گنجور

شرح بیتی از سنایی

عاشقان در دمی دو عید کنند
عنکبوتان مگس قدید کنند

بدان نور اللّٰه بصیرتک بنور العیان که در نظر اهل کشف و شهود، عالم هر لحظه‌ای به حسب اقتضای ذاتی خود قطع نظر از موجد نموده، نیست می‌گردد، و به مدد وجودی که عبارت از نفس رحمانی است، هست می‌شود؛ و از سرعت انقضا و تجدد، محجوب زمان و مکان این معنا را در نمی‌یابد.

هر زمان نو می‌شود دنیا و ما
بی‌خبر از نو شدن اندر بقا
آن ز تیری مستمر شکل آمده است
چون شررکش تیز جنبانی به دست
شاخ آتش را بجنبانی به ساز
در نظر آتش نماید بس دراز

عاشق کسی است که که حجب ظلمانی و نورانی به آتش محبت و عشق سوخته، به حقایق امور وصول یافته باشد. دو عید، عبارت از نیستی و هستی است که هر لحظه در نظر عارف عاشق واقع است. چه عید در اصطلاح، مایعود علی القلب است و جماعتی که به دام تعینات و تقیدات مقید و گرفتارند، که عنکبوتان عبارت از آن جماعت است، مگس قدید کنند، یعنی وجودات موهومه عالم را باقی و ثابت و متحقق می‌شمارند و از حقیقت حال غافلند که اشیا را وجود حقیقی نیست، و موجودیت اشیا عبارت از نسبت وجود حق است به ایشان، و چون آن نسبت قطع کردده می‌شود، اشیاء معدوماتند، که: «التوحید اسقاط الاضافات».

جهان را نیست هستی جز مجازی
سراسر حال او لهو است و بازی‌‌

والسّلام - تمّ

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.