شمارهٔ ۴۲
اگرچه ناموران را تفاخر از هنرست
تفاخر هنر از شهریار نامورست
جلال دولت عالی جمال ملت حق
که پادشاه جهان است و خسرو بشرست
اگر زمانه بنازد ز عدل او نه شگفت
که عدل او ز حوادث زمانه را سپرست
به گِرد رایت او گَرد گر ظفر خواهی
که گرد رایت عالیش آیت ظفرست
همیشه روشنی از رای اوست عالم را
مگر که عالم چشم است ورای او بصر است
خجسته دولت او آفتاب را ماند
که هم به خاور از او نور و هم به باختر است
اگر خرد ز دل آید دلش همه خردست
و گر هنر ز تن آید تنش همه هنرست
نه بیستایش او بر زبان کس سخن است
نه بی پرستش او بر میان کس کمر است
از آن بود نظر مشتری خجسته به فال
که بخت فرخ او را به مشتری نظرست
مناز خیره به قومی که پیشتر بودند
به شاه ناز کز ایشان به ملک بیشتر است
پدرش بود به دولت زیاده از دگران
به دین و دانش و داد او زیاده از پدرست
خدایگانا فتح تو از میان فتوح
به قدر و جاه چو سَبْعُالمَثانی از سُوَرست
تو آن شهی که هوای تو داد بیستم است
تو آن شهی که رضای تو نفع بیضررست
ز روی عقل جهان چون تن است کان تن را
مراد تو چو سر ورای تو چو چشم سرست
خدای عرش به حکم تو کرد گنج ملوک
اگر چه بیش تو گنج ملوک بیخطرست
مگر مراد تو جزوی است از قضا و قدر
که حَلّ و عَقدِ جهان از قضا و از قَدَرست
زمانه را دو درست از بدی و از نیکی
حُسام و کِلک تو قفل و کلید آن دو درست
به شرق و غرب ز احسان وجود تو صفت است
به بر و بحر ز انصاف و عدل تو سمرست
بسا کسا که چو آتش به کینهٔ تو شتافت
کنون دو دیده پر از دود و دل پر از شررست
مگر عداوت تو آتش جگرسوز است
که سال و ماه عدوی تو سوخته جگرست
شریف حضرت تو هست کعبهٔ شاهان
سریر تو چو مقام و رکاب تو حَجَرست
به مدح توست سزاوار هر کجا نُکَت است
به تاج توست سزاوار هرکجا گهرست
مدایح تو همه مدح ما بیفروزد
که طبع ما صدف است و مدیح تو دررست
به جز خدای تعالی هرآنچه هست دگر
همه سراسر زیرست و بخت تو زبرست
تو را ز بخت و جهان را ز عدل تو هر روز
بشارتی دگرست و سعادتی دگرست
همیشه تا که زمانه نتیجهٔ فلک است
همیشه تا که مُحرّم مُقدّم صفرست
جهان تو گیر و ولایت تو بخش و شاه تو باش
ز دهر مگذر اگرچه که دهر در گذرست
برو به کام دل خویش هر کجا خواهی
که کردگار تو را یار و بخت راهبرست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگرچه ناموران را تفاخر از هنرست
تفاخر هنر از شهریار نامورست
هوش مصنوعی: اگرچه هنرمندان به خود می بالند و به خاطر هنرشان معتبر شدهاند، اما خود هنر نیز به واسطه وجود پادشاهان بزرگ و مشهور به اعتبار رسیده است.
جلال دولت عالی جمال ملت حق
که پادشاه جهان است و خسرو بشرست
هوش مصنوعی: عظمت و شکوه پادشاهی که زیبایی و جمالش در اوج است و او حاکم بر جهان و سرور انسانهاست.
اگر زمانه بنازد ز عدل او نه شگفت
که عدل او ز حوادث زمانه را سپرست
هوش مصنوعی: اگر دنیا به عدالت او مباهات کند، جای تعجب نیست؛ چرا که این عدالت اوست که از حوادث و مشکلات زمانه حمایت و محافظت میکند.
به گِرد رایت او گَرد گر ظفر خواهی
که گرد رایت عالیش آیت ظفرست
هوش مصنوعی: اگر میخواهی پیروز باشی، به دور پرچم او (رایت) بچرخ. زیرا دور پرچم بزرگ و والا، نشانه و علامت پیروزی است.
همیشه روشنی از رای اوست عالم را
مگر که عالم چشم است ورای او بصر است
هوش مصنوعی: روشنی و دانایی همیشه از نظر و تفکر او ناشی میشود، ولی اگر کسی به حقیقت دنیا آگاه نباشد، مانند این است که چشمها فقط به تاریکی مینگرند و حقیقت را نمیبینند.
خجسته دولت او آفتاب را ماند
که هم به خاور از او نور و هم به باختر است
هوش مصنوعی: خوشبختی و سعادت او مانند خورشید است که هم در سمت شرق نور پخش میکند و هم در سمت غرب.
اگر خرد ز دل آید دلش همه خردست
و گر هنر ز تن آید تنش همه هنرست
هوش مصنوعی: اگر خرد و اندیشه از دل انسان برآید، دل او پر از خرد و حکمت خواهد شد و اگر هنر از وجود او نشأت گیرد، بدنش نیز مملو از هنر و زیبایی خواهد بود.
نه بیستایش او بر زبان کس سخن است
نه بی پرستش او بر میان کس کمر است
هوش مصنوعی: هیچکس بدون ستایش او چیزی نمیگوید و هیچکس بدون پرستش او به جایگاه باارزشی دست نمییابد.
از آن بود نظر مشتری خجسته به فال
که بخت فرخ او را به مشتری نظرست
هوش مصنوعی: به خاطر خوشبختی و خوش شانسی مشتری، نگاه او به فال باعث شد که بخت خوبش را مشاهده کند.
مناز خیره به قومی که پیشتر بودند
به شاه ناز کز ایشان به ملک بیشتر است
هوش مصنوعی: به کسانی که پیش از این در دربار شاه بودند و به آنها ناز میکرد، حسادت نکن. زیرا این افراد از نظر مقام و قدرت، در میان دیگران برجستهتر هستند.
پدرش بود به دولت زیاده از دگران
به دین و دانش و داد او زیاده از پدرست
هوش مصنوعی: پدر او از دیگران به خاطر مقام و ثروتش برتری داشت، اما در دین، علم و عدالت، او از پدرش بهتر بود.
خدایگانا فتح تو از میان فتوح
به قدر و جاه چو سَبْعُالمَثانی از سُوَرست
هوش مصنوعی: ای خداوند، پیروزی تو از میان دیگر پیروزیها، مانند سَبْعُالمَثانی (سورههای ابتدایی قرآن) از سورههای دیگر است، که ارزش و مقام بلندی دارد.
تو آن شهی که هوای تو داد بیستم است
تو آن شهی که رضای تو نفع بیضررست
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که انتظار تو موجب آرامش و امنیت است و همچنین وجود تو به معنای رضایت و بهرهای خالص بدون هیچ گونه آسیب و ضرر است.
ز روی عقل جهان چون تن است کان تن را
مراد تو چو سر ورای تو چو چشم سرست
هوش مصنوعی: جهان مانند بدن است که عقل به آن مینگرد. تو باید به چیزی فراتر از ظاهر آن نگاه کنی، زیرا آنچه مورد نظر توست، بالاتر از چیزهایی است که با چشم سر میبینی.
خدای عرش به حکم تو کرد گنج ملوک
اگر چه بیش تو گنج ملوک بیخطرست
هوش مصنوعی: خدای بزرگ به خاطر تو، ثروت پادشاهان را ایجاد کرد، هرچند که ثروت پادشاهان برای تو هیچ خطری ندارد.
مگر مراد تو جزوی است از قضا و قدر
که حَلّ و عَقدِ جهان از قضا و از قَدَرست
هوش مصنوعی: آیا هدف و خواسته تو جزئی از سرنوشت و تقدیر نیست؟ که همه چیز در این جهان بر اساس قضا و قدر رقم خورده است.
زمانه را دو درست از بدی و از نیکی
حُسام و کِلک تو قفل و کلید آن دو درست
هوش مصنوعی: زمانه دارای دو جنبه است: خوبی و بدی. تو کلید و قفل این دو جنبه هستی، که با رفتار و انتخابهای خود میتوانی آنها را باز کنی یا ببندی.
به شرق و غرب ز احسان وجود تو صفت است
به بر و بحر ز انصاف و عدل تو سمرست
هوش مصنوعی: وجود تو مانند نیکی و احسانی است که به شرق و غرب میرسد و در خشکی و دریا، انصاف و عدل تو در درختان و میوهها به بار نشسته است.
بسا کسا که چو آتش به کینهٔ تو شتافت
کنون دو دیده پر از دود و دل پر از شررست
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد که با کینه و دشمنی به سوی تو حمله کردند، اکنون خود دچار آتش سوزان شدهاند و چشمانشان پر از اشک و دلشان پر از درد و ناراحتی است.
مگر عداوت تو آتش جگرسوز است
که سال و ماه عدوی تو سوخته جگرست
هوش مصنوعی: آیا دشمنی تو مثل آتشی سوزان است که بر دل و جان من تأثیر گذاشته و ماهها و سالهاست که من را به درد و رنج کشانده؟
شریف حضرت تو هست کعبهٔ شاهان
سریر تو چو مقام و رکاب تو حَجَرست
هوش مصنوعی: شما، ای حضرت، به اندازهی کعبه برای پادشاهان باارزش و محترم هستید. جایگاه و نشیمن شما نیز همچون سنگ مقام — که در حج قرار دارد — از اهمیت ویژهای برخوردار است.
به مدح توست سزاوار هر کجا نُکَت است
به تاج توست سزاوار هرکجا گهرست
هوش مصنوعی: هر جا مدح و ستایشی وجود دارد، به خاطر توست و هر جایی که جواهر و ارزشهایی هست، به خاطر اعتبار و مقام توست.
مدایح تو همه مدح ما بیفروزد
که طبع ما صدف است و مدیح تو دررست
هوش مصنوعی: هرچقدر تو را تعریف و ستایش کنند، همه این ستایشها به نفع ماست، زیرا ما مثل صدفی هستیم که فقط گنجینهای از زیباییها را در خود نهفته دارد و ستایش تو برای ما همچون مرواریدی ارزشمند است.
به جز خدای تعالی هرآنچه هست دگر
همه سراسر زیرست و بخت تو زبرست
هوش مصنوعی: به جز خداوند متعال، همه چیز دیگری در این دنیا پایین و ناپایدار است، در حالی که تقدیر و شانس تو در سطحی بالاتر و بهتر قرار دارد.
تو را ز بخت و جهان را ز عدل تو هر روز
بشارتی دگرست و سعادتی دگرست
هوش مصنوعی: هر روز برای تو به خاطر نیروی شانس و عدالت تو، خوش خبری و خوشبختی جدیدی به وجود میآید.
همیشه تا که زمانه نتیجهٔ فلک است
همیشه تا که مُحرّم مُقدّم صفرست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همهچیز تحت تأثیر سرنوشت و تقدیر الهی قرار دارد و همواره وضعیتی که در آن هستیم به همین ترتیب ادامه خواهد داشت؛ درست مانند این که آغاز محرم، مقدمهای بر صفر است. به عبارتی دیگر، روند زندگی و حوادث آن به طور مستمر تحت تأثیر عواملی است که خارج از کنترل ما قرار دارند.
جهان تو گیر و ولایت تو بخش و شاه تو باش
ز دهر مگذر اگرچه که دهر در گذرست
هوش مصنوعی: دنیا را برای خودت در دست بگیر و سرپرستی آن را به عهده بگیر. باید در زندگیات مثل یک پادشاه عمل کنی و هرگز از زندگی نگذری، حتی اگر زمان به سرعت میگذرد.
برو به کام دل خویش هر کجا خواهی
که کردگار تو را یار و بخت راهبرست
هوش مصنوعی: به هر کجا که میخواهی برو و از زندگیات لذت ببر، چون خداوند تو را یاری میکند و بخت خوب در کنارت است.

امیر معزی