غزل شمارهٔ ۱۶۰
هر آن دردی که دلدارم فرستد
شفای جان بیمارم فرستد
چو درمان است درد او دلم را
سزد گر درد بسیارم فرستد
اگر بی او دمی از دل برآرم
که داند تا چه تیمارم فرستد
وگر در عشق او از جان برآیم
هزاران جان به ایثارم فرستد
وگر در جویم از دریای وصلش
به دریا در نگونسارم فرستد
وگر از راز او رمزی بگویم
ز غیرت بر سر دارم فرستد
چو در دیرم دمی حاضر نبیند
ز مسجد سوی خمارم فرستد
چو دام زرق بیند در برم دلق
بسوزد دلق و زنارم فرستد
چو گبر نفس بیند در نهادم
به آتشگاه کفارم فرستد
به دیرم درکشد تا مست گردم
به صد عبرت به بازارم فرستد
چو بی کارم کند از کار عالم
پس آنگه از پی کارم فرستد
چو در خدمت چنان گردم که باید
به خلوت پیش عطارم فرستد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر آن دردی که دلدارم فرستد
شفای جان بیمارم فرستد
هوش مصنوعی: هر دردی که معشوقم برای من بفرستد، به دلم آرامش و شفا میدهد.
چو درمان است درد او دلم را
سزد گر درد بسیارم فرستد
هوش مصنوعی: اگر دردی که او دارد، داروی دل من باشد، پس سزاوار است که او درد زیادی به من بفرستد.
اگر بی او دمی از دل برآرم
که داند تا چه تیمارم فرستد
هوش مصنوعی: اگر لحظهای بدون او از دل شکوایهای کنم، کسی نیست که بداند چه درد و غمی برایم به وجود میآورد.
وگر در عشق او از جان برآیم
هزاران جان به ایثارم فرستد
هوش مصنوعی: اگر در عشق او جانم را فدای او کنم، هزاران جان دیگر را برای او تقدیم میکنم.
وگر در جویم از دریای وصلش
به دریا در نگونسارم فرستد
هوش مصنوعی: اگر در پی جستجوی وصل او باشم و در این راه به دریا فرستاده شوم، ناامید و خسته در دلم نشسته خواهد بود.
وگر از راز او رمزی بگویم
ز غیرت بر سر دارم فرستد
هوش مصنوعی: اگر از راز او چیزی بگویم، بر اثر غیرت او ممکن است مرا به دار بفرستد.
چو در دیرم دمی حاضر نبیند
ز مسجد سوی خمارم فرستد
هوش مصنوعی: وقتی که در مکان عبادت لحظهای حاضر نمیبیند، مرا به سوی میخانه میفرستد.
چو دام زرق بیند در برم دلق
بسوزد دلق و زنارم فرستد
هوش مصنوعی: وقتی که نمایشی از فریب را در آغوش خود مشاهده کند، لباس چرمی من را میسوزاند و کمربندم را به سمت من پرتاب میکند.
چو گبر نفس بیند در نهادم
به آتشگاه کفارم فرستد
هوش مصنوعی: وقتی که کافر به نفس خود نگاه کند، آن را به آتشگاه دشمنان میفرستد.
به دیرم درکشد تا مست گردم
به صد عبرت به بازارم فرستد
هوش مصنوعی: به میخانه میبردم تا مست شوم و با هزاران درس و عبرت، به بازار میفرستد.
چو بی کارم کند از کار عالم
پس آنگه از پی کارم فرستد
هوش مصنوعی: وقتی بیکارم، دنیا از من غافل میشود و سپس به دنبال کار من میافتد.
چو در خدمت چنان گردم که باید
به خلوت پیش عطارم فرستد
هوش مصنوعی: وقتی به اندازهای در خدمت و کارم پیشرفت کنم که شایسته باشد، او مرا به تنهایی پیش عطار میفرستد.

عطار