شمارهٔ ۱۰۸
چون نیست امید غمگسارم نفسی
پس من چکنم با که برآرم نفسی
تا دور فتادهام ازان شمع چو گل
چون شمع سرِ خویش ندارم نفسی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون نیست امید غمگسارم نفسی
پس من چکنم با که برآرم نفسی
هوش مصنوعی: وقتی که امیدی به آرامش بخشیدن به من نیست، نمیدانم چگونه باید با این حال کنار بیایم و نفسی تازه کنم.
تا دور فتادهام ازان شمع چو گل
چون شمع سرِ خویش ندارم نفسی
هوش مصنوعی: وقتی از آن شمع دور افتادهام، مانند گلی هستم که نور و گرما ندارم و نمیتوانم حتی نفس بکشم.