شمارهٔ ۷۸
منکه پرداخته خانه زاغیار امشب
از چه بی پرده نیاید ببرم یار امشب
هست از شور مخالف بسرم غوغائی
مطرب بزم بگردان ره از این تار امشب
بی حضورت دلم از کعبه و بتخانه گرفت
بگسلم رابطه سبحه و زنار امشب
طور میخانه زانوار تجلی است چو روز
گو بموسی که بود نوبت دیدار امشب
نه همین ماه بگفتار بود در مجلس
کامده سرو در این خانه برفتار امشب
آن لب باده فروشت چه بکام است دلا
گو ببندند در خانه خمار است امشب
تا زلیخا صفتی مشتری دل شودم
یوسف خویش کشم بر سر بازار امشب
من که اسرار حقیقت همه افشا کردم
همچو منصور روم گو بسردار امشب
سر اغیار شد آویزه آنزلف دو تا
وه که این بار بخاطر شده سربار امشب
موج خیز است زبس سیل سرشکم ترسم
نگذار زمن دلشده آثار امشب
میکنم وصف از آنزلف سیه آشفته
تا شود بزم پر از نافه تارتار امشب
سر من خاک ره تو بود ای میر نجف
از سر رحمتش از خاک تو بردار امشب
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منکه پرداخته خانه زاغیار امشب
از چه بی پرده نیاید ببرم یار امشب
هوش مصنوعی: امشب که خانهام را به زاغها تزئین کردهام، نمیدانم چرا یارم به سراغم نمیآید.
هست از شور مخالف بسرم غوغائی
مطرب بزم بگردان ره از این تار امشب
هوش مصنوعی: شور و هیجان من به خاطر جدایی به حدی رسیده که انگار در دل این شب، عدهای در حال نواختن و برگزاری جشن هستند. بنابراین، راه ما را از این تاریکی و غم بکشانید.
بی حضورت دلم از کعبه و بتخانه گرفت
بگسلم رابطه سبحه و زنار امشب
هوش مصنوعی: در غیبت تو، دلم از مکانهای مقدس و معابد، احساس خستگی و دلزدگی میکند. امشب میخواهم رابطهام را با چیزهایی که قبلاً به آنها وابسته بودم، قطع کنم.
طور میخانه زانوار تجلی است چو روز
گو بموسی که بود نوبت دیدار امشب
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که در مکان میخانه (که نماد روحانیت و عرفان است)، تجلی الهی مانند روز آشکار است. مانند اینکه به موسی گفته میشود که شب امشب زمان دیدار است، به این معنا که فرصتی برای رویارویی با حقیقت و الهام الهی مهیا شده است.
نه همین ماه بگفتار بود در مجلس
کامده سرو در این خانه برفتار امشب
هوش مصنوعی: این ماه تنها با سخنان خود در مجلس حضور ندارد، بلکه در این خانه، مانند سرو، با رفتار و حرکات زیبا و دلربایش آمده است.
آن لب باده فروشت چه بکام است دلا
گو ببندند در خانه خمار است امشب
هوش مصنوعی: آن لب که باده میفروشد، در دل چه حالتی دارد؟ ای دل، بگو که اگر در خانه خمار را ببندند، امشب چه شب عجیبی خواهد بود.
تا زلیخا صفتی مشتری دل شودم
یوسف خویش کشم بر سر بازار امشب
هوش مصنوعی: امشب میخواهم که به زیبایی زلیخا برسم و دل خود را مانند یوسف به نمایش بگذارم، به طوری که همه در بازار به من توجه کنند.
من که اسرار حقیقت همه افشا کردم
همچو منصور روم گو بسردار امشب
هوش مصنوعی: من همهی رازهای حقیقت را برملا کردهام، مانند منصور حلاج اکنون میگویم که به مقام بالایی رسیدهام.
سر اغیار شد آویزه آنزلف دو تا
وه که این بار بخاطر شده سربار امشب
هوش مصنوعی: موهای دو دستهام به دست دیگران افتاده است و وای بر من که امشب به خاطر آن، بار سنگینی بر دوشم گذاشته شده است.
موج خیز است زبس سیل سرشکم ترسم
نگذار زمن دلشده آثار امشب
هوش مصنوعی: موجی از احساسات و گریههایم به قدری زیاد است که نگرانم این شب، دل شکستۀ من را به یادگار نگذارد.
میکنم وصف از آنزلف سیه آشفته
تا شود بزم پر از نافه تارتار امشب
هوش مصنوعی: امشب به توصیف موهای تیرهای تو میپردازم تا مهمانیام با عطر خوش آن پر شود.
سر من خاک ره تو بود ای میر نجف
از سر رحمتش از خاک تو بردار امشب
هوش مصنوعی: سر من به پای تو افتاده است، ای شخص بزرگوار از نجف. از روی رحمتت، امشب برزخ مرا از خاک تو بردار.

آشفتهٔ شیرازی