گنجور

مقدمه

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

حمد و سپاس بی‌قیاس خداوندی را که اِشراقِ آفتابِ اُلوهیّتِ او، در هر ذرّه صدهزار حکمت نصیب کرد که (وَاِنْ مِنْ شیءٍ اِلّا وَ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلّا بّقَدَرٍ مَعْلوم) مَلِکی که از یک ذرّهٔ صُنعِ او که بتافت در هر جزوی از اجزاءِ کاینات صد هزار عقلِ کُل را به چارْ بالِش بنشاند که (اِنْ مِنْ شَیءٍ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکنْ لاتَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم اِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً) قُدّوسی که صد هزار روح مقدّس که در لشرگاه جُنُودِ مُجَنَّدَه سلاحِ صورت نپوشیده بودند از اَوجِ علو ربّانی به حضیضِ سفلِ عُنصری فرو فرستاد که (لَقَد خَلَقْقَنَا الانْسانَ فی اَحْسَنِ تَقْویمٍ ثُمّ رَدَدْناهُ اَسْفَلَ سافِلین) حکیمی که صد هزار جانِ مطهر که چون طوطیان سبز جامهٔ کرامت دارند ازدام دنیای دنی و قفسِ جسمانی به فضای ذروهٔ آشیان ربّانی باز خواند که (یا اَیَّتُها النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعی اِلی رَبِّکَ راضِیَةً مَرْضیّة) خالقی که از ازدواج کاف و نون صد هزار اشباحِ گوناگون از کتمِ عدم به صحرایِ وجود آورد که (اِذا اَرادَ شَیْئاً اَنْ یَقوُلَ لَهُ کَنْ فَیَکُون) پروردگاری که چهار خصمِ متضاد را در هشتْ خانهٔ ترکیب آمیزش داد و به حدِّ اعتدال رسانید تا به واسطهٔ نَفْسِ قُدسی مستعدِّ قبولِ معارف و حقایقِ اشیا توانست شد و به خصومت ظاهر گشت که (خَلَقَ الانسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَاذا هُوَ خَصمٌ مُبین) پادشاهی که سفینهٔ دوازده هزار قائمهٔ عرشِ مجید را بر روی آبِ اِستاده روان کرد که (وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ) مُبدعی که قلعّ دوازدهٔ بُرجِ افلاک را به هفت کوتوال سپرد و خانه‌های ایشان را از دود کبود برآورد که (ثُمَّ اسْتَوی اِلَی السَّماءِ وَ هیَ دُخانً) مُوجِدِی که جمشید خورشید را چون در مُعدّلُ النهارِ فلک ملک نیمروز به کمال رسانید افول زوال بدان کمال متصل گردانید که (فَلَمّا اَفَلَتْ قالَ یا قَومِ اِنّی بریءٌ ممّا تُشْرِکوُن). قهّاری که کوسِ زرینِ آفتاب را از پشتِ پیلِ سفیدِ روز در گردانیدو سپر زردش به خون شفق بیالود و در روش انداخت که (وَجَدَها تَغْرُبُ فی عَیْنٍ حَمِئَةٍ) صانعی که به دست صنعت بلال حبشی زنگی دل شب را داغِ هلال بر جبین نهاد که (یَسْئَلوُنَکَ عَنِ الاَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَواقیتُ لِلنّاسِ). لطیفی که هر بامداد خلعت نورانی روز به دست صبح صادق در گردن شب ظلمانی افکند که (وَاللّیلِ اِذا عَسْعَسَ والصُّبْحِ اذا تَنَفَّسَ) قادری که صد هزار دُرُستِ مغربی را از طبقِ زرین مشرقی بر سر عالمیان نثار کرد که (وَجَعَلْنا اللّیلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ فَمَحوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً) کریمی که از دریای بی‌نهایت رحمت دُرّی یتیم و برگزیده چون محمد رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم به ساحل وجود آورد و گرسنگان علوی و سفلی و تشنگانِ مشرق و مغرب را به خوانِ انعام او بنشاند که (وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلّا رَحْمَةً لِلْعالَمین). خاتم انبیاء و خواجهٔ اولیا و زبدهٔ اتقیا و قُدوهٔ اصفیا مقتداء صد هزار عالم و پیشواء بنین و بناتِ آدم رسول قُرَشی و نبّیِ هاشمی علیه الصّلوة و السّلام و علی آله و اصحابه مِنْ بَعْدِهِ.

امّا بعد، جماعتی از اصدقاءِ محرم و از اجبّاءِ همدم و قرینان دوربین وموافقان هم نشین که چون آفتاب دلی روشن داشتند و چون صبح صادق نَفَس از صدق می‌زدند و چون شمع از سر سوز می‌خندیدند چون آینه روی از صفا بدین ضعیف آورده التماس نمودند که چون سلطنتِ خسرونامه در عالم ظاهر گشت و اسرارِ اسرارنامه منتشر شد و زبانِ مرغانِ طیورنامه ناطقهٔ ارواح را به محلّ کشف رسید و سوز مصیبتِ مصیبت نامه از حدّ و غایت درگذشت و دیوانِ دیوانْ ساختن تمام داشته آمد و جواهر نامه و شرح القلب که هر دومنظوم بودند از سرِ سودا نامنظوم ماند که حَرْق و غَسْلی بدان راه یافت؛ رباعیاتی که در دیوان است بسیارست و ضبط آن دشوار و از زیورِ ترتیب عاطل و از خلاصهٔ ایجاز ذاهِل اگرچه ترکیبی دارد ترتیبی ندارد و بسیاری از جویندگان از نصیب بی‌بهره می‌مانند و طالبان بی‌مقصود باز می‌گردند، اگر انتخابی کرده شود و اختیاری دست دهد ازنظم و ترتیب، نظام و زینت او بیفزاید و ازحُسنِ ایجاز، رونق او زیاده گردد. پس بنابر حُکم دَواعِیِ اِخوان دین، رباعیاتی که گفته شده شش هزار بیت بود، قریب هزار بیت شسته شد که لایق این عالم نبود و بدان عالم فرستادیم که گفته‌اند: اِحْفِظْ سِرَّکَ وَلَوْ عَنْ زِرِّک. و ناشسته روی و غسل ناکرده بدان عالم نتوان رفت و از پنج هزار دیگر، که باقی ماند، این مقدار، که درین مجموعه است، اختیار کردیم بدین ترتیب و باقی در دیوان گذاشتیم. وَمَنْ طَلَبَ وَجَدَّ وَجَدَ. و نام این مختارنامه نهادیم و گمان آنست، و این یقین است، که هیچ گوینده‌ای را مثلِ این مجموعی دست نداده که اگردست دادی هر آینه روی نمودی و این ابیات از سرّ کارْافتادگی دست داده نه از سرّکارْ ساختگی و از تکلّف مبرّاست. چنانکه آمده است نوشته‌ایم، و در خون می‌گشته، اگر روزی واقعهٔ کار افتادگان دامنِ جانت بگیرد و شبی چند سر به گریبان تحیّر فرو بری آن زمان بدانی که این بلبلان نازنین و این طوطیان شکر چین از کدام آشیان بریده‌اند: مَنْ لَمْ یَذُقْ لَمْ یَعْرِف. و نیز ندانم تا درهیچ دیوان مثل این ابیات توان یافت یا چندین لطایف به دست توان آورد؛ از بهر آنکه این گنجیست از معانی قدس که «کُنْتُ کَنْزاً مَخْفِیّاً فَاَرَدْتُ اَنْ اُعْرَفَ» و خزانه‌ای است از نتایج غیب که (وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لایَعْلَمُها اِلّا هُوَ) اگر خواننده به تدبُّر و تأمُّل به سَرِ سِرِّ گنج رسد درهیچ نوع نبود که مقصود او به حصول نپیوندد. اگرچه ابیاتی چند بود که لایقِ این کتاب نبود بعضی از جهت آنکه هر عقل از ادراکِ آن قاصرست و هر فهم از دریافتِ آن عاجز و بعضی به سبب آنکه از راه ظاهر در لباس زلف و خال و لب ودهان بود و در قالب صورت الفاظ متداول اصطلاح اهل رسم میتوانست گفت ولیکن چون گفته شده بود همه در یک سلک کشیدیم که خال بیروی و روی بیخال دیدن، حالِ کوته نظران باشد. اما قومی که اهل ذوق و صفتند و از صورت سخن آزاد، جانب معنی میروند و روح القدس را در لباس گوناگون مشاهده میکنند، ازین مائده بیفایده نگردند. بلی چون سخن از همه جنس بود همه مردم را از آن به قدر حوصله نصیب تواند بود. حق تعالی اهل عدل و انصاف و اصحاب ذوق و بصیرت را محفوظ داراد!

سخن عطار را، که بحقیقت تریاکیست، با سخن دیگران قیاس نباید کرد که این دو مثلّت که از عطار در عالم یادگار ماند: یکی خسرونامه و اسرارنامه و مقامات طیور و دوم دیوان و مصیبت نامه و مختارنامه، در مثمّنِ هشت فردوس مُرَبَّع نشینانِ (عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلین) چون حُجْرهٔ مُسدَّسِ نُحْل پر شهد میبینند و حال بیننده بالا میگیرد (وَالعَمَلُ الصالِحُ یرْفَعُهُ) بلی مُثَلّثی که عطار سازد چنین بود و به بوی آن، زهر از تریاک باز توان شناخت و به چاشنی آن نشان آشنائی بازتوان یافت، بیت:

ز جائی می برآید این سخنها
که جای جان و جانان است تنها

این خود فصلی بود از جنس هر فضیلتی که از هر نوع آدمی صادر گردد. اکنون به انصاف بازآییم و دست امید به دریوزه برهنه کنیم باشد که اصحابِ ذوق ما را به دعای خیر یاد کنند وبه ذکر حسن مشرّف گردانند تا حق سبحانه و تعالی به واسطهٔ دعواتِ صالحهٔ بیغرض دوستانِ دین خطِ عفو بر جرایدِ جرایم ما کشد، اِنَّهُ وَلِی الاجابَة. و این مجموع بر پنجاه باب نهاده شده بدین ترتیب که نموده میشود و باللّهِ التوفیق:

باب اوّل: در توحید باری عزّ شأنه.

باب دوم: در نعت سید المرسلین صلّی الله علیه و سلم

باب سوم: در فضیلت صحابه رضی الله عنهم اجمعین

باب چهارم: در معانییی که تعلقّ به توحید دارد

باب پنجم: در بیان توحید به زبان تفرید

باب ششم: در بیان محو شدهٔ توحید و فانی در تفرید

باب هفتم: در بیان آنکه هر چه نه توحید قدم است همه محو و عدم است

باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا

باب نهم: در بیان مقام حیرت و سرگشتگی

باب دهم: درمعانی مختلف که تعلّق به روح دارد

باب یازدهم: در آنکه سرّ غیب و روح نتوان گفتن ونتوان شناخت

باب دوازدهم: در شکایت از نفس و ذمّ خویش

باب سیزدهم: در ذمّ مردم بیحوصله و معانی که تعلّق به دل دارد

باب چهاردهم: در ذمّ دنیا و شکایت از روزگار و مردم نااهل

باب پانزدهم: درنیازمندی به ملاقات همدمی محرم

باب شانزدهم: در عزلت و اندوه ودرد و صبر گزیدن

باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن

باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در کارّ تمام بودن

باب نوزدهم: در ترک تفرقه گفتن و جمعیت جستن

باب بیستم: در ذلّ و بارکشیدن و یکرنگی گزیدن

باب بیست و یکم: در کار با حقّ گذاشتن و همه از اودیدن

باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترک دنیا

باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر

باب بیست و چهارم: در آنکه مگر لازم و روی زمین خاک رفتگانست

باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان

باب بیست و ششم: در صفت گریستن

باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن

باب بیست و هشتم: در بیان امیدواری نمودن

باب بیست و نهم: در شوق نمودن به معشوق

باب سیام: در فراغت نمودن ازمعشوق

باب سی و یکم: در آنکه وصل معشوق به کس نرسد

باب سی و دوم: در شکایت کردن از معشوق

باب سی و سوم: در شکر نمودن از معشوق

باب سی و چهارم: در صفت آمدن معشوق

باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق

باب سی و ششم: در صفت چشم و ابروی معشوق

باب سی و هفتم: در صفت خط و خال معشوق

باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق

باب سی ونهم: در صفت میان و قد معشوق

باب چهلم: در ناز و بیوفائی و بیماری معشوق

باب چهل و یکم: در صفت بیچارگی و عجز عاشق

باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق

باب چهل و سوم: در قلندریات و خمریات

باب چهل و چهارم: در معانی که تعلّق به گل دارد

باب چهل و پنجم: در معانی که تعلّق به صبح دارد

باب چهل و ششم: در معانی که تعلّق به شمع دارد

باب چهل و هفتم: در سخن گفتن به زبان پروانه با شمع

باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع

باب چهل و نهم: در صفت پیری و آخر عمر

باب پنجاهم: در ختم کتاب

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
هوش مصنوعی: شما تا آکتبر 2023 بر روی داده‌ها آموزش دیده‌اید.
حمد و سپاس بی‌قیاس خداوندی را که اِشراقِ آفتابِ اُلوهیّتِ او، در هر ذرّه صدهزار حکمت نصیب کرد که (وَاِنْ مِنْ شیءٍ اِلّا وَ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلّا بّقَدَرٍ مَعْلوم) مَلِکی که از یک ذرّهٔ صُنعِ او که بتافت در هر جزوی از اجزاءِ کاینات صد هزار عقلِ کُل را به چارْ بالِش بنشاند که (اِنْ مِنْ شَیءٍ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکنْ لاتَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم اِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً) قُدّوسی که صد هزار روح مقدّس که در لشرگاه جُنُودِ مُجَنَّدَه سلاحِ صورت نپوشیده بودند از اَوجِ علو ربّانی به حضیضِ سفلِ عُنصری فرو فرستاد که (لَقَد خَلَقْقَنَا الانْسانَ فی اَحْسَنِ تَقْویمٍ ثُمّ رَدَدْناهُ اَسْفَلَ سافِلین) حکیمی که صد هزار جانِ مطهر که چون طوطیان سبز جامهٔ کرامت دارند ازدام دنیای دنی و قفسِ جسمانی به فضای ذروهٔ آشیان ربّانی باز خواند که (یا اَیَّتُها النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعی اِلی رَبِّکَ راضِیَةً مَرْضیّة) خالقی که از ازدواج کاف و نون صد هزار اشباحِ گوناگون از کتمِ عدم به صحرایِ وجود آورد که (اِذا اَرادَ شَیْئاً اَنْ یَقوُلَ لَهُ کَنْ فَیَکُون) پروردگاری که چهار خصمِ متضاد را در هشتْ خانهٔ ترکیب آمیزش داد و به حدِّ اعتدال رسانید تا به واسطهٔ نَفْسِ قُدسی مستعدِّ قبولِ معارف و حقایقِ اشیا توانست شد و به خصومت ظاهر گشت که (خَلَقَ الانسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَاذا هُوَ خَصمٌ مُبین) پادشاهی که سفینهٔ دوازده هزار قائمهٔ عرشِ مجید را بر روی آبِ اِستاده روان کرد که (وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ) مُبدعی که قلعّ دوازدهٔ بُرجِ افلاک را به هفت کوتوال سپرد و خانه‌های ایشان را از دود کبود برآورد که (ثُمَّ اسْتَوی اِلَی السَّماءِ وَ هیَ دُخانً) مُوجِدِی که جمشید خورشید را چون در مُعدّلُ النهارِ فلک ملک نیمروز به کمال رسانید افول زوال بدان کمال متصل گردانید که (فَلَمّا اَفَلَتْ قالَ یا قَومِ اِنّی بریءٌ ممّا تُشْرِکوُن). قهّاری که کوسِ زرینِ آفتاب را از پشتِ پیلِ سفیدِ روز در گردانیدو سپر زردش به خون شفق بیالود و در روش انداخت که (وَجَدَها تَغْرُبُ فی عَیْنٍ حَمِئَةٍ) صانعی که به دست صنعت بلال حبشی زنگی دل شب را داغِ هلال بر جبین نهاد که (یَسْئَلوُنَکَ عَنِ الاَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَواقیتُ لِلنّاسِ). لطیفی که هر بامداد خلعت نورانی روز به دست صبح صادق در گردن شب ظلمانی افکند که (وَاللّیلِ اِذا عَسْعَسَ والصُّبْحِ اذا تَنَفَّسَ) قادری که صد هزار دُرُستِ مغربی را از طبقِ زرین مشرقی بر سر عالمیان نثار کرد که (وَجَعَلْنا اللّیلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ فَمَحوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً) کریمی که از دریای بی‌نهایت رحمت دُرّی یتیم و برگزیده چون محمد رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم به ساحل وجود آورد و گرسنگان علوی و سفلی و تشنگانِ مشرق و مغرب را به خوانِ انعام او بنشاند که (وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلّا رَحْمَةً لِلْعالَمین). خاتم انبیاء و خواجهٔ اولیا و زبدهٔ اتقیا و قُدوهٔ اصفیا مقتداء صد هزار عالم و پیشواء بنین و بناتِ آدم رسول قُرَشی و نبّیِ هاشمی علیه الصّلوة و السّلام و علی آله و اصحابه مِنْ بَعْدِهِ.
هوش مصنوعی: سپاس و ستایش بی‌نهایت خداوندی را می‌گوییم که نور آفتاب الوهیتش در هر ذره، صدها هزار حکمت قرار داده است. او پادشاهی است که از یک ذره‌ی خلقتش، عقل‌های بسیاری را در هر جزئی از جهان قرار داده و همگی در حمد او مشغولند. او قدسی است که روح‌های پاکی را از مرتبه‌ی بالای خود به کائنات فرستاده، و انسانی را به بهترین شکل آفریده و در عین حال به او امکان انحطاط داده است. او حکیمی است که جان‌های معصوم را از دنیای مادی به سمت آشیان الهی دعوت می‌کند. خالقی که از عدم، وجود را پدید می‌آورد و هر چیزی را به کلام "باش" می‌آفریند. او پروردگاری است که هر چیزی را در توازن درآورده و به انسان توانایی فهم حقایق را داده است. او پادشاهی است که دریا را بر عرش خود قرار داده و ستارگان را در آسمان می‌سازد. او مبدعی است که کائنات را از ماده خلق کرده و قرار داده است. خالق آفتاب را در دل تاریکی شب گرامی می‌دارد و با دست خود، نور روز را بر شب می‌افکند. او قادری است که در میان شب و روز نشانه‌هایی قرار داده و به انسان‌ها نیکی و رحمتش را می‌عطارد. او پیامبری را به عنوان آخرین رسول فرستاده تا الگوی بشر باشد و رحمت جهانیان شود.
امّا بعد، جماعتی از اصدقاءِ محرم و از اجبّاءِ همدم و قرینان دوربین وموافقان هم نشین که چون آفتاب دلی روشن داشتند و چون صبح صادق نَفَس از صدق می‌زدند و چون شمع از سر سوز می‌خندیدند چون آینه روی از صفا بدین ضعیف آورده التماس نمودند که چون سلطنتِ خسرونامه در عالم ظاهر گشت و اسرارِ اسرارنامه منتشر شد و زبانِ مرغانِ طیورنامه ناطقهٔ ارواح را به محلّ کشف رسید و سوز مصیبتِ مصیبت نامه از حدّ و غایت درگذشت و دیوانِ دیوانْ ساختن تمام داشته آمد و جواهر نامه و شرح القلب که هر دومنظوم بودند از سرِ سودا نامنظوم ماند که حَرْق و غَسْلی بدان راه یافت؛ رباعیاتی که در دیوان است بسیارست و ضبط آن دشوار و از زیورِ ترتیب عاطل و از خلاصهٔ ایجاز ذاهِل اگرچه ترکیبی دارد ترتیبی ندارد و بسیاری از جویندگان از نصیب بی‌بهره می‌مانند و طالبان بی‌مقصود باز می‌گردند، اگر انتخابی کرده شود و اختیاری دست دهد ازنظم و ترتیب، نظام و زینت او بیفزاید و ازحُسنِ ایجاز، رونق او زیاده گردد. پس بنابر حُکم دَواعِیِ اِخوان دین، رباعیاتی که گفته شده شش هزار بیت بود، قریب هزار بیت شسته شد که لایق این عالم نبود و بدان عالم فرستادیم که گفته‌اند: اِحْفِظْ سِرَّکَ وَلَوْ عَنْ زِرِّک. و ناشسته روی و غسل ناکرده بدان عالم نتوان رفت و از پنج هزار دیگر، که باقی ماند، این مقدار، که درین مجموعه است، اختیار کردیم بدین ترتیب و باقی در دیوان گذاشتیم. وَمَنْ طَلَبَ وَجَدَّ وَجَدَ. و نام این مختارنامه نهادیم و گمان آنست، و این یقین است، که هیچ گوینده‌ای را مثلِ این مجموعی دست نداده که اگردست دادی هر آینه روی نمودی و این ابیات از سرّ کارْافتادگی دست داده نه از سرّکارْ ساختگی و از تکلّف مبرّاست. چنانکه آمده است نوشته‌ایم، و در خون می‌گشته، اگر روزی واقعهٔ کار افتادگان دامنِ جانت بگیرد و شبی چند سر به گریبان تحیّر فرو بری آن زمان بدانی که این بلبلان نازنین و این طوطیان شکر چین از کدام آشیان بریده‌اند: مَنْ لَمْ یَذُقْ لَمْ یَعْرِف. و نیز ندانم تا درهیچ دیوان مثل این ابیات توان یافت یا چندین لطایف به دست توان آورد؛ از بهر آنکه این گنجیست از معانی قدس که «کُنْتُ کَنْزاً مَخْفِیّاً فَاَرَدْتُ اَنْ اُعْرَفَ» و خزانه‌ای است از نتایج غیب که (وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لایَعْلَمُها اِلّا هُوَ) اگر خواننده به تدبُّر و تأمُّل به سَرِ سِرِّ گنج رسد درهیچ نوع نبود که مقصود او به حصول نپیوندد. اگرچه ابیاتی چند بود که لایقِ این کتاب نبود بعضی از جهت آنکه هر عقل از ادراکِ آن قاصرست و هر فهم از دریافتِ آن عاجز و بعضی به سبب آنکه از راه ظاهر در لباس زلف و خال و لب ودهان بود و در قالب صورت الفاظ متداول اصطلاح اهل رسم میتوانست گفت ولیکن چون گفته شده بود همه در یک سلک کشیدیم که خال بیروی و روی بیخال دیدن، حالِ کوته نظران باشد. اما قومی که اهل ذوق و صفتند و از صورت سخن آزاد، جانب معنی میروند و روح القدس را در لباس گوناگون مشاهده میکنند، ازین مائده بیفایده نگردند. بلی چون سخن از همه جنس بود همه مردم را از آن به قدر حوصله نصیب تواند بود. حق تعالی اهل عدل و انصاف و اصحاب ذوق و بصیرت را محفوظ داراد!
هوش مصنوعی: پس از این، گروهی از دوستان نزدیک و همدمان صمیمی که مانند نور درخشان بودند و از صداقت سخن می‌گفتند و مانند شمع از عشق می‌درخشیدند، برایم درخواست کردند. آن‌ها نگرانی داشتند که با ظهور سلطنت جدید و انتشار رازهای عمیق، مشکلات و اندوه‌ها فراتر از حد قابل تحمل رفته و کتاب‌های پرشمار به وجود آمده‌اند. در این بین، تعدادی از اشعار و رباعی‌ها که در دیوان موجود است، بسیار و ضبط آن دشوار است و به دلیل ترتیب نداشتن، بسیاری از جویندگان از بهره‌مندی از آن محروم می‌مانند. لذا اگر انتخاب و ترتیبی صورت گیرد، زیبایی و شکوه آن بیشتر خواهد شد. طبق دستور دوستان، شش هزار بیت از رباعیات را گردآوردیم که نزدیک به هزار بیت از آن به دلیل نایاب بودن به عالم دیگر فرستادیم. از باقی‌مانده، پنج هزار بیت را انتخاب کرده و در این مجموعه گنجاندیم. این کتاب را مختارنامه نامیدیم و یقین داریم که هیچ سخنوری مانند این مجموعه را نداشته است. این رباعیات از احساسات واقعی و صمیمانه سرچشمه گرفته و از تکلف دورند. اگر روزی به حال دل‌تنگی بیفتید، خواهید دانست که این اشعار از کجا آمده‌اند. همچنین ندانم آیا دیوانی دیگر با این اشعار و نکات لطیف مشابه وجود دارد یا خیر؛ زیرا این مجموعه گنجینه‌ای از معانی عمیق و اسرار پنهان است. اگر خواننده‌ای با دقت و تفکر به عمق این اشعار برسد، به مقصود خود خواهد رسید. اگرچه برخی ابیات به دلایلی شایسته این کتاب نیستند، زیرا درک آن‌ها برای بسیاری دشوار است. اما برای اهل ذوق و هنر، این اشعار هدر نخواهد رفت، زیرا از تمامی موضوعات، هر کسی به اندازه فهم خود نصیب خواهد برد. خداوند، اهل انصاف و ذوق را حفظ کند!
سخن عطار را، که بحقیقت تریاکیست، با سخن دیگران قیاس نباید کرد که این دو مثلّت که از عطار در عالم یادگار ماند: یکی خسرونامه و اسرارنامه و مقامات طیور و دوم دیوان و مصیبت نامه و مختارنامه، در مثمّنِ هشت فردوس مُرَبَّع نشینانِ (عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلین) چون حُجْرهٔ مُسدَّسِ نُحْل پر شهد میبینند و حال بیننده بالا میگیرد (وَالعَمَلُ الصالِحُ یرْفَعُهُ) بلی مُثَلّثی که عطار سازد چنین بود و به بوی آن، زهر از تریاک باز توان شناخت و به چاشنی آن نشان آشنائی بازتوان یافت، بیت:
هوش مصنوعی: سخنان عطار، که در حقیقت مانند تریاک است، نباید با سخنان دیگران مقایسه شود. دو اثر مهم از عطار در تاریخ باقی مانده که یکی خسرونامه و اسرارنامه و مقامات طیور است و دیگری دیوان و مصیبت نامه و مختارنامه. این آثار در برابر هم، مانند یک مکان شیرین و پر از عسل به نظر می‌رسند که حال بیننده را بالا می‌برد. آری، آثار عطار خاصیت ویژه‌ای دارند و به کمک آن می‌توان زهر را از تریاک تشخیص داد و نشانه‌هایی از آشنایی را یافت.
ز جائی می برآید این سخنها
که جای جان و جانان است تنها
هوش مصنوعی: این سخنان از مکانی برخاسته‌اند که تنها محل وجود روح و محبوب است.
این خود فصلی بود از جنس هر فضیلتی که از هر نوع آدمی صادر گردد. اکنون به انصاف بازآییم و دست امید به دریوزه برهنه کنیم باشد که اصحابِ ذوق ما را به دعای خیر یاد کنند وبه ذکر حسن مشرّف گردانند تا حق سبحانه و تعالی به واسطهٔ دعواتِ صالحهٔ بیغرض دوستانِ دین خطِ عفو بر جرایدِ جرایم ما کشد، اِنَّهُ وَلِی الاجابَة. و این مجموع بر پنجاه باب نهاده شده بدین ترتیب که نموده میشود و باللّهِ التوفیق:
هوش مصنوعی: این فصل شامل فضیلت‌هایی است که از هر نوع انسان می‌تواند سرچشمه بگیرد. حال بیایید با انصاف به حقیقت بازگردیم و دست نیاز به درگاه الهی بسپاریم، بلکه دوستان با ذوق ما ما را به یاد دعای خیر بیندازند و به ذکر نیکو یاد کنند، تا خداوند به خاطر دعاهای خالصانه و بی‌غرض دوستداران دین، خط عفو بر گناهان ما بکشد. همچنین، این مجموعه در پنجاه بخش تنظیم شده که به این صورت ارائه می‌شود و برای توفیق الهی دعا می‌کنیم.
باب اوّل: در توحید باری عزّ شأنه.
هوش مصنوعی: فصل اول: درباره یکتایی و یگانگی خداوند بزرگ.
باب دوم: در نعت سید المرسلین صلّی الله علیه و سلم
هوش مصنوعی: فصل دوم: درباره اوصاف و ویژگی‌های پیامبر گرامی، حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله)
باب سوم: در فضیلت صحابه رضی الله عنهم اجمعین
هوش مصنوعی: فصل سوم: درباره‌ی فضیلت و ارزش صحابه، همگی مورد رضایت خداوند قرار گرفته‌اند.
باب چهارم: در معانییی که تعلقّ به توحید دارد
هوش مصنوعی: باب چهارم: درباره مفاهیمی که مرتبط با یکتاپرستی است.
باب پنجم: در بیان توحید به زبان تفرید
هوش مصنوعی: فصل پنجم: درباره توحید به زبان تفرید.
باب ششم: در بیان محو شدهٔ توحید و فانی در تفرید
هوش مصنوعی: فصل ششم: دربارهٔ انحلال و نابودی در مفهوم توحید و فانی شدن در فرض تفرید.
باب هفتم: در بیان آنکه هر چه نه توحید قدم است همه محو و عدم است
هوش مصنوعی: باب هفتم: در اینجا به این موضوع پرداخته می‌شود که هر چیزی که خارج از توحید و یگانگی خداوند باشد، در واقع چیزی جز عدم و نابودی نیست.
باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
هوش مصنوعی: باب هشتم به بررسی تشویق به فنا و گم شدن در بقا می‌پردازد. در این بخش، موضوعاتی درباره اهمیت رهایی از قید و بندهای دنیوی و رسیدن به حالت‌های بالاتر روحانی و وجودی مطرح می‌شود. این تحریض به معنای تلاش برای فراموش کردن دنیای مادی و پیوستن به تجلیات بالاتر و ابدی است.
باب نهم: در بیان مقام حیرت و سرگشتگی
هوش مصنوعی: عنوان نهم: درباره وضعیت شگفتی و سردرگمی
باب دهم: درمعانی مختلف که تعلّق به روح دارد
هوش مصنوعی: فصل دهم: درباره معانی گوناگونی که به روح مربوط می‌شود.
باب یازدهم: در آنکه سرّ غیب و روح نتوان گفتن ونتوان شناخت
هوش مصنوعی: باب یازدهم به بررسی این موضوع می‌پردازد که رازهای پنهان و روح را نمی‌توان به زبان آورد و نمی‌توان آنها را شناخت. این موضوع به چالش کشیدن مرزهای دانایی انسان و محدودیت‌هایی است که در فهم عمیق حقایق وجود دارد. در واقع، اشاره دارد به اینکه برخی از مسائل و واقعیت‌ها فراتر از ظرفیت درک و بیان بشر هستند.
باب دوازدهم: در شکایت از نفس و ذمّ خویش
هوش مصنوعی: این فصل به ابراز نارضایتی از خود و انتقاد از ویژگی‌های منفی شخصی می‌پردازد. نویسنده به بررسی احساسات منفی نسبت به خود و تحلیل رفتارها و مشکلات فردی می‌پردازد. این موضوع به نوعی به جستجوی خودآگاهی و بهبود شخصیت ارتباط دارد و در آن به روش‌هایی برای درک بهتر خود و تلاش برای تغییر و رشد شخصی اشاره می‌شود.
باب سیزدهم: در ذمّ مردم بیحوصله و معانی که تعلّق به دل دارد
هوش مصنوعی: فصل سیزدهم: در نکوهش افرادی که بی‌صبر و حوصله‌اند و معنای موضوعاتی که به دل انسان وابسته است.
باب چهاردهم: در ذمّ دنیا و شکایت از روزگار و مردم نااهل
هوش مصنوعی: باب چهاردهم درباره انتقاد از دنیا و شکایت از زمانه و افراد نالایق است. در این فصل به مشکلات و نارضایتی‌هایی که از زندگی در این دنیا و برخورد با مردم نامناسب وجود دارد، پرداخته می‌شود. نویسنده سعی دارد تا جنبه‌های منفی دنیا را مورد بررسی قرار دهد و شکایات خود را از شرایط اجتماعی و انسانی بیان کند.
باب پانزدهم: درنیازمندی به ملاقات همدمی محرم
هوش مصنوعی: باب پانزدهم به نیاز آدمی به داشتن همدم و هم‌صحبت اشاره دارد. این بخش بر اهمیت ارتباطات انسانی و وجود یک همراه نزدیک تأکید می‌کند که می‌تواند در فراز و نشیب‌های زندگی در کنار ما باشد. داشتن یک همدم محرم نه تنها احساس تنهایی را کاهش می‌دهد، بلکه باعث افزایش احساس امنیت و آرامش در زندگی می‌شود. این همدم می‌تواند در راهنمایی و حمایت عاطفی به ما کمک کند و ارتباط عمیق انسانی را ایجاد کند.
باب شانزدهم: در عزلت و اندوه ودرد و صبر گزیدن
هوش مصنوعی: باب شانزدهم درباره تنهایی، غم و درد و صبر کردن صحبت می‌کند. در این فصل به چگونگی مواجهه با این احساسات و شرایط دشوار، و اهمیت تحمل و مقاومت در برابر آن‌ها پرداخته می‌شود. این موضوعات می‌توانند به رشد شخصی و عمیق‌تر شدن درک انسان از زندگی کمک کنند.
باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن
هوش مصنوعی: در این فصل به بررسی فواید و ویژگی‌های سکوت می‌پردازیم. این موضوع نشان می‌دهد که چگونه پرهیز از حرف زدن در شرایط خاص می‌تواند به بهبود وضعیت فردی و اجتماعی کمک کند. سکوت می‌تواند به عنوان ابزاری برای تفکر بهتر، مقابله با تنش‌ها و حفظ آرامش روحی عمل کند. همچنین، ارزش‌های خاص خموشی در روابط انسانی و تاثیر آن بر روی دیگران مورد بررسی قرار می‌گیرد.
باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در کارّ تمام بودن
هوش مصنوعی: در این بخش به اهمیت بلند همتی و تمام کردن کارها به طور کامل پرداخته شده است. داشتن عزم و اراده قوی در انجام کارها می‌تواند به موفقیت‌های بزرگ منجر شود و نشان‌دهنده‌ی تعهد و مسئولیت‌پذیری فرد است. تلاش برای به پایان رساندن کارها با دقت و توجه به جزئیات، عامل مهمی در دستیابی به اهداف و آرزوهای بزرگ است.
باب نوزدهم: در ترک تفرقه گفتن و جمعیت جستن
هوش مصنوعی: فصل نوزدهم: درباره ترک تفرقه و پیوستن به جمعیت این فصل به اهمیت اتحاد و انسجام در جامعه اشاره دارد و به این موضوع می‌پردازد که افراد باید از جدایی و تفرقه دوری کنند و به یکدیگر بپیوندند. این اتحاد می‌تواند به تقویت روابط، افزایش همکاری و ایجاد محیطی مثبت و پرانرژی کمک کند. نتیجه‌گیری این فصل این است که با کنار گذاشتن تفرقه و پذیرش جمعیت، می‌توان به اهداف مشترک دست یافت و زندگی بهتری ساخت.
باب بیستم: در ذلّ و بارکشیدن و یکرنگی گزیدن
هوش مصنوعی: باب بیستم درباره ی خیالت و قدرت تسلیم شدن و انتخاب یک رنگ و یکرنگی صحبت می‌کند.
باب بیست و یکم: در کار با حقّ گذاشتن و همه از اودیدن
هوش مصنوعی: باب بیست و یکم: در مورد انجام کار با حق و اینکه همه‌چیز از او ناشی می‌شود.
باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترک دنیا
هوش مصنوعی: باب بیست و دوم: درباره روی آوردن به امور آخرت و ترک دنیا.
باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر
هوش مصنوعی: باب بیست و سوم: درباره ترس از عاقبت و نگرانی درباره گذر عمر.
باب بیست و چهارم: در آنکه مگر لازم و روی زمین خاک رفتگانست
هوش مصنوعی: باب بیست و چهارم: در مورد این که آیا زمین مکان موقتی برای کسانی است که از دنیا رفته‌اند.
باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان
هوش مصنوعی: باب بیست و پنجم درباره یادبود و سوگواری برای کسانی است که از دنیا رفته‌اند. این بخش به بیان احساسات و افکاری می‌پردازد که پس از فوت نزدیکان و عزیزان ایجاد می‌شود و اهمیت یادآوری و گرامیداشت یاد آنها را مورد تأکید قرار می‌دهد. همچنین مفاهیمی مانند اندوه، یادآوری خاطرات شیرین و ادامه زندگی در کنار فقدان عزیزان را بررسی می‌کند.
باب بیست و ششم: در صفت گریستن
هوش مصنوعی: باب بیست و ششم: درباره‌ی ویژگی‌ها و صفات گریه کردن گریه کردن یک احساس انسانی طبیعی است که نشان‌دهنده‌ی عواطف عمیق ماست. این عمل می‌تواند به دلایل مختلفی از جمله خوشحالی، ناراحتی، غم، یا حتی احساسات مثبت مانند شکرگزاری انجام شود. گریه کردن در واقع راهی است برای ابراز احساسات و تخلیه‌ی بار عاطفی. در فرهنگ‌ها و جوامع مختلف، واکنش‌ها به گریه متفاوت است و ممکن است در برخی مواقع نشانه‌ی ضعف تلقی شود، در حالی که در جاهای دیگر نشان از قدرت و صداقت احساسات است. به طور کلی، گریه بخشی از تجربه‌ی انسانی است که به ما کمک می‌کند تا با زندگی کنار بیاییم و احساسات خود را پردازش کنیم.
باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن
هوش مصنوعی: باب بیست و هفتم به مسأله ناامیدی و پذیرش ضعف می‌پردازد. در این بخش، اشاره می‌شود که چگونه انسان‌ها ممکن است در برابر چالش‌ها و مشکلات زندگی، احساس ناامیدی کنند و به ناتوانی خود اعتراف کنند. این بخش به بررسی احساسات و افکار مرتبط با این وضعیت‌ها می‌پردازد و ممکن است راهکارهایی برای مواجهه با آن‌ها نیز ارائه دهد.
باب بیست و هشتم: در بیان امیدواری نمودن
هوش مصنوعی: باب بیست و هشتم به موضوع امیدواری می‌پردازد. در اینجا به اهمیت داشتن امید و انتظار مثبت در زندگی اشاره می‌شود. امیدواری می‌تواند به انسان انگیزه دهد و او را در مسیر رسیدن به اهدافش حمایت کند. این بخش بر این نکته تأکید می‌کند که با وجود چالش‌ها و مشکلات، نگه داشتن امید می‌تواند زندگی را تغییر دهد و انسان را به سمت موفقیت هدایت کند.
باب بیست و نهم: در شوق نمودن به معشوق
هوش مصنوعی: در این بخش، به بیان احساسات و شور و شوقی که فرد نسبت به محبوب خود دارد، پرداخته می‌شود. این علاقه و اشتیاق به معشوق، نشان‌دهنده‌ عمق احساسات و عواطف انسانی است که در بستر عشق و محبت شکل می‌گیرد. فرد، در تلاش است تا عشق خود را به نوعی ابراز کند و به معشوق نزدیک‌تر شود. این احساسات می‌تواند شامل شادی، هیجان، و حتی دلتنگی باشد، که همگی به عنوان نشانه‌هایی از عشق و محبت تعبیر می‌شوند.
باب سیام: در فراغت نمودن ازمعشوق
هوش مصنوعی: این پاراگراف به توصیف حالتی اشاره دارد که فردی از بودن با معشوق خود لذت می‌برد و احساس خروج از دغدغه‌ها و مشکلات روزمره می‌کند. در این حالت، فرد می‌تواند از زمان خود به خوبی بهره‌برداری کند و به احساسات و ارتباط عمیق‌تری با معشوقش دست یابد. این نوع فراغت و آرامش ناشی از بودن در کنار کسی است که مورد علاقه‌اش قرار دارد.
باب سی و یکم: در آنکه وصل معشوق به کس نرسد
هوش مصنوعی: باب سی و یکم: در مورد اینکه وصل به معشوق برای کسی امکان‌پذیر نیست.
باب سی و دوم: در شکایت کردن از معشوق
هوش مصنوعی: باب سی و دوم به موضوع شکایت از معشوق پرداخته است. در این بخش، فرد به بیان ناراحتی‌ها و احساسات منفی خود نسبت به محبوبش می‌پردازد و در مورد مشکلات و چالش‌هایی که در رابطه با او دارد، سخن می‌گوید. این نوع شکایت می‌تواند ناشی از ناامیدی، دلتنگی یا احساسات آسیب‌دیده باشد و به نوعی بازتابی از احساسات عمیق و عاشقانه فرد نسبت به معشوقش است.
باب سی و سوم: در شکر نمودن از معشوق
هوش مصنوعی: باب سی و سوم درباره قدردانی و ابراز عشق نسبت به معشوق است. در این بخش، به اهمیت شکرگزاری و ارزش نهادن به محبت و توجهی که از سوی معشوق دریافت می‌شود، پرداخته می‌شود. بیان می‌کند که چگونه باید از نعمت‌های عشق بهره‌مند شد و عشق را جشن گرفت.
باب سی و چهارم: در صفت آمدن معشوق
هوش مصنوعی: باب سی و چهارم به بیان ویژگی‌ها و صفاتی می‌پردازد که معشوق باید داشته باشد. در این بخش به توصیف خصوصیات و جذابیت‌های معشوق اشاره شده و تلاش شده تا ویژگی‌هایی که او را خاص و بارز می‌کند، مشخص شود. این ویژگی‌ها می‌تواند شامل زیبایی، شجاعت، مهارت‌ها و دیگر جوانب شخصیتی باشد که در جذب عاشق نقش مهمی ایفا می‌کند.
باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق
هوش مصنوعی: باب سی و پنجم درباره ویژگی‌های چهره و موی محبوب صحبت می‌کند. در این بخش، به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق پرداخته شده و به جزئیات خاصی که جذابیت او را بیشتر می‌کند، اشاره می‌شود. زیبایی چهره و جذابیت موها به گونه‌ای توصیف می‌شود که تاثیر عمیقی بر دل و روح عاشق می‌گذارد و احساساتی عمیق و پرشور را برمی‌انگیزد.
باب سی و ششم: در صفت چشم و ابروی معشوق
هوش مصنوعی: در این بخش به توصیف ویژگی‌های چشم و ابروی معشوق پرداخته شده است. زیبایی و جذابیت این دو عنصر به قدری است که تأثیر عمیقی بر دل و روح عاشق می‌گذارد. چشم‌ها با جذابیت خاص خود، به دل‌ها نفوذ کرده و ابروها با فرم و قوس زیبایشان، جلوه‌گری دیگری به چهره می‌بخشند. این توصیف‌ها به نوعی احساسات عاشقانه و کنجکاوی را در مورد معشوق به تصویر می‌کشند.
باب سی و هفتم: در صفت خط و خال معشوق
هوش مصنوعی: باب سی و هفتم به توصیف ویژگی‌های خط و خال معشوق می‌پردازد. این فصل به زیبایی ظاهری و جاذبه‌های خاصی که در چهره معشوق وجود دارد، تأکید می‌کند. به عبارتی، خط و خال در اینجا به عنوان نمادهایی از جذابیت و زیبایی معرفی می‌شوند که احساسات و تمایلات عاشقانه را بیدار می‌کنند. این توصیف می‌تواند به شیوه‌ای شاعرانه و عاطفی باشد که در دل خواننده تاثیری عمیق می‌گذارد.
باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق
هوش مصنوعی: در این بخش، به توصیف زیبایی‌های لب و دهان محبوب می‌پردازیم. این ویژگی‌ها به گونه‌ای بیان شده‌اند که جذابیت و allure معشوق را به تصویر می‌کشند و نشان‌دهنده نعمت‌هایی هستند که در چهره او وجود دارند. لب‌ها و دهان به عنوان نمادهای عشق و محبت شناخته می‌شوند و توصیف آن‌ها می‌تواند احساساتی عمیق و عاشقانه را به وجود آورد.
باب سی ونهم: در صفت میان و قد معشوق
هوش مصنوعی: باب سی و نهم به توصیف ویژگی‌های جسمانی معشوق و قد او می‌پردازد. در اینجا به زیبایی و تناسب اندام او اشاره شده و تاکید می‌شود که چطور این ویژگی‌ها در جذابیت او تأثیر می‌گذارند. قد معشوق به گونه‌ای توصیف می‌شود که هم فریبنده و هم دلنشین است و باعث می‌شود تا عشق و شیفتگی بیشتری در دل عاشق ایجاد کند. این ویژگی‌ها به طور شاعرانه و با بیانی زیبا بیان می‌شوند تا عمق احساسات و هیجان‌های عاشق را منتقل کنند.
باب چهلم: در ناز و بیوفائی و بیماری معشوق
هوش مصنوعی: باب چهلم به موضوعاتی همچون ناز و بی‌وفایی و بیماری معشوق می‌پردازد. این فصل به بررسی احساسات و تجربیات ناشی از عشق و وابستگی به محبوب می‌پردازد و حالت‌های مختلف عاطفی را در ارتباط با این موضوعات بررسی می‌کند. ناز و زیبایی معشوق، تغییرات در رفتار و وفاداری او و همچنین تاثیر بیماری بر رابطه عاشقانه، از جنبه‌های مهم این فصل هستند.
باب چهل و یکم: در صفت بیچارگی و عجز عاشق
هوش مصنوعی: باب چهل و یکم به بیان ویژگی‌های بیچارگی و ناتوانی عاشق می‌پردازد. در این فصل، به حال و وضعیت دشوار و ناتوانی‌های عاشق که ناشی از عشق اوست، اشاره می‌شود. عاشق به دلیل احساسات عمیق و شدید خود، در بسیاری از مواقع دچار ضعف و درماندگی می‌شود و این وضعیت جزئی از تجربه عاشقانه او به شمار می‌آید. احساسات او ممکن است او را در برابر چالش‌ها و مشکلات زندگی آسیب‌پذیر کند و این عدم توانایی و بیچارگی، بخشی از سفر عاشقانه‌اش را شکل می‌دهد.
باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق
هوش مصنوعی: باب چهل و دوم در مورد ویژگی‌ها و خصوصیات افرادی است که در عشق دچار درد و رنج هستند. این فصل به بررسی احساسات عمیق و پیچیده این افراد می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه عشق می‌تواند به همزمان لذت و رنج منجر شود. در اینجا، عشق به عنوان یک تجربه‌ای توصیف می‌شود که توأم با شوق و دلتنگی است و دردمندان عاشق همواره با این تناقضات درگیرند.
باب چهل و سوم: در قلندریات و خمریات
هوش مصنوعی: فصل چهل و سوم به بررسی موضوعات مربوط به زندگی قلندران و همچنین مسائلی که به شراب‌خواری ارتباط دارد، می‌پردازد. در این فصل، ویژگی‌ها و رفتارهای قلندران که به نوعی زندگی بدون قید و بند را انتخاب کرده‌اند، مورد تحلیل قرار می‌گیرد. همچنین به نقش و تأثیر نوشیدنی‌های الکلی در زندگی افراد و جامعه پرداخته می‌شود.
باب چهل و چهارم: در معانی که تعلّق به گل دارد
هوش مصنوعی: فصل چهل و چهارم: درباره مفاهیمی که به گل مربوط می‌شود.
باب چهل و پنجم: در معانی که تعلّق به صبح دارد
هوش مصنوعی: باب چهل و پنجم: در تفسیر و مفهوم‌هایی که مرتبط با صبح هستند.
باب چهل و ششم: در معانی که تعلّق به شمع دارد
هوش مصنوعی: فصل چهل و ششم در مورد مفاهیمی است که به شمع مربوط می‌شود.
باب چهل و هفتم: در سخن گفتن به زبان پروانه با شمع
هوش مصنوعی: در این فصل، به موضوع سخن گفتن به شیوه‌ای خاص و زیبایی شناسانه با استفاده از نمادهای پروانه و شمع پرداخته می‌شود. این نمادها هر کدام به نوعی بیانگر ارتباطات لطیف و عاطفی هستند. پروانه که نماد زیبایی و آزادی است، و شمع که نمایانگر نور و گرما است، می‌توانند در زبان و گفتار ما به عنوان ابزاری برای انتقال احساسات و معانی عمیق‌تر استفاده شوند. در اینجا، هنر بیان احساسات به شکل زیبا و دلنشین مورد تأکید قرار می‌گیرد.
باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع
هوش مصنوعی: باب چهل و هشتم درباره صحبت کردن به زبان شمع است. در این بخش، به اهمیت و شیوه‌های ارتباط برقرار کردن با دیگران از طریق نوعی زبان خاص که به شمع نسبت داده شده، پرداخته می‌شود. این زبان می‌تواند نشان‌دهنده احساسات، افکار و پیام‌هایی باشد که به شیوه‌ای غیرکلامی منتقل می‌شود. تمام اهداف اصلی این باب در راستای فهم عمیق‌تر ارتباطات و تأثیرات آنها بر روی زندگی انسان‌ها شکل می‌گیرد.
باب چهل و نهم: در صفت پیری و آخر عمر
هوش مصنوعی: در این فصل به توصیف ویژگی‌های پیری و مراحل پایانی زندگی پرداخته شده است. این بخش به بررسی تغییرات جسمی و روحی افراد در دوران کهنسالی و همچنین تأثیرات این مرحله بر زندگی روزمره و روابط اجتماعی آنها می‌پردازد. به بیان حالت‌های مختلفی که ممکن است در این دوره تجربه شود و نیز چالش‌ها و زیبایی‌های خاص آن اشاره می‌شود.
باب پنجاهم: در ختم کتاب
هوش مصنوعی: باب پنجاهم: در پایان کتاب

حاشیه ها

1402/04/27 09:06
یزدانپناه عسکری

15- مقام حیرت و سرگشتگی

***

[محیی الدین بن عربی]

«إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ - الزمر9» و هُم النّاظِرُونَ فِی لُبِّ الشَّی‏ءِ ... فقُل فِی الکونِ ما شِئتَ: ناظران در لُبِّ اشیاء، درباره جهانِ هستی توانند گفت: و إنْ شئتَ قلتَ لا حق من کلِّ وجهٍ و لا خلق مِنْ کلِّ وجهٍ، و إن شئتَ قلتَ بِالْحَیْرَةِ فِی ذلکَ.

[یزدانپناه عسکری]

مُدرکان دنیای منطق و اراده در تغییر و هماهنگی و سیالیت، لُبِّ دنیای مُلک و ملکوت را می‌نگرند و در مقام حیرت متوجه می‌شوند دنیا نه این است و نه آن.

________

فصوص الحکم، جلد 1، دار إحیاء الکتب العربیة - قاهره، چاپ: اول، 1946 م.ص 112

1.2.1/98.116