شمارهٔ ۳۵
جرعهٔ ما را ز لعل می پرستش مشکل است
گوشه چشمی بما از چشم مستش مشکل است
آنکه عالم را به تیغ بی نیازی قتل کرد
گر بیارد در حساب مزد دستش مشکل است
پسته تنگ دهانش نکته سر بسته ایست
حرف ازآن سرّی که بر گل سرببستش مشکل است
عشق بی پروا کجا و عقل پر اندیشه کو
دام برچین کین هما باما نشستش مشکل است
گر برهمن بینی و گراهرمن ور پارسا
آنکه نبود مست از جام الستش مشکل است
آنکه عالم را بمستوری کند شیدای خویش
چون درآید ساغر صهبا بدستش مشکل است
طایر دل را خلاصی نیست از دامت بلی
رستن مرغی که زلفت پای بستش مشکل است
وصف آن رخسار با اسرار هم زان یاردان
کان نمودی را که نبود بودهستش مشکل است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جرعهٔ ما را ز لعل می پرستش مشکل است
گوشه چشمی بما از چشم مستش مشکل است
هوش مصنوعی: نوشیدن جرعهای از شراب معتادکننده و خوش رنگ ما کار دشواری است و جلب توجه از آن چشم خمار و مست او نیز آسان نیست.
آنکه عالم را به تیغ بی نیازی قتل کرد
گر بیارد در حساب مزد دستش مشکل است
هوش مصنوعی: کسی که با توانایی و بینیازی خود، عالم را به شکست و نابودی کشاند، اگر بخواهد در روز حساب پاداش خود را بگیرد، محاسبه پاداش او دشوار خواهد بود.
پسته تنگ دهانش نکته سر بسته ایست
حرف ازآن سرّی که بر گل سرببستش مشکل است
هوش مصنوعی: پسته که دهانش کوچک و تنگ است، راز و نکتهای درون خود دارد. صحبت کردن از این راز که بر روی گل بسته شده، کار دشواری است.
عشق بی پروا کجا و عقل پر اندیشه کو
دام برچین کین هما باما نشستش مشکل است
هوش مصنوعی: عشق بیپروا جایی دارد و عقل با فکر فراوان جای دیگری. باید موانع را دور کرد، چون نشستن این پرنده خاص در کنار ما کار آسانی نیست.
گر برهمن بینی و گراهرمن ور پارسا
آنکه نبود مست از جام الستش مشکل است
هوش مصنوعی: اگر بر همگان ببینی و با انسانهای بزرگوار و پارسا ملاقات کنی، آنکه به حقیقت از می و جام عالم هستی مست نشده باشد، شناختنش کار دشواری است.
آنکه عالم را بمستوری کند شیدای خویش
چون درآید ساغر صهبا بدستش مشکل است
هوش مصنوعی: کسی که میتواند با جذابیت و شیفتگی خود، دنیا را تحت تاثیر قرار دهد، وقتی که به او شراب میدهند، سخت خواهد بود که این تاثیر را حفظ کند.
طایر دل را خلاصی نیست از دامت بلی
رستن مرغی که زلفت پای بستش مشکل است
هوش مصنوعی: پرنده دل هرگز نمیتواند از دام تو رهایی یابد، زیرا پرندهای که زلف تو او را در بند کشیده، به سختی میتواند آزاد شود.
وصف آن رخسار با اسرار هم زان یاردان
کان نمودی را که نبود بودهستش مشکل است
هوش مصنوعی: توصیف آن چهره با رازهایی همراه است که بیانش دشوار است، زیرا نشاندهندهی چیزی است که هرگز از آن وجود نداشته است.

حکیم سبزواری