شمارهٔ ۶۴
از زین دین عراق و خراسان مزین است
این را دلیل ظاهر و حجت مبرهن است
حاجت نیایدش به دلیلی و حاجتی
کاقبال او شناخته چون روز روشن است
بر قدّ بخت او سَلَبی دوخته است چرخ
کاورا ز مهر و ماه گریبان و دامن است
با دوستان گنبد دوار هست دوست
با دشمنانش کوکب سَیّار دشمن است
از خصم ایمن است که پشت و پناه او
شاهنشه سپهشکنِ دشمن افکن است
آتش ز بیم آنکه بسوزد ز خشم او
ترسیده و گریخته در سنگ و آهن است
از بهر مهر و خدمت او کهترانش را
تن عاشق روان و روان عاشق تن است
شعری که من به حضرت او عرضه کردهام
در شرق و غرب تا به قیامت مدون است
من گفتم آنکه بر دل او بود گاه مدح
او نیز آن کند که در اندیشهٔ من است
کارش به کام باد و جهانش مدام باد
زیرا که عالمی به جمالش مزین است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.