتنائی نمی کند.

یکی از مفسران پیرامن این آیه «و ینجی الله الذین اتقوا بمفازتهم من العذاب » نوشته است: عمل نیکو بروز رستاخیز کننده ی خود را هنگام مشاهده ی هول قیامت گوید، بر من برشو، چرا که بدنیا مدتها من بر تو بودم. آن گاه وی بر خود بنشاند و از تنگناهای رستاخیز برهاند.

نام آوری گفت: بنده ی خدا ببزرگی دست نیابد مگر آن که مردم را چنان از چشم اندازد که جز خدا نبیند و هیچکس بر سود و زیان رساندن بوی توانا نبود و یاآن که چنان ایشان را از دل برون کند که اعتنا نکند چگونه اش بینند.

ما را خواهی جمله حدیث ما کن
خو، با ما کن زدیگران خو واکن
ما زیبائیم یاد ما زیبا کن
با ما تو دو دل مباش دل یکتا کن

ای خواهان دانش که اینجا و آنجا در جستجوی آنی، دانائی در سینه ی تو است.

از این رو هر گاه کوشنده ای بجستجو برخاست همراهش برخیز و آنقدرش بخوان که پاسخت دهد.

هرگزش فراموش نمی کنم آن گاه که سرشار از جوانی پدیدار شد و گفت برگو بدانم اشتیاق با تو چه کرد؟ و گفتمش: قصه ی ما طولانی است و ترا تنگدلی آرد.

حق سبحانه عزیز (ع) را وحی کرد که: اگر راضی نشوی که نقل مجلس بدگویانت کنم، نامت را بر طومار فروتنان نخواهم نوشت.

امیر مومنان (ع) راست: سه کار از دیگر کارها سخت تر است، در همه حال بیاد خداوند بودن، یاران را با مال یاری کردن و از خود حق بجانب مردم دادن.

بزرگی گفت: حق آن است که بر لغزش برادرت هفتاد عذرآوری. حال اگر دل تو آن ها را نپذیرفت، وی را گوئی که برادرت ترا هفتاد عذر آورد و تو نپذیرفتی حقا که تو در خور سرزنشی نه او.

مرا در عشق تو سختی هائی است که مجنون عامری در عشق لیلی هرگزشان نچشید.

با این همه اما من چون مجنون سر بدنبال وحوش نگذاردم. چرا که جنون را گونه های بسیار است.

خواستمش که مرا زگونه ی خویش ده بوسه دهد، نه بیش.

اما آن گاه که دست در گردنش کردم و لب بر نهادمش، در شمار بخطا افتادم و حساب از دست شد.

مصنف گوید: آنچه می گوید بخط پدرم که خداوند روانش را قدسی کناد، یافته ام: مساله: بقطعه زمینی، درختی است با ارتفاعی مجهول. ظهر هنگام گنجشکی از نوک آن درخت به زمین می پرد.

خورشید در اول جدی است، به شهری که در بیست و یک درجه ی عرض جغرافیائی واقع است. گنجشک یاد شده بر نقطه ای از سایه ی درخت فرود می آید.

مالک زمین، زمین را از بیخ درخت تا نقطه ی موصوف به زید میفروشد. و از آن نقطه تا اخر سایه را به عمرو و از نقطه ی انتهای سایه باندازه ی ارتفاع درخت - یعنی آخرین حد ملک خود - به بکر.

پس از آن درخت از میان می رود و میزان سایه و نقطه ی فرود گنجشک بر ما پوشیده میماند. حال با این فرض که ارتفاع درخت و طول سایه و فاصله ی نقطه ی فرود گنجشک تا بیخ درخت بر ما مجهول است، میخواهیم سهم هر یک از خریداران را تعیین کنیم و به ایشان دهیم.

میدانیم که مسافتی که گنجشک آن را با پرواز طی کرده است، پنج متر است. نیز میدانیم که باقی اعداد مجهولمان نیز عدد صحیح است. و میخواهیم بدون مراجعه به قواعد حساب و جبر و مقابله و خط این مساله را حل سازیم. راه حل کدام است؟

گویم، این مساله را بخط پدر - قدس الله سره - یافتم و پندارم که مساله را خود او طرح کرده است. و بنظرم می رسد که جواب سوال این بود که گفته شود.

چون مسافت پرواز وتر مثلث قائم الزاویه است و مربع آن یعنی بیست و پنج بنا به قضیه عروس برابر با مربع دو ضلع دیگر است، اگر بدو مربع صحیح تقسیم شود. یکی شانزده خواهد بود و دیگری نه.

پس یکی از دو ضلع محیط به قاعده چهار است. و دیگری سه و طول سایه نیز چهار است. زیرا ارتفاع خورشید در آن زمان و مکان چهل و پنج بوده است.

چه این مقدار بقیه ی تمام مقدار عرض یعنی شصت و نه ذرع - اگر از آن بیست و چهار یعنی میل کلی راکسر کرده باشیم - است.

در جای خویش نیز ثابت شده است که سایه ی ارتفاعی باندازه ی چهل و پنج ذرع با شاخص مساوی است. از این رو آشکار می شود که سهم زید از زمین سه متر و سهم عمرو یک متر و سهم بکر چهار متر است. و این منظور ماست.

پوشیده نیست که در احتساب سایه ی ارتفاع به چهل و پنج ذرع برای شاخص اندک مسامحه ای بکار رفته است، که بدان در حاشیه ی خویش بر رساله ی اسطرلاب اشاره کرده ام. اما این تفاوت بسیار اندک است و محسوس نیست و برای پاسخ به سئوال، ما را کافی است.

در کتاب کافی بروش حسن از حضرت ابو عبدالله (ع) روایت شده است که فرمود: قرآن پیمان خداوند بر مخلوق اوست. از این رو بر مسلمان شایسته است که بر پیمان خویش بنگرد و هر روزی از آن پنجاه آیه خواند.

نیز از زین العابدین(ع) روایت شده است که فرمود: آیه های قرآن گنجینه هائی است. و هر بار که گنجینه ای از آن بازکنی، شایسته است که بدان بنگری.

از جمله آنچه خداوند سبحانه و تعالی به موسی - که بر پیامبر ما و او برترین درود و پاکترین سلام بادا - وحی فرمود، ای موسی کهنه لباس باش و تازه دل، تا بر مردم زمین ناشناس باشی و بین خلق آسمان شناسا و معروف.

ندیم سلطان، حکیمی را به صحرا دید که علف می چید و می خورد. گفتش که: اگر بخدمت شاهان در می آمدی، نیازمند خوردن علف نمی شدی. پاسخ داد. تو نیز اگر علف میخوردی، نیازمند خدمت شاهان نبودی.

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شود که گویند گرد شده ی قرآن را نشاید که تصنیف خواند زیرا که ظاهر آن است که تصنیف بایستی تمام سخن منصف بود.
هوش مصنوعی: می‌گویند که نمی‌توان قرآن را به صورت تصنیف خواند، زیرا به نظر می‌رسد که تصنیف باید شامل تمام سخنان باشد و با انصاف بیان شود.
پاسخ آن است که بدان دلیل که گفتی، گرد شده ی قرآن را نتوانیم تصنیف گفت، گردآوری حدیث را نیز نتوان تصنیف خواند. در حالی که بکار بردن واژه ی تصنیف برای گردآوری حدیث، شایع است.
هوش مصنوعی: پاسخ این است که به دلیل گفته شده، نمی‌توان نسخه‌ای از قرآن را تصنیف نامید، و همچنین گردآوری احادیث نیز نمی‌توان به عنوان تصنیف معرفی کرد. در حالی که، استفاده از واژه‌ی تصنیف برای گردآوری احادیث رایج است.
. . . بدانید که امروز همان روز است که خداوندش گرامی و بزرگ داشته و آن را در کتاب عزیز بخوبی بیان فرموده است آنجا که فرمود جل شانه: «الیوم اکملت لکم دینکم و انعمت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» امروز روز به کمال رسیدن دین، اتمام نعمت بر جهانیان، آشکار گشتن حق و یقین، خوار ساختن مخالفان و دورویان است، امروز، روز غدیر، روز اظهار چیزی است که در دل دارم، روز برداشتن پرده ها و روز آشکاری اسرار است.
هوش مصنوعی: امروز، روزی است که خداوند آن را محترم و بزرگ شمرده و در کتابش به خوبی توصیف کرده است. امروز روز تکمیل دین، اتمام نعمت‌ها بر مردم، ظهور حق و حقیقت، و خوار شدن مخالفان و دورویان است. این روز، روز غدیر است؛ روزی که چیزی را که در دل دارم بیان می‌کنم، روزی که پرده‌ها کنار می‌روند و اسرار پنهان آشکار می‌شوند.
امروز روز هدایت بندگان، روز اقرار حسودان، روز سرور اوصیا، روز فرشتگان آسمانی روز خبر بزرگ، روز راه راست است. امروز روز کشف و بیان و روز حجت و برهان و روز نص جلی است.
هوش مصنوعی: امروز روزی است که هدایت بندگان به وقوع می‌پیوندد، زمانی که حسودان به حقیقت اقرار می‌کنند، و روز خوشحالی اولیای الهی و فرشتگان آسمانی است. این روز حامل خبر بزرگ و فرصت درک حقیقت و روشنی بخشیدن به آن است. امروز همچنین زمان ارائه دلیل و برهان واضحی برای حقایق معنوی است.
امروز، روزی است که دشمنان گویند: خوشا بحال تو یا علی! امروز، روزی است که هر کس من مولایش بودم، علی مولای اوست.
هوش مصنوعی: امروز روزی است که دشمنان می‌گویند: خوشا به حال تو علی! امروز روزی است که هر کسی من ولی و سرپرست او بودم، علی سرپرست اوست.
امروز روز این گفتار است که خداوندا آن کس که وی را دوست بدارد دوست بدار و آن کس که وی را دشمنی دارد. دشمن بدار. امروز، روز روشن گری و زبان آوری است.
هوش مصنوعی: امروز روزی است که باید درباره محبت و دشمنی صحبت کنیم. یعنی ای خداوند، کسانی را که دوست داری، دوست بدار و کسانی که با تو دشمنی می‌کنند، دشمنی کن. امروز روزی است برای بیان حقیقت و روشنگری.
امروز روز پیمانها و روز شهود است. امروز روز عرفان وایقان، هدایت و وصایت، احقاق حق و پیمان است. امروز روز تنصیص و تخصیص است. امروز، روز شیعه ی امیر مومنان و یوم حجت بر عموم خلائق است.
هوش مصنوعی: امروز روزی است که در آن عهدها و شهادت‌ها برقرار می‌شود. این روز به معنای شناخت عمیق و یقین، هدایت و رهنمود، حق‌طلبی و ایجاد پیمان‌هاست. همچنین روز تعیین و مشخص کردن امور مهم است. امروز، روزی است که شیعه ی امیر مؤمنان در آن مورد توجه قرار می‌گیرد و بر همگان حجت روشن است.
ابن براج بیست یا سی سال قضاوت طرابلس را برعهده داشت. ابو جعفر شیخ طوسی هنگامی که شاگر سید مرتضی بود. ماهانه دوازده دینار از وی میستاند و ابن براج هشت دینار.
هوش مصنوعی: ابن براج برای بیست یا سی سال قاضی شهر طرابلس بود. در این زمان، ابو جعفر شیخ طوسی که شاگرد سید مرتضی بود، هر ماه دوازده دینار از او می‌گرفت و ابن براج نیز هشت دینار دریافت می‌کرد.
سید مرتضی - که خداوند روحش را قدسی کناد - علوم بسیاری را تدریس همی کرد و به شاگردان خویش درآمد ماهانه ای همی داد. تا بسالی، قحط سالی شدید فرآمد.
هوش مصنوعی: سید مرتضی که روحش پاک و مقدس باشد، علوم مختلفی را به دانش‌آموزانش آموزش می‌داد و به آنها ماهیانه کمک مالی می‌کرد. اما بعد از مدتی، یک دوره قحطی سخت آغاز شد.
مردی یهودی برای بدست آوردن قوت روزانه حیله ای اندیشید و به مجلس سید آمد و اجازت خواست که نزد وی نجوم خواند. سید وی را اجازت داد و دستور داد جیره ی وی را روزانه دهند. مرد مدتی چنین بود و سرانجام نزد سید اسلام آورد.
هوش مصنوعی: مرد یهودی برای تامین نیازهای روزانه‌اش نقشه‌ای کشید و به محضر یک سید آمد و درخواست کرد که اجازه داشته باشد نزد او نجوم بخواند. سید به او اجازه داد و دستور داد که روزانه به او جیره‌ای بدهند. این وضعیت مدتی ادامه داشت تا اینکه در نهایت آن مرد به اسلام روی آورد.
سید مرتضی اما لاغر اندام بود و بکودکی همراه با برادرش رضی نزد ابن نباته مولف خطب درس همی خواند. روزی شیخ مفید به مجلس درس سید آمد.
هوش مصنوعی: سید مرتضی فردی لاغر بود و در دوران کودکی به همراه برادرش رضی به یادگیری درس‌های نویسنده‌ای به نام ابن نباته می‌پرداخت. یک روز، شیخ مفید به کلاس درس سید مرتضی حاضر شد.
وی از جای خویش برخاست شیخ را بجای خود نشاند و خود در مقابلش بنشست. شیخ اشارت کرد که در حضور وی به درس گفتن پردازد چه از فصاحت وی در سخن بشگفت بود.
هوش مصنوعی: او از جای خود برخاست، شیخ را به جای خود نشاند و خودش در مقابل او نشست. شیخ اشاره کرد که باید در حضور او درس بگوید، زیرا به فصاحت او در سخنرانی بسیار شگفت‌زده شده بود.
و داستان اینکه شیخ مفید فاطمه زهرا(ع) را بخواب دید که حسن و حسین (ع) را بنزد وی آورد و فرمود این دو را دانش آموز، و روز بعد فاطمه دختر ناصر دو فرزندش سید رضی و سید مرتضی را به محضر او آورد و گفت این دو را دانش آموز. سخت مشهور است.
هوش مصنوعی: داستانی وجود دارد که شیخ مفید خواب می‌بیند فاطمه زهرا(ع) را که دو پسرش حسن و حسین(ع) را به نزد او می‌آورد و می‌گوید که این دو را باید آموزش بدهی. روز بعد، فاطمه دختر ناصر نیز دو فرزندش، سید رضی و سید مرتضی، را به محضر شیخ مفید می‌آورد و می‌گوید که این دو را هم باید آموزش بدهی. این موضوع بسیار شناخته شده است.
کسی باشد به گیتی مرد این کار
که از گیتی همینش کار باشد
هوش مصنوعی: در دنیا مردی وجود دارد که تمام وجودش معطوف به همین کار است.
در هر چه میکنم نظر از چشم عبرتی
دروی مشرح است زتوحید صد دلیل
هوش مصنوعی: در هر کاری که انجام می‌دهم، نگاه عبرت‌آمیز و آموزنده‌ای وجود دارد که نشانه‌های زیادی از توحید و یگانگی خداوند را نمایان می‌کند.
بگذ رتو از دلیل و بمدلول راه بر
او را از او شناس نه از بحث و قیل و قال
هوش مصنوعی: از قید و بند دلیل و استدلال بگذر و به حقیقتی که در پس آن است توجه کن، او را از واقعیت خودش بشناس و نه از مباحثات و جدل‌های بی‌پایه.
از پدرآموز ای روشن جبین
ربنا گفت و طلمنا پیش از این
هوش مصنوعی: از پدر یاد بگیر ای چهره روشن، که ما پیش از این دعا کرده و ظلم کرده‌ایم.
نه چو ابلیسی که بحث آغاز کرد
که بدم من سرخ رو، کردیم زرد
هوش مصنوعی: شخصی به نیکی و بدی اشاره می‌کند و می‌گوید که مانند ابلیس نیست که با بحث و جدل به جنگ با حقیقت بپردازد. او به این موضوع اشاره می‌کند که در گذشته خجالت‌زده و بدرفتار بوده، اما اکنون در وضعیت بهتری قرار دارد و رنگ‌ورویش تغییر کرده است.
رنگ، رنگ تو است و صباغم توئی
اصل جرم و آفت و داغم توئی
هوش مصنوعی: رنگ و حالت من به تو وابسته است و تو باعث هستی من و احساساتم هستی.
همین بخوان رب بما اغویتنی
تا نگردی جبری و کژ کم تنی
هوش مصنوعی: این دعا را بخوان که ای پروردگار، به خاطر آنچه مرا گمراه کردی، به حال خودم رها نشوم و از راه راست منحرف نشوم.
بر درخت جبر تا کی برجهی
اختیار خویش را یک سو نهی
هوش مصنوعی: تا کی بر درخت سرنوشت (جبر) قرار می‌گیری و اختیار خود را نادیده می‌گیری؟
همچو آن ابلیس و ذریات او
با خدا در جنگ و اندر گفتگو
هوش مصنوعی: مانند ابلیس و پیروانش که با خدا در جنگ و در حال گفت و گو هستند.
داند او کونیکبخت و محرم است
زیرکی زابلیس و عشق از آدم است
هوش مصنوعی: او می‌داند که کدام افراد خوشبخت و رازدار هستند، ذهن تیز او مانند ابلیس است و عشق از ذات انسان سرچشمه می‌گیرد.
زیرکی بفروش و حیرانی بخر
زیرکی کوری است، حیرانی بصر
هوش مصنوعی: زیرکی را کنار بگذار و به جای آن حیرت و شگفتی را بپذیر. زیرا زیرکی به نوعی نادانی است و حیرت، بینش و آگاهی بیشتر را به همراه دارد.
عقل قربان کن بقول مصطفی
حسبی الله گو که الله ام کفی
هوش مصنوعی: عقل خود را فدای محبت کن و همچون گفته‌ی پیامبر، به خداوند توکل کن که او برای تو کافی است.
همچو کنعان سرزکشتی وامکش
که غرورش داد نفس زیرکش
هوش مصنوعی: مانند کنعان، مغرور و خودخواه نباش، زیرا نفس، انسان را به غرور می‌کشاند و او را به زمین می‌زند.
کاشکی او آشنا ناموختی
تا طمع در نوح و کشتی دوختی
هوش مصنوعی: ای کاش او با آشنایی آشنا نمی‌شد، تا به دنبال نجات و امید از نوح و کشتی نمی‌بود.
رستگی زین ابلهی داری هوس
خویش را ابله کن و میرو به پس
هوش مصنوعی: برای رهایی از نادانی و حماقت، به خواسته‌های احمقانه‌ات توجه نکن و به جلو پیش برو.
اکثر اهل الجنه البله ای پسر
بهر این گفته است سلطان البشر
هوش مصنوعی: بیشتر افرادی که به بهشت می‌روند، افرادی ساده‌لوح هستند؛ این موضوع را پیغمبر انسان‌ها ذکر کرده است.
ابلهی نه کوبه مسخرگی دو توست
ابلهی کو واله و حیران اوست
هوش مصنوعی: ابلهی وجود ندارد که به خاطر شوخی‌ها و رفتارهای تو دچار سردرگمی و حیرت نشود.
ابلهانند آن زنان دست بر
از کف ابله و زرخ یوسف بدر
هوش مصنوعی: نسبت به زنانی که از مال و ثروت بی‌حاصل دست می‌کشند، بی‌خبرند و نادانند؛ مانند آنکه دستانشان را از کف ابله و زری که یوسف بر دوش دارد، درآورده‌اند.
عقل را قربان کن اندر راه دوست
عقلهات آید از آن سوئی که اوست
هوش مصنوعی: عقل خود را برای دوستی فدای کن، چون عقل تو از سمت او به تو الهام می‌شود.
زین سراز حیرت اگر غفلت رود
هر سر مویت سر عقلی شود
هوش مصنوعی: اگر از این حیرت به غفلت بربخیزی، هر تار موی تو می‌تواند نشانی از عقل و آگاهی باشد.
غیر این عقل تو حق را علقهاست
که بدان تدبیر اسباب شماست
هوش مصنوعی: عقلی که غیر از این است، تنها از حق دور است و آنچه که می‌فهمد، تنها به تدبیر و زمینه‌های زندگی شما مربوط می‌شود.
غیر از این معقول ها، معقول ها
یابی اندر عشق با فر و بها
هوش مصنوعی: جز این فکرهای منطقی، در عشق نمی‌توانی چیزهایی با شکوه و ارزش پیدا کنی.
عشر امثالت دهد تا هفتصد
چون ببازی عقل در عشق صمد
هوش مصنوعی: اگر در عشق الهی و راستین خود را شایسته نشان دهی، می‌توانی به بالاترین مقام‌ها دست یابی؛ چنانکه لایق سرنوشت‌های بزرگ هستی.
حجاج روزی خطبه میخواند، گفت: همانا خداوند ما را فرمان داده است که موونت عقبی فراهم کنیم، و او خود موونت دنیایمان فراهم همی کند. کاش خداوند موونت عقبای ما را فراهم همی فرمود و ما را بطلب موونت دنیا فرمان همی داد.
هوش مصنوعی: حجاج روزی در حال سخنرانی بود و گفت: خداوند به ما دستور داده است که برای زندگی پس از مرگ خود آماده شویم، و او خودش نیز نیازهای دنیوی ما را تأمین می‌کند. ای کاش خداوند به ما فرمان می‌داد که برای زندگی آخرت خود آماده شویم و ما را به دنبال نیازهای دنیوی‌مان راهنمایی می‌کرد.
حس بصری این سخن بشنید. گفت: این سخن گمشده ی مومنی است که از دل منافقی برشده است.
هوش مصنوعی: حس بصری به این سخن توجه کرد و گفت: این کلام، سخن گمشده‌ای است که از دل یک فرد منافق بیرون آمده است.
سخن یکی از خوارج، سفیان ثوری را خوش آمد، گفت: گمشده ی مومنی بر زبان منافقی است.
هوش مصنوعی: یکی از خوارج به سفیان ثوری گفت: "گمشده‌ی مومن بر زبان منافق است."
از سخنان حکیمان: برترین کار حفظ عرض بمال است. اگر آمیزش با فروتر از خویش گزیدی خویش را از وی پاس دار. برادر خویش را بنیک و بد، بدرستی نصیحت کن، از خوارمایگان بپرهیز، هیبتت بماند. فرومایه را فروتنی مکن، چرا که فرمانت نخواهد برد.
هوش مصنوعی: از گفته‌های حکیمان بر می‌آید که بهترین کار، حفظ آبرو و مال است. اگر با شخصی که از تو کمتر است، رابطه برقرار کردی، باید به خودت احترام بگذاری و از او فاصله بگیری. برادر خود را برای کارهای خوب و بدش به‌طور صحیح نصیحت کن و از افراد پست و بی‌مایه دوری کن تا حرمت و جلوه‌ات حفظ شود. به افراد حقیر و پست اجازه نده که بر تو تسلط پیدا کنند، زیرا آن‌ها به سخنان و فرمانت گوش نخواهند داد.
از مردمان بپرهیز و تنها همدمی با پروردگار را بگزین.
هوش مصنوعی: از انسان‌ها دوری کن و تنها با خداوند companionship داشته باش.
مردمان را هر گونه خواهی زیر و بالا کن، جز عقربی نخواهیشان یافت.
هوش مصنوعی: هر چقدر که بخواهی می‌توانی افراد را به این سو و آن سو ببرى، اما در نهایت به جز افراد شیاد و حقه‌باز چیزی نخواهی دید.
از سفیان ثوری که خدایش ببخشاید روایت است که: شنیدم که امام صادق جعفر بن محمد(ع) میگفت: سلامت آنچنان گرانبها گشته که پیدا نیست کجایش میتوان یافت.
هوش مصنوعی: سفیان ثوری نقل کرده که امام صادق علیه‌السلام فرمودند: سلامتی به قدری ارزشمند شده که پیدا کردنش دشوار است.
حال اگر در چیزی بتوانش یافت، شود که در گمنامی باشد. و اگر در گمنامی نبود، شود که در تنهائی بود هر چند که سلامت گمنامی از آن تنهائی بیش است.
هوش مصنوعی: اگر چیزی وجود داشته باشد که در خفا و ناشناسی باشد، این موضوع قابل توجه است. و اگر این چیزی در خفا نباشد، ممکن است در تنهایی قرار گیرد، هرچند که بودن در گمنامی از تنهایی بهتر و سالم‌تر است.
و اگر در تنهائی نبود، شود که در سکوت بود هر چند که سلامت تنهائی از آن سکوت بیش است. و اگر در سکوت نبود، شود که در سخن سلف صالح بود. اما خوشبخت کسی است که در نفس خویش خلوت یابد و خداوند موفقیت می دهد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در تنهایی نباشد، ممکن است در سکوت باشد، هرچند که سکوت در تنهایی برتری بیشتری دارد. اگر در سکوت نباشد، ممکن است در گفتگو با افراد خوب باشد. اما کسی که بتواند در درون خود آرامش و خلوتی پیدا کند، خوشبخت است و خداوند او را به موفقیت می‌رساند.
خدایش خیردهاد شاعر چه نیکو سروده است:
هوش مصنوعی: خداوند به شاعر الهام بخشیده و او به زیبایی شعر گفته است.
لذت بخش تر از تمتع زیبارویانی که در لباس ابریشمین همی آیند لذت آن تائب است که گریزان از اهل و مال این جا و آنجا سفر کند. تا بل نامش فراموش شود و تنها ماند و عبادت را امانی یابد.
هوش مصنوعی: لذت بخش‌تر از خوشی ناشی از زیبایی‌هایی که در لباس‌های ابریشمی ظاهر می‌شوند، خوشنودی یک تائب است که از خانواده و مال خود دور می‌شود و به سوی سفرهای مختلف می‌رود. او به گونه‌ای سفر می‌کند که نامش فراموش شود و در نهایت به تنهایی به عبادت و پرستش مشغول شود.
لذتش این بود که هر جا رو میکند، بتلاوت پردازد و هر جا هست در دل و زبان ذکر پروردگار گوید.
هوش مصنوعی: لذت او در این بود که هر جا که می‌رفت، به تلاوت قرآن بپردازد و در هر لحظه‌ای که بود، به یاد خدا ذکر بگوید.
خداوند را بین مردمان، بندگانی زیرک است که دنیا را طلاق گفته اند و از فتنه هایش ترسیده.
هوش مصنوعی: خداوند در میان مردم، افرادی باهوش وجود دارد که دنیا را رها کرده‌اند و از مشکلات و فریب‌های آن می‌ترسند.
دنیا را نیک نگریسته اند و از آن جا که آن را جایگاهی برای زندگان نیافته اند.
هوش مصنوعی: دنیا به خوبی مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته و به این نتیجه رسیده‌اند که این مکان مناسب برای زندگی انسان‌ها نیست.
آن را گردابی دانسته اند که تنها با کشتی کار نیک میتوان از آن رهایی یافت.
هوش مصنوعی: آن را همچون گردابی می‌دانند که تنها با انجام کارهای نیک می‌توان از آن خارج شد.
اگر سپاسگزاری من از نعمت های خداوند خود نعمتی بود، در خور سپاس است.
هوش مصنوعی: اگر من بتوانم از نعمت‌های خداوند سپاسگزاری کنم، این خود یک نعمت به حساب می‌آید و شایسته قدردانی است.
بدین گونه هر چند روزگار دیر ماند و عمر دراز بود، سپاس وی جز بفضل او ممکن نشود.
هوش مصنوعی: به این ترتیب، هرچند زمان طولانی و عمر فراوان باشد، شکرگزاری از او جز با لطف و رحمت او امکان‌پذیر نیست.
رابعه ی عدویه را پرسیدند: کی بنده از پروردگار بزرگ راضی شود؟ گفت:
هوش مصنوعی: رابعه عدویه را پرسیدند: چه زمانی یک بنده از خدای بزرگ رضایت پیدا می‌کند؟ او پاسخ داد:
آن گاه که شادیش از مصیبت چون شادیش بر نعمت بود.
هوش مصنوعی: زمانی که شادی او در زمان مصیبت به اندازه شادی‌اش در زمان نعمت باشد.
روزی هم او را گفتند: شوق تو به فردوس چسان است؟ گفت: ابتدا همسایه سپس خانه.
هوش مصنوعی: روزی از او پرسیدند: اشتیاق تو به بهشت چگونه است؟ او پاسخ داد: ابتدا باید همسایه‌ام را ببینم، سپس به فکر خانه‌ام باشم.
نیز از کلام اوست که خدایمان از آن بهرمند کناد: آنچه از عباداتم را که آشکارا بوده است، بحساب نمی آورم.
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که شخص ذکر شده، عباداتی که به صورت علنی انجام داده است را اهمیت چندانی نمی‌دهد و این امر را به خداوند مربوط می‌داند که او از کارهای او بهره‌مند شود.
عابدی گفته است: دنیا را خوار دارید. چرا که گواراترین چیزهایش نزد شما، در مقابل زیانهایش سخت کوچک او خوار است.
هوش مصنوعی: عابدی می‌گوید: به دنیا اهمیت زیادی ندهید. زیرا خوشی‌ها و لذت‌هایی که دنیا به شما می‌دهد، در برابر آسیب‌هایی که ممکن است به شما بزند، بسیار ناچیز و کم‌ارزش است.
دلارام زیبا رخی است که از آفتاب جز دور از دسترسش بودنش را نیاموخته است.
هوش مصنوعی: دلارام چهره‌ای زیباست که تنها ویژگی‌اش این است که از آفتاب دور است و هیچ چیز دیگری از آن نیاموخته است.
مذمتش که میکنم، گوشش شنوای آن نیست و خشنودی ام را نیز اعتنائی نمی کند.
هوش مصنوعی: هر وقت درباره او بد می‌گویم، او به حرف‌های من توجهی نمی‌کند و به خوشحالی من هم اهمیتی نمی‌دهد.
یکی از مفسران پیرامن این آیه «و ینجی الله الذین اتقوا بمفازتهم من العذاب » نوشته است: عمل نیکو بروز رستاخیز کننده ی خود را هنگام مشاهده ی هول قیامت گوید، بر من برشو، چرا که بدنیا مدتها من بر تو بودم. آن گاه وی بر خود بنشاند و از تنگناهای رستاخیز برهاند.
هوش مصنوعی: یکی از مفسران درباره این آیه گفته است که اعمال نیک انسان در روز رستاخیز به کمک او می‌آید و وقتی فرد به وحشت قیامت نگاه می‌کند، می‌گوید: «بیا به کمک من»، زیرا من در دنیا مدتی برای تو تلاش کرده‌ام. سپس این اعمال نیک او را از سختی‌های روز قیامت نجات می‌دهند.
نام آوری گفت: بنده ی خدا ببزرگی دست نیابد مگر آن که مردم را چنان از چشم اندازد که جز خدا نبیند و هیچکس بر سود و زیان رساندن بوی توانا نبود و یاآن که چنان ایشان را از دل برون کند که اعتنا نکند چگونه اش بینند.
هوش مصنوعی: نام‌آوری بیان کرد که هیچ‌کس نمی‌تواند به مقام بلند و بزرگی دست یابد مگر اینکه مردم را به گونه‌ای تحت تأثیر قرار دهد که جز خدا را نبینند. همچنین، هیچ‌کس نمی‌تواند به او سود یا زیانی برساند، یا اینکه به حدی آنها را از دل خود خارج کند که توجهی به چگونگی او نداشته باشند.
ما را خواهی جمله حدیث ما کن
خو، با ما کن زدیگران خو واکن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی درباره ما چیزی بگویی، همه ما را در نظر بگیر و با ما رفتار کن، نه اینکه به دیگران توجه کنی.
ما زیبائیم یاد ما زیبا کن
با ما تو دو دل مباش دل یکتا کن
هوش مصنوعی: ما زیبا هستیم، یاد ما را زیبا کن. با ما دو دل نباش، یک دل باش.
ای خواهان دانش که اینجا و آنجا در جستجوی آنی، دانائی در سینه ی تو است.
هوش مصنوعی: ای کسی که به دنبال علم هستی و در هر جا به دنبالش می‌گردی، بدان که دانش در درون خود تو نهفته است.
از این رو هر گاه کوشنده ای بجستجو برخاست همراهش برخیز و آنقدرش بخوان که پاسخت دهد.
هوش مصنوعی: به همین خاطر هر زمان که شخصی به جستجو و تحقیق پرداخت، به او بپیوند و آنقدر با او صحبت کن که بتوانی جوابش را بگیری.
هرگزش فراموش نمی کنم آن گاه که سرشار از جوانی پدیدار شد و گفت برگو بدانم اشتیاق با تو چه کرد؟ و گفتمش: قصه ی ما طولانی است و ترا تنگدلی آرد.
هوش مصنوعی: هرگز فراموش نخواهم کرد زمانی را که او با شور جوانی نزد من آمد و از من خواست تا بگویم احساساتم چه تاثیری بر من گذاشته است. من به او گفتم: داستان ما خیلی طولانی است و ممکن است تو را دلسرد کند.
حق سبحانه عزیز (ع) را وحی کرد که: اگر راضی نشوی که نقل مجلس بدگویانت کنم، نامت را بر طومار فروتنان نخواهم نوشت.
هوش مصنوعی: خداوند عز و جل به او وحی کرد که: اگر از این که سخنان منفی دیگران را مطرح کنم راضی نباشی، نام تو را در فهرست فروتنان نخواهم نوشت.
امیر مومنان (ع) راست: سه کار از دیگر کارها سخت تر است، در همه حال بیاد خداوند بودن، یاران را با مال یاری کردن و از خود حق بجانب مردم دادن.
هوش مصنوعی: امیر مومنان (ع) می‌فرمایند: سه کار وجود دارد که انجام آن‌ها از سایر کارها دشوارتر است. اولین آن، در هر شرایطی به یاد خداوند بودن است. دوم، کمک کردن به دوستان با استفاده از اموال خود است. و سوم، دادن حق مردم به خودشان است.
بزرگی گفت: حق آن است که بر لغزش برادرت هفتاد عذرآوری. حال اگر دل تو آن ها را نپذیرفت، وی را گوئی که برادرت ترا هفتاد عذر آورد و تو نپذیرفتی حقا که تو در خور سرزنشی نه او.
هوش مصنوعی: بزرگی گفت: درست این است که برای اشتباهات برادرت هفتاد دلیل بیاوری. حال اگر دل تو آن‌ها را نپذیرفت، به او بگو که برادرت هفتاد دلیل آورد و تو نپذیرفتی. واقعاً این تو هستی که باید سرزنش شوی، نه او.
مرا در عشق تو سختی هائی است که مجنون عامری در عشق لیلی هرگزشان نچشید.
هوش مصنوعی: در عشق تو، درد و رنجی را تحمل می‌کنم که مجنون عامری در عشق لیلی هرگز تجربه نکرده است.
با این همه اما من چون مجنون سر بدنبال وحوش نگذاردم. چرا که جنون را گونه های بسیار است.
هوش مصنوعی: با این وجود، من مانند مجنون به دنبال دیوانگی نرفتم. زیرا دیوانگی انواع و اقسام مختلفی دارد.
خواستمش که مرا زگونه ی خویش ده بوسه دهد، نه بیش.
هوش مصنوعی: خواستار این بودم که او از روی محبت و عشق، یک بوسه از گونه‌ام بزند و بس.
اما آن گاه که دست در گردنش کردم و لب بر نهادمش، در شمار بخطا افتادم و حساب از دست شد.
هوش مصنوعی: اما وقتی که دستم را دور گردنش انداختم و لب به لبش گذاشتم، به اشتباه افتادم و همه چیز از کنترل خارج شد.
مصنف گوید: آنچه می گوید بخط پدرم که خداوند روانش را قدسی کناد، یافته ام: مساله: بقطعه زمینی، درختی است با ارتفاعی مجهول. ظهر هنگام گنجشکی از نوک آن درخت به زمین می پرد.
هوش مصنوعی: نویسنده می‌گوید: آنچه در اینجا می‌نویسد به قلم پدرم است که خداوند روحش را شاد کند. موضوع این است که در یک قطعه زمین، درختی وجود دارد با ارتفاعی نامشخص. در ساعات وسط روز، گنجشکی از بالای آن درخت به سوی زمین می‌پرد.
خورشید در اول جدی است، به شهری که در بیست و یک درجه ی عرض جغرافیائی واقع است. گنجشک یاد شده بر نقطه ای از سایه ی درخت فرود می آید.
هوش مصنوعی: خورشید در ابتدای دی ماه به شهری می‌تابد که در عرض جغرافیایی بیست و یک درجه قرار دارد. گنجشکی بر روی نقطه‌ای از سایه درخت نشسته است.
مالک زمین، زمین را از بیخ درخت تا نقطه ی موصوف به زید میفروشد. و از آن نقطه تا اخر سایه را به عمرو و از نقطه ی انتهای سایه باندازه ی ارتفاع درخت - یعنی آخرین حد ملک خود - به بکر.
هوش مصنوعی: مالک زمین، تمام زمینی را که از پایه درخت تا نقطه مشخص شده می‌فروشد. سپس از آن نقطه تا انتهای سایه درخت را به عمرو می‌دهد و از نقطه انتهایی سایه به اندازه ارتفاع درخت، یعنی تا آخرین حد ملک خود، به بکر واگذار می‌کند.
پس از آن درخت از میان می رود و میزان سایه و نقطه ی فرود گنجشک بر ما پوشیده میماند. حال با این فرض که ارتفاع درخت و طول سایه و فاصله ی نقطه ی فرود گنجشک تا بیخ درخت بر ما مجهول است، میخواهیم سهم هر یک از خریداران را تعیین کنیم و به ایشان دهیم.
هوش مصنوعی: بعد از اینکه درخت از بین می‌رود، سایه و نقطه‌ای که گنجشک بر روی زمین نشسته، برای ما نامشخص می‌ماند. با این فرض که ارتفاع درخت، طول سایه و فاصله‌ی نقطه‌ی نشستن گنجشک تا پایه‌ درخت برای ما معلوم نیست، ما می‌خواهیم سهم هر یک از خریداران را مشخص کرده و به آنها بدهیم.
میدانیم که مسافتی که گنجشک آن را با پرواز طی کرده است، پنج متر است. نیز میدانیم که باقی اعداد مجهولمان نیز عدد صحیح است. و میخواهیم بدون مراجعه به قواعد حساب و جبر و مقابله و خط این مساله را حل سازیم. راه حل کدام است؟
هوش مصنوعی: ما می‌دانیم که گنجشکی مسافتی به طول پنج متر را پرواز کرده است و همچنین می‌دانیم که دیگر اعداد ناشناخته نیز عددهای صحیح هستند. هدف ما این است که این مسأله را بدون استفاده از قواعد حساب، جبر، مقایسه و خط حل کنیم. پس راه حل چیست؟
گویم، این مساله را بخط پدر - قدس الله سره - یافتم و پندارم که مساله را خود او طرح کرده است. و بنظرم می رسد که جواب سوال این بود که گفته شود.
هوش مصنوعی: به نظر من، این موضوع را از نوشته‌های پدرم پیدا کردم و گمان می‌کنم خود او این مساله را مطرح کرده است. به نظرم پاسخ این سوال باید این باشد که گفته شود.
چون مسافت پرواز وتر مثلث قائم الزاویه است و مربع آن یعنی بیست و پنج بنا به قضیه عروس برابر با مربع دو ضلع دیگر است، اگر بدو مربع صحیح تقسیم شود. یکی شانزده خواهد بود و دیگری نه.
هوش مصنوعی: چون مسافت پرواز و وتر مثلث قائم‌الزاویه را می‌توان با یکدیگر مقایسه کرد، و مربع آن برابر با بیست و پنج است، بر اساس قضیه‌ای معروف، این مقدار برابر با مجموع مربع دو ضلع دیگر مثلث خواهد بود. اگر این مقدار به دو مربع صحیح تقسیم شود، یکی از آن‌ها شانزده و دیگری نه خواهد بود.
پس یکی از دو ضلع محیط به قاعده چهار است. و دیگری سه و طول سایه نیز چهار است. زیرا ارتفاع خورشید در آن زمان و مکان چهل و پنج بوده است.
هوش مصنوعی: در نتیجه، یکی از دو ضلع محیط اندازه‌ی چهار را دارد و ضلع دیگر اندازه‌ی سه است. همچنین طول سایه نیز برابر با چهار است، زیرا در آن زمان و مکان، زاویه ارتفاع خورشید چهل و پنج درجه بوده است.
چه این مقدار بقیه ی تمام مقدار عرض یعنی شصت و نه ذرع - اگر از آن بیست و چهار یعنی میل کلی راکسر کرده باشیم - است.
هوش مصنوعی: این مقدار باقی‌مانده از کل عرض، یعنی شصت و نه ذرع است، که اگر مقدار بیست و چهار را از آن کم کنیم، به دست می‌آید.
در جای خویش نیز ثابت شده است که سایه ی ارتفاعی باندازه ی چهل و پنج ذرع با شاخص مساوی است. از این رو آشکار می شود که سهم زید از زمین سه متر و سهم عمرو یک متر و سهم بکر چهار متر است. و این منظور ماست.
هوش مصنوعی: در تحقیقاتی که انجام شده، مشخص شده که سایه در ارتفاعی معادل چهل و پنج ذرع با علامت مشابه برابر است. بنابراین، سهم زید از زمین سه متر، سهم عمرو یک متر و سهم بکر چهار متر است. و این همان چیزی است که ما به دنبال آن هستیم.
پوشیده نیست که در احتساب سایه ی ارتفاع به چهل و پنج ذرع برای شاخص اندک مسامحه ای بکار رفته است، که بدان در حاشیه ی خویش بر رساله ی اسطرلاب اشاره کرده ام. اما این تفاوت بسیار اندک است و محسوس نیست و برای پاسخ به سئوال، ما را کافی است.
هوش مصنوعی: مشخص است که در محاسبه سایه برای ارتفاع چهل و پنج ذرع، کمی سهل‌انگاری شده است. این موضوع را قبلاً در حاشیه رساله اسطرلاب ذکر کرده‌ام. با این حال، این تفاوت بسیار ناچیز است و تأثیر زیادی ندارد و برای پاسخ به سوال مورد نظر، کافی به نظر می‌رسد.
در کتاب کافی بروش حسن از حضرت ابو عبدالله (ع) روایت شده است که فرمود: قرآن پیمان خداوند بر مخلوق اوست. از این رو بر مسلمان شایسته است که بر پیمان خویش بنگرد و هر روزی از آن پنجاه آیه خواند.
هوش مصنوعی: در کتاب کافی، از حضرت ابو عبدالله (ع) نقل شده که فرمودند: قرآن، پیمان خداوند با مخلوقاتش است. به همین دلیل، شایسته است که مسلمانان به این پیمان توجه داشته باشند و هر روز پنجاه آیه از قرآن را تلاوت کنند.
نیز از زین العابدین(ع) روایت شده است که فرمود: آیه های قرآن گنجینه هائی است. و هر بار که گنجینه ای از آن بازکنی، شایسته است که بدان بنگری.
هوش مصنوعی: از زین العابدین(ع) نقل شده است که فرمودند: آیات قرآن همچون گنجینه‌هایی هستند و هر بار که یکی از این گنجینه‌ها را باز می‌کنی، شایسته است که به آن توجه کنی.
از جمله آنچه خداوند سبحانه و تعالی به موسی - که بر پیامبر ما و او برترین درود و پاکترین سلام بادا - وحی فرمود، ای موسی کهنه لباس باش و تازه دل، تا بر مردم زمین ناشناس باشی و بین خلق آسمان شناسا و معروف.
هوش مصنوعی: خداوند به موسی وحی فرمود که با ظاهری کهنه و دلی تازه زندگی کند، تا در میان مردم بر روی زمین ناشناس بماند و در عین حال در بین مخلوقات آسمانی شناخته شده و معروف باشد.
ندیم سلطان، حکیمی را به صحرا دید که علف می چید و می خورد. گفتش که: اگر بخدمت شاهان در می آمدی، نیازمند خوردن علف نمی شدی. پاسخ داد. تو نیز اگر علف میخوردی، نیازمند خدمت شاهان نبودی.
هوش مصنوعی: ندیم سلطان، شخصی را در صحرا دید که علف می‌چید و می‌خورد. به او گفت: اگر به خدمت شاهان می‌رفتی، نیازی به خوردن علف نداشتی. او در پاسخ گفت: اگر تو هم علف می‌خوردی، به خدمت شاهان نیازی نداشتی.