شمارهٔ ۱۲۹
زنده کی از برت ای جان جهان برخیزم؟!
مگر آن دم که سپارم بتو جان برخیزم!
وعده ی خلوت خاصم، چو دهی در مجلس؛
آن قدر باش که از خلق نهان برخیزم!
غیر من نیست میان توو اغیار حجاب؛
آه از آن روز که منهم ز میان برخیزم
رنجشم از تو بحدی است که در خلوت خاص
صد رهم گر بنشانند، همان برخیزم!
غمی از پیریم آذر نه که در پای خمی؛
شب چو آسوده شوم، صبح جوان برخیزم
شمارهٔ ۱۲۸: غمین، چند از برت با چشم خون آلود برخیزم؟!شمارهٔ ۱۳۰: شبی کت، غیر هم بزم است، اگر بیرون در باشم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زنده کی از برت ای جان جهان برخیزم؟!
مگر آن دم که سپارم بتو جان برخیزم!
هوش مصنوعی: ای جان جهان، آیا زمانی میتوانم از کنار تو برخیزم؟ تنها هنگامی که جانم را به تو تقدیم کنم، میتوانم از تو دور شوم!
وعده ی خلوت خاصم، چو دهی در مجلس؛
آن قدر باش که از خلق نهان برخیزم!
هوش مصنوعی: اگر قرار است که در جمعی حاضر باشی و وعدهی دیداری در خلوت خاصی به من بدهی، باید به اندازهای در آن جمع حضور داشته باشی که من بتوانم به دور از چشم دیگران و به راحتی از آن جمع خارج شوم.
غیر من نیست میان توو اغیار حجاب؛
آه از آن روز که منهم ز میان برخیزم
هوش مصنوعی: جز من کسی در میان تو و دیگران حجاب نیست؛ آه آن روز که من هم از میان بروم.
رنجشم از تو بحدی است که در خلوت خاص
صد رهم گر بنشانند، همان برخیزم!
هوش مصنوعی: من آنقدر از تو ناراحت هستم که حتی اگر به دورترین و خصوصیترین مکانها بروم و صد بار هم بنشینم، باز هم نمیتوانم فراموش کنم و برمیخیزم.
غمی از پیریم آذر نه که در پای خمی؛
شب چو آسوده شوم، صبح جوان برخیزم
هوش مصنوعی: غم ناشی از پیری را احساس نمیکنم، بلکه به خاطر خمیدگی پاهایم است؛ وقتی شب استراحت میکنم، صبح دوباره جوانی خود را به دست میآورم.

آذر بیگدلی