شمارهٔ ۱۰۷
ساحت کون و مکان عرصه میدان اوست
گوی زمین و سپهر در خم چوگان اوست
تا خم زلف دوتا ریخته اندر قفا
سلسله کائنات جمله پریشان اوست
درد چه درمان کدام چشم بنه بر قضا
مدعی درد آنک طالب درمان اوست
تا زده طغرای خط گرد عذارت رقم
هندی تاتار ترک در خط فرمان اوست
جام گرفت از رقیب بر سر بیمهریست
گر بخورد خون من غایت احسان اوست
ذوق ندارد تذرو تا نگرد سوی سرو
تا که به بستان چمان سرو خرامان اوست
جانب کنعان بر باد صبا و بگو
یوسف مصرت اسیر پای به زندان اوست
هرکه به گلزار عشق پای نهد چون خلیل
آتشافروخته لاله بستان اوست
نغمه بلبل به باغ نیست به جز شور گل
آن همه شور و نوا کرده دستان اوست
ناقه آشفته خفت شیخ به کعبه رسید
قسمت گمگشتگان طوف بیابان اوست
دست تولا زنم باز به دست خدا
گر برهاند مرا همت سلمان اوست
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساحت کون و مکان عرصه میدان اوست
گوی زمین و سپهر در خم چوگان اوست
هوش مصنوعی: جهان و همه چیز در آن، میدان گستردهای است که او در آن عمل میکند. زمین و آسمان نیز در کنترل و سرپرستی او هستند.
تا خم زلف دوتا ریخته اندر قفا
سلسله کائنات جمله پریشان اوست
هوش مصنوعی: وقتی که دو دسته موی او به صورت زیبایی در پشتش افتاده است، تمام عالم و هستی در آشفتگی است.
درد چه درمان کدام چشم بنه بر قضا
مدعی درد آنک طالب درمان اوست
هوش مصنوعی: درد را چه درمانی است؟ کدام چشم به قضا نگاه میکند؟ آن کسی که مدعی درد است، در واقع خود خواهان درمان است.
تا زده طغرای خط گرد عذارت رقم
هندی تاتار ترک در خط فرمان اوست
هوش مصنوعی: تا دو نشان از خط زیبای تو در مقام فرمانروایی ثبت شده، و خط آنقدر دلکش است که نماد فرهنگهای مختلف را در خود دارد.
جام گرفت از رقیب بر سر بیمهریست
گر بخورد خون من غایت احسان اوست
هوش مصنوعی: جامی که رقیب به خاطر بیمهریاش به من میدهد، اگر بخواهد خون من را بنوشد، این نهایت محبت او برای من خواهد بود.
ذوق ندارد تذرو تا نگرد سوی سرو
تا که به بستان چمان سرو خرامان اوست
هوش مصنوعی: علاقهای نیست که به دنیای پیرامون توجه کند، مگر اینکه به سمت درخت سرو زیبا و دلفریب در باغ برود، چرا که زیبایی و جذابیت آن در حال نشان دادن خود است.
جانب کنعان بر باد صبا و بگو
یوسف مصرت اسیر پای به زندان اوست
هوش مصنوعی: به کنعان نگاه کن و به باد صبا بگویید که یوسف مصر در زندان گرفتار شده است.
هرکه به گلزار عشق پای نهد چون خلیل
آتشافروخته لاله بستان اوست
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنیای عشق وارد میشود، مانند خلیل (ابراهیم) که آتش را در دشت روشن کرد، باید با عشق و شور و اشتیاق در این بوستان زیبا وارد شود.
نغمه بلبل به باغ نیست به جز شور گل
آن همه شور و نوا کرده دستان اوست
هوش مصنوعی: آوای بلبل در باغ تنها به خاطر شادی و زیبایی گلها است و همه آن شور و نوا به خاطر هنر و توانایی اوست.
ناقه آشفته خفت شیخ به کعبه رسید
قسمت گمگشتگان طوف بیابان اوست
هوش مصنوعی: ناقهای که به طور آشفته و بیتاب در حرکت است، به کعبه رسید و نشاندهنده این است که او بخشی از سرنوشت گمشدگان در سفر به بیابان را به دوش میکشد.
دست تولا زنم باز به دست خدا
گر برهاند مرا همت سلمان اوست
هوش مصنوعی: دست امیدم را به سوی خدا دراز میکنم، اگر مرا نجات دهد، این لطف و اراده سلمان است.

آشفتهٔ شیرازی