شمارهٔ ۱۲۷
گر روی تو بینم و بمیرم
سهل است، باین گنه مگیرم
جز نام تو نیست بر زبانم
جز یاد تو نیست در ضمیرم
من فاخته ام، تو سرو یعنی
تو آزادی و من اسیرم
افتم اگر از پیت عجب نیست
تو محتشمی و من فقیرم
گر بردارند سر بتیغم
گر بشکافند دل بتیرم
سر از قدم تو بر ندارم
دل از مهر تو بر نگیرم
هست از غمت ای جوان فراغت
از سرزنش جوان و پیرم
صبح عید است، یا ز جانان
آورده بشارتی بشیرم؟!
یا باد صبا ز خاک آن کوی
افشانده به پیرهن عبیرم؟!
گر در همه کار بیدلم، لیک
در دادن دل، بسی دلیرم
گر پند دهی بمنعم از عشق
آذر، بخلاف ناگزیرم!
کاین پند ز کس نمی پسندم
وین منع ز کس نمی پذیرم
شمارهٔ ۱۲۶: نیم غمگین، ولی خود را غمین از بهر آن دارم؛شمارهٔ ۱۲۸: غمین، چند از برت با چشم خون آلود برخیزم؟!
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر روی تو بینم و بمیرم
سهل است، باین گنه مگیرم
هوش مصنوعی: اگر چهرهات را ببینم و برایش جان بدهم، این کار برایم آسان است و به خاطر این گناه مرا سرزنش نکن.
جز نام تو نیست بر زبانم
جز یاد تو نیست در ضمیرم
هوش مصنوعی: فقط نام تو بر زبانم جاری است و هیچ چیزی جز یاد تو در درونم وجود ندارد.
من فاخته ام، تو سرو یعنی
تو آزادی و من اسیرم
هوش مصنوعی: من مانند یک فاخته هستم که در قفس گیر افتادهام، و تو مانند سروها هستی که آزاد و سرزندهای.
افتم اگر از پیت عجب نیست
تو محتشمی و من فقیرم
هوش مصنوعی: اگر من از مقام و جایگاه خود پایین بیفتم، دلیلی ندارد که تعجب کنی. تو از نظر احترامی و موقعیتی بالا هستی و من در جایگاه ناتوان و فقیر قرار دارم.
گر بردارند سر بتیغم
گر بشکافند دل بتیرم
هوش مصنوعی: اگر سر بت را بردارند و دل را با تیر بشکافند، من همچنان در عشق او باقی خواهم ماند.
سر از قدم تو بر ندارم
دل از مهر تو بر نگیرم
هوش مصنوعی: هرگز از پای تو بلند نخواهم شد و از محبت تو جدا نخواهم گشت.
هست از غمت ای جوان فراغت
از سرزنش جوان و پیرم
هوش مصنوعی: غم تو باعث شده است که از سرزنشهای دیگران، چه جوان و چه پیر، راحت شوم.
صبح عید است، یا ز جانان
آورده بشارتی بشیرم؟!
هوش مصنوعی: صبح عید است، آیا خبری از محبوبم برایم آوردهاند؟!
یا باد صبا ز خاک آن کوی
افشانده به پیرهن عبیرم؟!
هوش مصنوعی: آیا وزیدن نسیم سحرگاهی از خاک آن دیار، عطر و بوی خوش را بر پیراهن من پاشیده است؟
گر در همه کار بیدلم، لیک
در دادن دل، بسی دلیرم
هوش مصنوعی: اگر در تمام امور بیحس و بیغیرت هستم، اما در پی دادن دل، بسیار شجاع و جسورم.
گر پند دهی بمنعم از عشق
آذر، بخلاف ناگزیرم!
هوش مصنوعی: اگر به من نصیحت کنی که از عشق آذر دوری کنم، برخلاف میل خودم مجبور به انجام این کار نخواهم بود!
کاین پند ز کس نمی پسندم
وین منع ز کس نمی پذیرم
هوش مصنوعی: من هیچ پندی را از کسی قبول ندارم و هیچ مانعی را از کسی نمیپذیرم.

آذر بیگدلی