بخش ۶۸ - در بیان صدقه دادن
گر کنی خیری به دست خویش کن
خیر خود را وقف هر درویش کن
یک درم کان را به دست خود دهند
به بود زان کز پی او صد دهند
گر ببخشی خود یکی خرمای تر
بهتر از بعد تو صد مثقال زر
هر چه بخشیدی مکن با او رجوع
گر ز پا افتادهای از دست رجوع
این بدان ماند که شخصی قی کند
باز میل خوردن آن کی کند؟
با پسر گر چیزکی بخشد پدر
میرسد گر باز گیرد از پسر
ای پسر با مال و زر شادی مجوی
آنچه کس را دادهای دیگر مگوی
شادی دنیا سراسر غم بود
سور او را در عقب ماتم بود
امر «لا تفرح» ز دنیا گوش دار
جای شادی نیست دنیا هوش دار
شادمان را ندارد دوست حق
این سخن دارم ز استادان سبق
گر فرح داری ز فضل حق رواست
لیک از دنیا فرح جستن خطاست
ای پسر با محنت و غم خوی کن
روی دل را جانب دلجوی کن
بخش ۶۷ - در علامتهای اهل جنت: هر کهرا باشد سه خصلت در سرشتبخش ۶۹ - در نصایح: خوف و اندوه است قوتِ بندگان
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر کنی خیری به دست خویش کن
خیر خود را وقف هر درویش کن
هوش مصنوعی: اگر کار خوبی از دست خودت برآید، آن را برای کمک به دیگران بکار ببر و خیرت را نذر هر نیازمندی کن.
یک درم کان را به دست خود دهند
به بود زان کز پی او صد دهند
یک درهم اگر خود ببخشی بهتر از صد درهم است که پس از مرگت ببخشی.
گر ببخشی خود یکی خرمای تر
بهتر از بعد تو صد مثقال زر
هوش مصنوعی: اگر تو مرا ببخشی و یک خرمای تازه به من بدهی، از صد مثقال طلا پس از تو برایم ارزش بیشتری دارد.
هر چه بخشیدی مکن با او رجوع
گر ز پا افتادهای از دست رجوع
حتی اگر نیاز پیدا کردی چیزی را که بخشیدی پس مخواه
این بدان ماند که شخصی قی کند
باز میل خوردن آن کی کند؟
(پس خواستن بخشیده زشت است) مانند این که شخصی استفراغ خود را بخورد.
با پسر گر چیزکی بخشد پدر
میرسد گر باز گیرد از پسر
هوش مصنوعی: اگر پدر کمی چیزی به پسر بدهد، به او نزدیکتر میشود، اما اگر آن را از او پس بگیرد، رابطهشان دچار مشکل خواهد شد.
ای پسر با مال و زر شادی مجوی
آنچه کس را دادهای دیگر مگوی
به مال و ثروت دل مبند و هرچه را به کسی بخشیدهای را در جایی مگو.
شادی دنیا سراسر غم بود
سور او را در عقب ماتم بود
هوش مصنوعی: شادیهای دنیا در حقیقت پر از غم و اندوه هستند و جشن آن، در واقع پشتوانهای از حسرت و غم را به همراه دارد.
امر «لا تفرح» ز دنیا گوش دار
جای شادی نیست دنیا هوش دار
هوش مصنوعی: در این دنیا به خوشحالی و شادی دل خوش نکن، زیرا دنیا مکان مناسبی برای شادی نیست و باید هوشیار بود.
شادمان را ندارد دوست حق
این سخن دارم ز استادان سبق
هوش مصنوعی: دوست شادمان برای خودش جایگاهی ندارد، چون این را از معلمان آموختهام.
گر فرح داری ز فضل حق رواست
لیک از دنیا فرح جستن خطاست
اگر شادی تو از فضل حق است رواست درغیر اینصورت شادی از دنیا خطاست.
ای پسر با محنت و غم خوی کن
روی دل را جانب دلجوی کن
هوش مصنوعی: ای پسر، با سختیها و غمها روبرو شو و به جای دلخوری، به دنبال دلجویی و آرامش بگرد.
حاشیه ها
1399/06/17 16:09
Polestar
بیت چهارم
مصراع دومش اشتباه داره:
گر زپا افتادهای از دست جوع
1399/06/17 18:09
بنیان فکر مولوی مثل ج ا ا می باشد که شادی و خوشی و لذت را بد می داند. چرا به خدای زیبای مهربان دروغ می بندید؟ "شادمانی را ندارد دوست حق" تان بخورد توی سرتان.
1403/03/10 03:06
بهنام اعظمیان
به نظرم به جای «شادمان» باید «شادمانان» نوشته بشه تا آهنگ شعر درست باشه