گنجور

شمارهٔ ۶۵۱

خسرو شیرین لبان توئی بشمایل
کعبه کوی تو قبله گاه قبایل
شایدت ار مصریان شوند زلیخا
یوسف عصری بتا بشکل و شمایل
حالت مجنون بجو نه حکمت لقمان
عشق بود برق کشت زار فضایل
گر تو بخوانی بگو که راندم از در
ور تو برانی که خواندم بوسایل
حسن تو مستغی از دلیل حکیمان
پرتو خور بر صفای اوست دلایل
چشم بدان دور کرده اند زرویت
تیر نظر دوز و جادوان حمایل
وه که زیاد تو این صفت نشود دور
تو همه مستوحشی و ما همه مایل
لیلی و عذرا توئی و سلمی و شیرین
رفته به تغییر در لباس اوایل
نقش تو بر چشم تر نماند و شگفت است
نقش تو آب و نشد زحادثه زایل
از پی تعویذ چشم بد شبی از مهر
دست بگردن در آرمت بحمایل

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خسرو شیرین لبان توئی بشمایل
کعبه کوی تو قبله گاه قبایل
هوش مصنوعی: تو ای خسرو شیرین لبان، همانند کعبه‌ای که همه قبایل به سویش روی می‌آورند.
شایدت ار مصریان شوند زلیخا
یوسف عصری بتا بشکل و شمایل
هوش مصنوعی: شاید اگر مصریان انحرافی پیدا کنند، تو نیز مانند زلیخا به یوسف توجه کنی و شیفته‌اش شوی، همان‌طور که زلیخا به زیبایی و جذابیت یوسف توجه داشت.
حالت مجنون بجو نه حکمت لقمان
عشق بود برق کشت زار فضایل
هوش مصنوعی: به دنبال حال و هوای مجنون باش، زیرا عشق همانند حکمت لقمان درخشان و مغزافزا است و می‌تواند به افکار و روحیات زیبا پرواز بخشد.
گر تو بخوانی بگو که راندم از در
ور تو برانی که خواندم بوسایل
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی، بگو که من را از در بیرون کردی و در عوض، من را به وسیله‌ای نامید.
حسن تو مستغی از دلیل حکیمان
پرتو خور بر صفای اوست دلایل
هوش مصنوعی: زیبایی تو نیازی به توجیه و دلیل حکما ندارد؛ زیرا نور خورشید بر پاکی و روشنی وجود تو می‌تابد و این خود دلیل روشنی است.
چشم بدان دور کرده اند زرویت
تیر نظر دوز و جادوان حمایل
هوش مصنوعی: چشم‌ها به خاطر زیبایی تو از دور تیر می‌زنند و نظرهای جادوگری به تو دوخته شده است.
وه که زیاد تو این صفت نشود دور
تو همه مستوحشی و ما همه مایل
هوش مصنوعی: آه که اگر تو این ویژگی را نداشته باشی، همه دور و برت احساس ناامیدی و بی‌مکانی می‌کنند و ما نیز همه مشتاق و خواهان تو هستیم.
لیلی و عذرا توئی و سلمی و شیرین
رفته به تغییر در لباس اوایل
هوش مصنوعی: لیلی و عذرا تو هستی و سلمی و شیرین، اما تغییراتی در ظاهرت ایجاد شده است.
نقش تو بر چشم تر نماند و شگفت است
نقش تو آب و نشد زحادثه زایل
هوش مصنوعی: تصویر زیبای تو بر چشمانم باقی نمی‌ماند و این عجیب است که تصویر تو مانند آب است و از حوادث محو نمی‌شود.
از پی تعویذ چشم بد شبی از مهر
دست بگردن در آرمت بحمایل
هوش مصنوعی: شبی که برای دور کردن چشم بد به دنبال دعای حفاظتی بودم، دستم را دور گردنت کردم و زنجیری به گردنت انداختم.