مجمع مرغان
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
در بیت 10، بی خروشان باید به "بی خروش" تغییر یابد.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
بیت سوم :
صاحب سر سلیمان آمدی باید تبدیل شود به :
صاحب سیر سلیمان آمدی
و مصرغ
از تفاخر تا جور زان آمدی باید تبدیی بشه به :
از تفاخر تاجور زان آمدی
---
پاسخ: با تشکر، مورد دوم تصحیح شد، در مورد اول، این نقل (صاحب سر) مشهور است و من جای دیگر آن را دیدهام. لطفاً منبعتان را معرفی کنید.
در بیت هفتم، بجای واژه ی 'گردد' ، 'کرد' یا 'دارد' معنای روشن تری می دهد.
با سلام
بیت38 که بدین طریق نوشته شده: بر گرفتت سد ره و طوبی ز راه. واژه "سد ره" باید به صورت "سدره" که اشاره به درخت "سدره المنتهی" داره اصلاح بشه.
با تشکر
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
با سلام
در بیت هفتاد و چهارم مصرع دوم « از بد وز نیک آگاه آمده » درست نیست زیرا برای رعایت وزن ناچاریم حرف رابط واو را دو بار بکار ببریم « از بدُ از نیک آگاه آمده » ویا « از بد و از نیک آگاه آمده » هم که در نامهً فرهنگستان6/3 صفحهً 106 آمده درست است . در هر صورت به حرف الف در « از » دوم نیاز است.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
در پاسخ به برادر گرامی آقا حامد صاحب سر سلیمان آمدی صحیح است و در بیت بعد هم هدهد را به راز داری حضرت سلیمان دعوت می نماید . اگر چه در بیت قبل به سیر هدهد به ملک صبا اشاره دارد اما این با صاحب سیر بودن خیلی تفاوت دارد . در مورد تاجور ،پسوند ور که معمولا صفت فاعلی می سازد به کلمه می چسبدو در مواردی که این پسوند جدا نوشته می شود دلایل خود را دارد مانند غوطه ور که به دلیل « ه »که مصوت است باید جدا نوشته شود تا با ه صامت اشتباه نشود .
احسنت . حالا اگه گفتید سر سلیمان چه بود ؟ کل این اشعار در مدح اوست.
1- بیت دوم سر حد باید سرحد (به معنی مرز) باشد.
2- «همچو موسی دیدهٔ آتش ز دور» باید باشد: همچو موسی دیدهای آتش ز دور (تصحیح روشن) + در همین بیت اصلاح شود به «...موسیچهای بر کوه طور»
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
سلام و سپاس از زحمات تان
در بیت 21 تنگ باز به ضم خوانده شده حال اینکه به کسر تا درست است. تنگ به کسر تا به معنای منقار پرندگان است و معنای مصرع نیز درست در می آید.
سلام
در بیت های26و 27 و 28 بلی اگر بلای نوشته و خوانده شود درست تر است. زیرا که در آیه قرآن آمده: قالو بلی. و یای آخر جون ماقبل مفتوح است آ خوانده می شود. اگر همانگونه بخوانیم دو بهره دارد: یکی آهنگ کلمه مانند آیه قرآن خواهد شد و تلمیح کامل تری است و هم به معنای ابتلا یا آزمایش نفس خواهد بود و ایهام خواهد داشت.
با درود
درباره خواندن "تنگ باز" در بیت 21 به گونه های "تِنگ باز" یا تُنگ باز" بایست گفت که تُنگ باز به معنای " بی مانند" بوده و درست می نماید.
درباره چگونگی نوشتن و خواندن "بلی" که سه بار در بیت های 26 تا 28 آمده است:
26- خه خه ای دراج معراج الست / دیده بر فرق بلی تاج الست.
دوستی پیشنهاد کرده اند "بلا" نوشته شود و"بلا" خوانده شود تا خواندنش با آیه قرآن (الست بربکم قالو بلی) همخوانی داشته باشد. برای همخوانی با آیه قرآن همینگونه که هست درست ترنیست؟! "بلی" نوشته شده و "بلا" خوانده شده است.
27- چون الست عشق بشنیدی به جان / از بلی نفس بیزاری ستان
28- چون بلی نفس گرداب بلاست / کی شود کار تو در گرداب راست
خوانش درست نیز در بیتهای 27 و 28 نمی تواند "بلا" باشد. باید بلیّ باشد و به معنای "ابتلا" است. از نگاه نگارشی نیز به سه دلیل "بلی" بماند بهتر است. نخست اینکه در رونویس های خطی و چاپی اینگونه نوشته شده، دو اینکه با آیه قرآن (همانند بیت 26) همخوانی ظاهری دارد، و سه اینکه با نوشتن به صورت "بلی" در عربی " ابتلا" را به ذهن می آورد چون "بلی" در باب افتعال به صورت "ابتلا" نوشته می شود.
خه خه ای دراج معراج الست
دیده بر فرق بلی تاج الست
چون الست عشق بشنیدی به جان
از بلی نفس بیزاری ستان
چون بلی نفس گرداب بلاست
کی شود کار تو در گرداب راست
خه خه به مانای آفرین و به به ، از ادات تحسین است
در بیت 27 و 28 ،” بلی“ را اگر به معنآی بلای فارسی بگیریم با ” بلیه “ یا همان بلا ، بیشتر همخوانی دارد
تا در باب افتعال عربی که معنای ابتلا بدهد
از نظر دوستان بهره مند شده ام
با احترام
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
مرحبا ای تُندباز تنگ چشم/چند خواهی بود تند و تیزخشم
اولین بار است که تُندباز نامه بر شده است.
تُنک باز، پیک باز، تندباز تیز چشم، تنک باز تیز چشم، ترک تاز تنک چشم و شاهباز تیز چشم، در نسخ مختلف رویت شده است؛ با توجه به مصراع دوم که در آن، این مرغ به «تند و تیز» خشمی توصیف می شود، تندباز شایسته است، در متون گذشته هم شواهدی دارد. و بنا بر ابیات متن، بازی تنگ چشم، تند و تیزخشم و نامه بر است، و احتمالا در غار زندگی می کند.
و اما:
خه خه ای دُرّاجِ معراج الست/دیده بر فرق بلی تاج الست
چون الست عشق بشنیدی به جان/از بلیِّ نفس بیزاری ستان
چون بلیِّ نفس گرداب بلاست/کی شود کار تو در گرداب راست
نفس را هم چون خر عیسی بسوز/پس چو عیسی جان شو و جان برفروز
خر بسوز و مرغ جان را کار ساز/تا خوشت روح الله آید پیش باز
خه خه ای...: آفرین! ای دراجی که به عالم الست (عالم غیب، عالم ارواح) عروج کرده ای و دریافته ای که اجابت دعوت حق تو را به سروری مخلوقات ارتقا داده است.
«بلی» در این بیت به انسانی مانند شده است که بر فرق او تاج «الست» را نهاده اند؛ یعنی «بلی» گفتن انسان به خطاب «الست» خداوند، او را از همۀ مخلوقات ممتاز و خلیفۀ خویش و شاه و سرور آن ها کرده است.
الست عشق: خطاب «اَلَستُ...» خداوند به ارواح که عشق را پدیدار کرد.
بلیِّ نفس: بلی گفتن به نفس، اجابت خواهش های نفس؛ در مقابل «بلیِّ الست=بلی بنده به خطاب الست حق»
بلی و بلا: در شعر فارسی این دو کلمه با آن پشتوانۀ معنایی خود مناسبتی یافته اند.
جلال الدین فرموده است:
الست گفت حق و جان ها بلی گفتند/برای صدق بلی حق ره بلا بگشاد
حافظ:
مقام عیش میسر نمی شود بی رنج/بلی به حکم بلا بسته اند عهد الست
خر عیسی: گفته اند حضرت عیسی (ع) خری داشت که در سفرها، و از جمله وقتی به بیت المقدس وارد شد، مرکب او بود و گاهی به همین مناسبت آن حضرت را راکب الحمار گفته اند. در متون عرفانی، غالبا، خر عیسی به نفس و تن، و عیسی (ع) به روح تشبیه می شود.
سنائی می فرماید:
عیسی اندر آسمان خر در زمین/من نه با عیسی نه با خر مانده ام
سوزاندن: کنایه از نابود کردن، از میان بردن؛ مانند سوزاندن نفس و سوزاندن عقل
نفس چون بت را بسوز از شوق دوست/تا بسی جوهر فروریزد ز پوست
و:
این چه کار توست مردانه درآی/عقل بر هم سوز، دیوانه درآی
بمنه و کرمه
شاعر علامه مرحوم تائب تبریزی از استادش آخوند خراسانی(ره) معنای یک بیت عرفانی از عطار نیشابوری خراسانی(ره) را می پرسد. متن سئوال و جواب را ذیلا مشاهده می کنید:
«سؤال:
بسم الله الرحمن الرحیم
شیخ عطار در منطق الطیر می گوید:
دائــمــا او پـــادشــاه مطلــق است در کمــال عــز خود مستغـرق است
او به سر ناید ز خود آنجا که اوست کی رسد عقل وجود آنجا که اوست
معنی بیت دوم را بیان کنید.»
«جواب:
بسم الله الرحمن الرحیم
چون که او قائم به ذات خود است،مکان، حاجت ندارد،پس عقل و خیال انسان هم به « آنجا که اوست» نمی رسد، چنانکه عقل به ذات او نمی رسد و ادراک نمی کند؛ چه غیر ذات اقدس در آن مقام و جا، چیزی نیست.کان الله و لم یکن معه شیء، و الآن کما کان.
مقام بیش از این گنجایش اطاله کلام ندارد.
محمد کاظم الخراسانی»
سپس مباحث عمیقی بین یک عارف بزرگ قرن گذشته به نام سید احمد کربلایی(استاد سید علی قاضی) با یک فیلسوف بزرگ قرن گذشته شیخ محمدحسین اصفهانی(استاد علامه طباطبایی و آیت الله بهجت) پیرامون محتوای این دو بیت روی می دهد که چاپ هم شده است و دقیق ترین مباحث پیرامون وحدت عارفان-که وجود واحد بسیط دارای تجلیلات است- با وحدت مد نظر فلاسفه- که وجودهای مستقل مشکک است- در آن نامه نگاری ها مطرح می شود.
نگر: کتاب " توحید علمی و عینی در مکاتیب حِکَمی و عرفانی"
انقدر سنگین و فلسفی بود که از هوش رفتم
درکش واقعاً برام سخت بود 😫
در بیت تنگ باز تنگ چشم
به نظر کلمه مناسب در این شعر تند باز است.
چون تند باز نام یک پرنده درنده ای مانند عقاب است. و چون این داستان هم داستان پرندگان است.
آدم چطور می تونه از فرعون بهیمی دور بشه؟ مولوی پاسخی به این سوال داره؟
پرش مصرع در حال قرائت به بالای صفحه ایده جالبی نیست و مانع از اون میشه که شنونده بتونه همزمان توی صفحه شعر گردش کنه و مطالب رو نگاه کنه. لطفن این خصیصه رو از همه صفحه هاتون حذف کنید.
سپاس
در بیت شماره 67
جمله گفتند این زمان در دور کار
باید این باشد : جمله گفتند این زمان در روزگار
در بیت 74
تیزوهمی بود در راه آمده
تصحیح: تیز فهمی بود در راه آمده
در بیت 75
هم برید حضرت و هم پیک غیب
تصحیح: هم مرید حضرت و هم پیک غیب
بت 81
آب بنمایم زوهم خویشتن
تصحیح آب بنمایم زفهم خویشتن
فرعون بهیمی: نفس حیوانی است که همچون فرعون بر تن و جان آدمی فرمانروایی می کند و کشتن آن جز اهل دین و معرفت از کسی بر نمی آید.