گنجور

بخش ۵۴ - وداع هرمز پیر را و رفتنش بجانب روم

بآخر خسرو از وی ره نشان خواست
وداعش کرد و میشد بر نشان راست
چو القصه از آنجا درکشیدند
بکوه و آب و جسری در رسیدند
دهی خوش بود صحرا و سر کوه
دهی پر نعمت و خلقی بانبوه
سوی ده رفت با یاران بهم شاه
بخواست از اهل ده یک مرد همراه
که تا رهبر بود در راه او را
کند از نیک و بد آگاه او را
چو خورشید آسیا سنگ زراندود
ز زیر آسیای چرخ بنمود
هزاران دانه داشت آن توتیا رنگ
بیکبار آس کرد آن آسیا سنگ
سپیدی روز میدانی چراتافت
که روی روز گرد آسیا یافت
بآخر شهریار وجمع یاران
روان گشتند چون از میغ باران
چو روز دیگر آن ایوان نه طاق
منور شد ز نور شمع آفاق

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بآخر خسرو از وی ره نشان خواست
وداعش کرد و میشد بر نشان راست
هوش مصنوعی: خسرو در پایان از او نشانه‌ای برای راه و مسیرش خواست و با او وداع کرد و به مسیر درست می‌رفت.
چو القصه از آنجا درکشیدند
بکوه و آب و جسری در رسیدند
هوش مصنوعی: سرانجام، از آن مکان به سمت کوه و آب حرکت کردند و به جایی رسیدند که پل یا گذرگاهی وجود داشت.
دهی خوش بود صحرا و سر کوه
دهی پر نعمت و خلقی بانبوه
هوش مصنوعی: دهکده‌ای که در دشت و بالای کوه قرار دارد، خوب و زیباست و درختان و مواهبش فراوان است و جمعیتی شاد و پر جنب و جوش دارد.
سوی ده رفت با یاران بهم شاه
بخواست از اهل ده یک مرد همراه
هوش مصنوعی: با همراهانش به سمت دهی رفت و از اهل آنجا خواست که یک نفر را برای همراهی انتخاب کنند.
که تا رهبر بود در راه او را
کند از نیک و بد آگاه او را
هوش مصنوعی: تا زمانی که رهبر در مسیر باشد، او را از خوبی‌ها و بدی‌ها آگاه می‌کند.
چو خورشید آسیا سنگ زراندود
ز زیر آسیای چرخ بنمود
هوش مصنوعی: مثل اینکه خورشید از زیر چرخ آسیاب، سنگی طلایی را به نمایش گذاشته است.
هزاران دانه داشت آن توتیا رنگ
بیکبار آس کرد آن آسیا سنگ
هوش مصنوعی: توتیا دانه‌های زیادی داشت، ولی در یک لحظه، آسیاب سنگی آن‌ها را خرد کرد.
سپیدی روز میدانی چراتافت
که روی روز گرد آسیا یافت
هوش مصنوعی: روز روشن را می‌بینی که چگونه نور آن به گرداگرد دنیا می‌تابد.
بآخر شهریار وجمع یاران
روان گشتند چون از میغ باران
هوش مصنوعی: در پایان، پادشاه و گروهی از دوستانش به راه افتادند، مانند بارانی که از ابرها می‌بارد.
چو روز دیگر آن ایوان نه طاق
منور شد ز نور شمع آفاق
هوش مصنوعی: روز دیگر، آن ایوان نورانی شد به روشنی شمعی که از دور درخشان بود.