گنجور

شمارهٔ ۶۴۹

ترک چشمت صنما گرچه علیل است علیل
لیک هر جا نگری خیل قتیل است قتیل
بار هجرت بدل زار گرانست گران
گو بنه کوه که بالله نه ثقیل است ثقیل
آب حیوان که سکندر زپیش رفت و نیافت
خضر خط تو بر آن چشمه دلیلست دلیل
مه کنعانی من ایکه عزیزی در مصر
سوی یعقوب نظر کن که ذلیلست ذلیل
گرچه صورت گر چین نقش نکند صد لعبت
پیش عشاق جمال تو جمیل است جمیل
نیستم هیچ غم از حادثه دهر بدل
که مرا پیر خرابات کفیل است کفیل
میرد از حسرت دیوانگی مستانت
شیخ فرزانه ما گرچه عقیل است عقیل
عشقت از آتش نمرود بود گو میباش
که مرا نار تو گلزار خلیل است سبیل
روز وصلم بکش و هیچ میندیش از آنک
خون قربابی در عید سبیل است جلیل
گنه باده کشان گرچه بزرگست بزرگ
عفو دادار خطا بخش جلیل است جلیل
با سر زلف وی آشفته گرت پیغامیست
با نسیم سحری گو که دلیل است دلیل
عمره و حج نکند کاملت ایشیخ برو
مهر مولات در این کار دخیل است دخیل
من زدم دست بدامان حسین شاه شهید
که تو را شبل و بو خشور سلیل است سلیل

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترک چشمت صنما گرچه علیل است علیل
لیک هر جا نگری خیل قتیل است قتیل
هوش مصنوعی: چشمان زیبایت اگرچه بیمار و ناتوان است، اما هر کجا که نگاه کنی، سربازان عشق سقوط کرده و بی‌جان مشاهده می‌شوند.
بار هجرت بدل زار گرانست گران
گو بنه کوه که بالله نه ثقیل است ثقیل
هوش مصنوعی: بار هجرت بر دوش دل سنگین است، اما برای کسی که با ایمان است، آن را آسان بدان. گویا این بار بر دوش کوه هم نیست که بسیار سنگین باشد.
آب حیوان که سکندر زپیش رفت و نیافت
خضر خط تو بر آن چشمه دلیلست دلیل
هوش مصنوعی: آب حیات که اسکندر به دنبالش رفت و نتوانست پیدا کند، نشانه‌ای است بر این که تو نشانه‌ای روشنی بر آن چشمه‌ای.
مه کنعانی من ایکه عزیزی در مصر
سوی یعقوب نظر کن که ذلیلست ذلیل
هوش مصنوعی: ای مه زیبا و دلربا، تو را به یاد یعقوب می‌اندازم که به خاطر عشق به فرزندش، در زمین مصر در رنج و苦 زندگی می‌کند. بدان که او اکنون در ذلت و فقر به سر می‌برد.
گرچه صورت گر چین نقش نکند صد لعبت
پیش عشاق جمال تو جمیل است جمیل
هوش مصنوعی: اگرچه زیبایی چهره‌ات اگر آثار چین و چروک داشته باشد، اما در برابر عشق‌ورزان، زیبایی تو بسیار دلرباست.
نیستم هیچ غم از حادثه دهر بدل
که مرا پیر خرابات کفیل است کفیل
هوش مصنوعی: من از حوادث روزگار هیچ غمی ندارم، زیرا پیشوای من در این دنیا همیشه ای است که مرا از دردها و مشکلات محافظت می‌کند.
میرد از حسرت دیوانگی مستانت
شیخ فرزانه ما گرچه عقیل است عقیل
هوش مصنوعی: شیخ فرزانه ما که عاقل است، به خاطر عشق و دیوانگی تو دچار حسرت و اندوه می‌شود و این احساس او را نابود می‌کند.
عشقت از آتش نمرود بود گو میباش
که مرا نار تو گلزار خلیل است سبیل
هوش مصنوعی: عشق تو مانند آتش نمرود است، پس بگذار که من از این آتش در حال سوختن باشم؛ زیرا من با این آتش، باغی همانند باغ خلیل نیز دارم.
روز وصلم بکش و هیچ میندیش از آنک
خون قربابی در عید سبیل است جلیل
هوش مصنوعی: در روز وصال و دیدار، بی‌خیال هر چیزی باش و نگران نباش؛ زیرا در جشن و شادی، حتی قربانی کردن نیز از ارزش و اهمیت بالایی برخوردار است.
گنه باده کشان گرچه بزرگست بزرگ
عفو دادار خطا بخش جلیل است جلیل
هوش مصنوعی: اگرچه گناه نوشندگان شراب بزرگ و قابل توجه است، اما بخشش خداوند بزرگ و مهربان نیز بسیار عظیم و قابل احترام است.
با سر زلف وی آشفته گرت پیغامیست
با نسیم سحری گو که دلیل است دلیل
هوش مصنوعی: اگر با موهای پریشان او پیامی داری، هنگامی که نسیم صبح وزیدن می‌گیرد، به آن بگو که این پیام نشانه‌ای برای عشق است.
عمره و حج نکند کاملت ایشیخ برو
مهر مولات در این کار دخیل است دخیل
هوش مصنوعی: اگر به عمره و حج بروی و آن‌ها را به‌طور کامل انجام ندهی، ای شیخ، بدان که در این موضوع محبت آن کسی که معشوق توست نقش و اهمیت زیادی دارد.
من زدم دست بدامان حسین شاه شهید
که تو را شبل و بو خشور سلیل است سلیل
هوش مصنوعی: من به دامان حسین، شاه شهید، پناه بردم، زیرا تو به مانند شیر و گرز، قهرمان و شجاع هستی.