شمارهٔ ۱۰۴
تا چند آیم بر درت با عجز و لابه نیمشب
بینم ترا با مدعی مست می و گرم طرب
تابم کجا با مهر تو من شبنم و خور چهر تو
تو آتشی و من نیم تو ماهتاب و من قصب
سندان دل و سیمین تنی در سیم داری آهنی
داری به خلد اهریمنی بس ساحری ای بوالعجب
بالات نخل بارور وز لب رطب آورده بر
وان غبغب چون سیم تر چون کوزه نخل رطب
باشد چو مویت مشک تر مشک ار کشد مه را به سر
تابد چو روی تو قمر گر مه کند عنبر سلب
در جمع خیل دلبران تو شاه و باقی چاکران
در دفتر جانپروران روی تو فرد منتخب
من خود نبینم پیش تو چون نوش نوشم نیش تو
قربان منم در کیش تو بر من چه میآری غضب
زلف تو هندو ای پسر هندو کشد گر خور ببر
خالت بود زنگی اگر زنگی ز مه دارد نسب
من خود گدا تو محتشم ای خاک کویت جام جم
در منزلت شاه عجم در مرتبت میر عرب
تو بوتراب ای پادشه خصمت بود خاک سیه
بس فرق باشد در شبه از مصطفی تا بولهب
آشفته خواهد چون غبار آرد به کوی گو گذار
برخیز و اسبابش بیار ای آفرینش را سبب
یا رب آمن روعتی یا صاحبی فی غربتی
یا مونسی فی وحشتی یا راحتی عند التعب
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا چند آیم بر درت با عجز و لابه نیمشب
بینم ترا با مدعی مست می و گرم طرب
هوش مصنوعی: چند بار باید به در خانهات بیایم و کمی لابه و ناله کنم؟ نیمهشب تو را میبینم که با یک رقیب در حال نوشیدن شراب و شادمانی هستی.
تابم کجا با مهر تو من شبنم و خور چهر تو
تو آتشی و من نیم تو ماهتاب و من قصب
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم در برابر عشق تو تاب بیاورم؟ من مانند شبنمی هستم که در برابر چهرهٔ تابناک تو قرار دارد. تو مانند آتش هستی و من فقط یک نیمه هستم. تو مانند ماه و من مانند نیای هستم که در سایهٔ تو قرار دارد.
سندان دل و سیمین تنی در سیم داری آهنی
داری به خلد اهریمنی بس ساحری ای بوالعجب
هوش مصنوعی: دل تو مانند سندان است و جسم تو چون نقره، تو آهنی داری که در میوه بهشتی وجود دارد. ای شگفتآور، تو چقدر جالب و خاص هستی!
بالات نخل بارور وز لب رطب آورده بر
وان غبغب چون سیم تر چون کوزه نخل رطب
هوش مصنوعی: در بالای نخل پربار، میوههای رسیدهای وجود دارد که به صورت آبدار و شیرین به نظر میرسند. مانند چیزی که با لطافتی شگفتانگیز، شبیه به سیم و کوزهای که پر از رطب است، درخشان و جذاب جلوه میکند.
باشد چو مویت مشک تر مشک ار کشد مه را به سر
تابد چو روی تو قمر گر مه کند عنبر سلب
هوش مصنوعی: اگر موی تو همچون مشک خوشبو باشد، حتی اگر ماه را به سر تابد، زیبایی چهرهات از آن بیشتر است. اگر ماه عطری چون عنبر داشته باشد، باز هم زیبایی تو را تحتالشعاع قرار نمیدهد.
در جمع خیل دلبران تو شاه و باقی چاکران
در دفتر جانپروران روی تو فرد منتخب
هوش مصنوعی: در میان جمع زیباییها، تو همانند پادشاهی و دیگران خدمتگزارانی هستند. در صفحه قلب و روح کسانی که جان میپرورانند، چهرهات برتر و ویژه است.
من خود نبینم پیش تو چون نوش نوشم نیش تو
قربان منم در کیش تو بر من چه میآری غضب
هوش مصنوعی: من نمیتوانم در حضورت طعم شیرینی را احساس کنم، چرا که نیش زهرآگین تو بر من اثر میگذارد. در برابر تو، من تمام وجودم را فدای دیانت و آیین تو میکنم، پس چرا بر من خشم میکنی؟
زلف تو هندو ای پسر هندو کشد گر خور ببر
خالت بود زنگی اگر زنگی ز مه دارد نسب
هوش مصنوعی: موهای تو مانند زلف هندی است و اگر خورشید چهرهات را ببیند، مانند زنگی میشود. اما اگر زنگی هم هستی، از ماه نسبت و پیوند داری.
من خود گدا تو محتشم ای خاک کویت جام جم
در منزلت شاه عجم در مرتبت میر عرب
هوش مصنوعی: من خود خادم و فقرای تو هستم، ای بزرگوار. خاک سرزمین تو برای من به اندازهی جام جمشید ارزشمند است، چرا که منزلت تو در بین پادشاهان عجمی مانند مقام میر عرب است.
تو بوتراب ای پادشه خصمت بود خاک سیه
بس فرق باشد در شبه از مصطفی تا بولهب
هوش مصنوعی: تو مانند بوتراب هستی، ای پادشاه که دشمن توست. در این دنیا، خاک سیاه و ناشناختهای وجود دارد که تفاوت بسیار زیادی دارد بین مصطفی و ابولهب.
آشفته خواهد چون غبار آرد به کوی گو گذار
برخیز و اسبابش بیار ای آفرینش را سبب
هوش مصنوعی: وقتی که غبار به کوی فراق میرسد، دل آدمی به هم میریزد. پس بلند شو و وسایل لازم را آماده کن، ای کسی که سبب آفرینش هستی.
یا رب آمن روعتی یا صاحبی فی غربتی
یا مونسی فی وحشتی یا راحتی عند التعب
هوش مصنوعی: ای پروردگار، به ترس و نگرانی من آرامش بده، ای یاور من در غربت و تنهاییام، ای مونس در دلم در مواقعی که وحشت دارم، ای راحتی من در زمان خستگی و زحمت.

آشفتهٔ شیرازی