گنجور

المقالة الحادی و العشرون

پسر گفتش بهر پندم که دادی
بهر پندی مرابندی گشادی
مرا صد مشکل از پند تو حل شد
مِس من با زر رُکنی بَدَل شد
سخنهای تو یکسر سودمندست
بغایت هم مفید و هم بلندست
ولی زانم هوای کیمیا خاست
کزو هم دین و هم دنیا شود راست
که چون دنیا و دین بر هم زند دست
بدست آید مرا معشوق پیوست
که تادنیا و دینم یار نبوَد
مرا از یار استظهار نبوَد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پسر گفتش بهر پندم که دادی
بهر پندی مرابندی گشادی
هوش مصنوعی: پسر به پدرش گفت: بخاطر نصیحتی که به من کردی، من به خاطر آن نصیحت از بندهای دلتنگی رها شدم.
مرا صد مشکل از پند تو حل شد
مِس من با زر رُکنی بَدَل شد
هوش مصنوعی: من با نصیحت تو توانستم بسیاری از مشکلاتم را حل کنم، به گونه‌ای که مانند مس که به طلا تبدیل می‌شود، تغییر کردم.
سخنهای تو یکسر سودمندست
بغایت هم مفید و هم بلندست
هوش مصنوعی: صحبت‌های تو کاملاً پربار و سودمند است، هم بسیار به درد می‌خورد و هم از محتوای عمیق و بلندی برخوردار است.
ولی زانم هوای کیمیا خاست
کزو هم دین و هم دنیا شود راست
هوش مصنوعی: اما می‌دانم که عشق کیمیا در دلم شکل گرفته است، که از آن جایی که می‌توان به حقیقت دین و دنیا رسید.
که چون دنیا و دین بر هم زند دست
بدست آید مرا معشوق پیوست
هوش مصنوعی: زمانی که دنیا و دیانت با هم درگیر شوند، عشق و محبوب من به من نزدیک می‌شود.
که تادنیا و دینم یار نبوَد
مرا از یار استظهار نبوَد
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دنیا و دینم یاری نداشته باشم، حمایت از یار نیز برای من اثری نخواهد داشت.