گنجور

شمارهٔ ۸۴

چه شکر گویمت ای بخت کارساز امشب
که آمدم ببر آن یار دل نواز امشب
بناز آمد و بنشت و گفت خیز و بسای
بشکر چهره بدرگاه بی نیاز امشب
چو هست دامن یارت بدست و جام شراب
مکن زشنعت اغیار احتراز امشب
حریف الفتی اظهار کلفتت بیجاست
مپوش راز دل خود زاهل راز امشب
شب مدیح علی خوشترست از شب قدر
بپرس این سخن از اهل امتیاز امشب
قلاده سگ حیدر مگر به گردن یافت
که بینم آمده آشفته سرفراز امشب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه شکر گویمت ای بخت کارساز امشب
که آمدم ببر آن یار دل نواز امشب
هوش مصنوعی: ای بخت خوشبخت و مساعد، چه نعمتی است که امشب به ملاقات یار دلنشینم آمده‌ام.
بناز آمد و بنشت و گفت خیز و بسای
بشکر چهره بدرگاه بی نیاز امشب
هوش مصنوعی: دختری زیبا وارد شد و به نشستن پرداخت. سپس گفت بلند شو و بوسه‌ای بزن به روی این چهره‌ی بی‌نیاز، امشب.
چو هست دامن یارت بدست و جام شراب
مکن زشنعت اغیار احتراز امشب
هوش مصنوعی: وقتی دامن محبوبت در دست و جام شراب در دست داری، از ناپاکی‌ها و آلودگی‌های دیگران دوری کن امشب.
حریف الفتی اظهار کلفتت بیجاست
مپوش راز دل خود زاهل راز امشب
هوش مصنوعی: دوست عزیز، نشان دادن محبت و نزدیکی به کسی را نباید با خودنمایی و خودپسندی اشتباه گرفت. رازهای دل خود را از انسان‌های بیخبر و نادان پنهان کن، مخصوصاً امشب که فرصتی برای افشای آنها نیست.
شب مدیح علی خوشترست از شب قدر
بپرس این سخن از اهل امتیاز امشب
هوش مصنوعی: شبی که در آن علی ستایش می‌شود، از شب قدر زیباتر است. این موضوع را از کسانی که درک عمیقی دارند بپرس.
قلاده سگ حیدر مگر به گردن یافت
که بینم آمده آشفته سرفراز امشب
هوش مصنوعی: قلاده‌ای که به گردن سگ حیدر آویخته شده، نشان می‌دهد که امشب سرفرازی ناراحت و آشفته به اینجا آمده است.