گنجور

غزل شمارهٔ ۶۳۹

ای یاد تو کار کاردانان
تسبیح زبان بی‌زبانان
بر خود گیرند خرده هر دم
در عشق تو جان خرده‌دانان
عشاق ز بوی جام وصلت
تا حشر بمانده سرگرانان
هر لحظه هزار عاشق مست
در راه تو آستین فشانان
در زلف تو صد هزار دل هست
چوبک‌زن تو چو پاسبانان
بر تنگ شکر ز تیر مژگانت
بنشانده به ره نگاهبانان
از بس که دلم نشان تو جست
گم گشت نشان بی نشانان
جان خود که بود که خون نگردد
در عشق جمال چون تو جانان
عطار شکسته را برون بر
کلی ز میان بد گمانان

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای یاد تو کار کاردانان
تسبیح زبان بی‌زبانان
هوش مصنوعی: ای یاد تو، نیایش و ذکر زبان‌هایی را که بی‌زبانند، تحت تأثیر قرار می‌دهد.
بر خود گیرند خرده هر دم
در عشق تو جان خرده‌دانان
هوش مصنوعی: هر لحظه افرادی بی‌زحمت و کم‌مایه به عشق تو، نکته‌سنجی و عیب‌جویی می‌کنند.
عشاق ز بوی جام وصلت
تا حشر بمانده سرگرانان
هوش مصنوعی: عاشقانی که از بوی شراب وصال تو مست و سرگردان شده‌اند، تا قیامت در این حال باقی خواهند ماند.
هر لحظه هزار عاشق مست
در راه تو آستین فشانان
هوش مصنوعی: در هر لحظه، هزاران عاشق سرمست به خاطر تو، دست دراز کرده و به تو عشق می‌ورزند.
در زلف تو صد هزار دل هست
چوبک‌زن تو چو پاسبانان
هوش مصنوعی: در زلف تو تعداد زیادی دل وجود دارد که مانند چوبک‌زن‌ها، مراقب و محافظ این دل‌ها هستند.
بر تنگ شکر ز تیر مژگانت
بنشانده به ره نگاهبانان
هوش مصنوعی: چشمانت مانند تیری شیرین و کم‌نظیرند که بر سر راه نگاهبانان قرار داده شده است.
از بس که دلم نشان تو جست
گم گشت نشان بی نشانان
هوش مصنوعی: از شدت عشق و دلبستگی به تو، دل من آنقدر به دنبال نشانی از تو گشت که دیگر نشانه‌ای از بی‌نشان‌ها پیدا نکرد.
جان خود که بود که خون نگردد
در عشق جمال چون تو جانان
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند در عشق چهره‌ای چون تو جانش را از دست ندهد.
عطار شکسته را برون بر
کلی ز میان بد گمانان
هوش مصنوعی: عطار، که خود را در میانه نگران و بدبینان حس می‌کند، باید از این شرایط خارج شود و به سمت آرامش و آزادی برود.