گنجور

شمارهٔ ۱۳۷

مطرب این شور که در پرده عشاق نواخت
زهره از رشک بوجد آمد و بربط بنواخت
سرو دستار گر انداخته صوفی چه عجب
ساقی از این می ممزوج که در جام انداخت
خسر و حسن تونازم که بجولانگه ناز
بر سر ماه و خور از غالیه پرچم انداخت
حیرتم از چه نظر از من و دل باز گرفت
آن که کار دو جهانرا بنگاهی میساخت
غمزه مست بتسخیر دو گیتی کافیست
ترک چشمت زدو س تیغ دو ابرو زچه آخت
خال و زلف و مژه همدست پی غارت دل
لشکر کفر بتسخیر مسلمانان تاخت
حاش لله که زند او در دیگر همه عمر
تا که آشفته در پیر خرابات شناخت
پیر میخانه توحید علی دست خدا
کز تف تیغ خس و خار جهانرا پرداخت
وقت آنست کش اکسیر زنی بر مس قلب
زآنکه در بوته مهر تو همه عمر گداخت
مانده در شش در حیرت برهانش زکرم
جز قمار غم تو با دگری نرد نباخت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مطرب این شور که در پرده عشاق نواخت
زهره از رشک بوجد آمد و بربط بنواخت
هوش مصنوعی: خوانندهٔ این آهنگ، نغمه‌ای را در میان عاشقان می‌نوازد که باعث می‌شود زهره (الههٔ زیبایی) از حسادت به وجد بیاید و سازش را به‌صدا درآورد.
سرو دستار گر انداخته صوفی چه عجب
ساقی از این می ممزوج که در جام انداخت
هوش مصنوعی: اگر صوفی دستار خود را کنار گذاشته است، جای تعجبی نیست؛ چرا که ساقی این شراب را با هم ترکیب کرده و در جام ریخته است.
خسر و حسن تونازم که بجولانگه ناز
بر سر ماه و خور از غالیه پرچم انداخت
هوش مصنوعی: شکوه و زیبایی آن شخص به حدی است که می‌توان او را همراه با زیبایی ماه و خورشید توصیف کرد، گویی در میانه میدان عشق و زیبایی در حال رقص و ناز است.
حیرتم از چه نظر از من و دل باز گرفت
آن که کار دو جهانرا بنگاهی میساخت
هوش مصنوعی: من از چه موضوعی حیرانم؟ کسی که به تماشای کارهای دو جهان پرداخته، دل من را از خود گرفته و از من دور کرده است.
غمزه مست بتسخیر دو گیتی کافیست
ترک چشمت زدو س تیغ دو ابرو زچه آخت
هوش مصنوعی: نگاه فریبنده و دلربای تو برای تسخیر تمام دنیا کافی است. نیازی نیست که چشمانت را دور کنی یا ابروانت را به حالت قهر درآوری.
خال و زلف و مژه همدست پی غارت دل
لشکر کفر بتسخیر مسلمانان تاخت
هوش مصنوعی: مو و ریشه‌های مو و مژه‌ها همه با هم برای ربودن دل آماده‌اند و مانند لشکری که به سرزمین مسلمانان حمله کرده، بر دل‌های ما تسلط پیدا می‌کنند.
حاش لله که زند او در دیگر همه عمر
تا که آشفته در پیر خرابات شناخت
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌خواهم به معنای زندگی عادی و بی‌خبر از حقیقت بسنده کنم، تا زمانی که در محفل خراباتیان بفهمم که زندگی واقعی چیست و حقایق زندگی را درک کنم.
پیر میخانه توحید علی دست خدا
کز تف تیغ خس و خار جهانرا پرداخت
هوش مصنوعی: پیر مِیخانه‌ای که به توحید علی معتقد است، دست خداوند را می‌بیند که با تفنگی از تیغ‌ها و خاری که دنیا را پر کرده، آن را سامان می‌دهد.
وقت آنست کش اکسیر زنی بر مس قلب
زآنکه در بوته مهر تو همه عمر گداخت
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده است که با تغییر و تحولاتی در قلب خود، به عشق تو بپردازم، زیرا تمام عمر در گرمای عشق تو سپری کرده‌ام.
مانده در شش در حیرت برهانش زکرم
جز قمار غم تو با دگری نرد نباخت
هوش مصنوعی: در شش در، در حیرت و سردرگمی هستم و نمی‌توانم به غیر از بازی غم تو با دیگری فکر کنم.