گنجور

شمارهٔ ۱۲۸

غمین، چند از برت با چشم خون آلود برخیزم؟!
رها کن، تا جمالت بینم و خشنود برخیزم!
نشانده بر درت ناخوانده شوقم، تا چه فرمایی؟
اگر مقبول بنشینم، وگر مردود برخیزم؟!
پس از دیری نشستم دوش، چون در گوشه‌ای سرمست
نشاندی غیر را پهلوی من، تا زود برخیزم
چو در بزمت نشستم، مضطرب گشتی، سرت گردم
اگر از رفتنم دل خواهدت آسود برخیزم!
زدی از دیدن بیگانگان، صد طعنه بر دربان
مرادت زین سخن، گر رفتن من بود برخیزم!
ز یار امیدوار، از آسمانم بدگمان یا رب؛
نشاند تا کجا چون ز آستان فرمود برخیزم!
چو در مجلس نشینم، تا نرنجد غیر ازو؛ پنهان
نوید خلوت خاصم دهد، تا زود برخیزم!
ز رشک غیر، در بزمش کشم تا چند آه آذر؟!
نشد تا تیره در چشمم جهان زین دود برخیزم!!

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غمین، چند از برت با چشم خون آلود برخیزم؟!
رها کن، تا جمالت بینم و خشنود برخیزم!
هوش مصنوعی: غمگینم، تا کی باید با چشمان گریان از تو دور باشم؟! رهایم کن تا بتوانم زیبایی تو را ببینم و خوشحال شوم!
نشانده بر درت ناخوانده شوقم، تا چه فرمایی؟
اگر مقبول بنشینم، وگر مردود برخیزم؟!
هوش مصنوعی: در جلوی در خانه‌ات ایستاده‌ام و پر از شوق و آرزو هستم، حالا منتظر هستم ببینم چه واکنشی نشان خواهی داد. اگر مرا بپذیری و بنشینم، خوب است؛ اما اگر مرا نپذیری و از خود برانی، باید بروم.
پس از دیری نشستم دوش، چون در گوشه‌ای سرمست
نشاندی غیر را پهلوی من، تا زود برخیزم
هوش مصنوعی: بعد از مدت‌ها نشستم و سرمست شدم، تو شخص دیگری را کنارم نشاندی و من زود خواستم از جا برخیزم.
چو در بزمت نشستم، مضطرب گشتی، سرت گردم
اگر از رفتنم دل خواهدت آسود برخیزم!
هوش مصنوعی: وقتی در مهمانی تو نشستم، تو دلتنگ و بی‌تاب شدی. اگر می‌خواهی با رفتنم راحت شوی، من هم آماده‌ام که برخیزم.
زدی از دیدن بیگانگان، صد طعنه بر دربان
مرادت زین سخن، گر رفتن من بود برخیزم!
هوش مصنوعی: از دیدن بیگانگان دلخور شدم و صد حرف و کنایه به نگهبان آرزوهایم زدم. اگر قرار باشد که من بروم، از جایت برمی‌خیزم!
ز یار امیدوار، از آسمانم بدگمان یا رب؛
نشاند تا کجا چون ز آستان فرمود برخیزم!
هوش مصنوعی: از طرف یارم امیدوارم، ولی در عین حال به آسمان بدگمانم. ای خدا، مرا تا کجا ببری وقتی که از درگاه او مرا برخاستن دستور داده‌اند؟
چو در مجلس نشینم، تا نرنجد غیر ازو؛ پنهان
نوید خلوت خاصم دهد، تا زود برخیزم!
هوش مصنوعی: وقتی در جمع نشسته‌ام، تنها اوست که باید ناراحت نشود؛ آرام آرام به من اشاره می‌کند که وقت آن است که زودتر از جا بلند شوم و خلوتی خاص برایم آماده شده است.
ز رشک غیر، در بزمش کشم تا چند آه آذر؟!
نشد تا تیره در چشمم جهان زین دود برخیزم!!
هوش مصنوعی: به خاطر حسودی دیگران، در جمع او تا کی باید آه بکشم؟! تا زمانی که دنیا در چشم من تاریک است، از این دود و غم نمی‌توانم فرار کنم!